حامد دهخدا
░▒▓ یک.
• اروپا به لرزه درآمده است.
• و من فکر میکنم که در واقع، این «دموکراسی» است که به لرزه درآمده است.
• سؤالی که در ذهن مردم اروپا ساخته و پرداخته شده این است که چنانچه روزي هواداران تغييرات اجتماعي، سياسي و اقتصادي سکاندار شوند، چه تضميني وجود دارد كه به وعدههاي خويش عمل كنند، و به توجيهاتي از قبيل در خطر بودن مملكت و امنيت ملي متوسل نشوند و شيوههاي قبلي را ادامه ندهند؟
• امروز، اوباما، حزب لیبرال انگلستان، حزب حاکم در یونان، و اساساً اغلب مقامات دموکراتیک در جهان، مثالهایی هستند که مردم را متقاعد میکنند که نمیشود به وعدههای انتخاباتی اعتماد کرد.
• من فکر میکنم که این مشکل، فرا روی انتخاب آتی مردم از میان اصولگرایان هم به وجود خواهد آمد. خصوصاً که برخی احساس میکنند که برخی وعدههایی که از دولتهای ماضی دریافت کردهاند، محقق نشده است.
░▒▓ دو.
• اصولگرایان برای انتخابات آتی باید «اطمینان» بدهند. باید «عهدنامه»ای به ملت تقدیم کنند.
• آنها باید با مردم پیمان ببندند؛ یک «عهدنامه».
• و برای رسیدن به چنین «عهدنامه»ای، باید به خود تکانی بدهند و...
• ... باید به خود تکانی بدهند، و واقعاً شمایل یک «حزب» و «هیأت» و «تشکل» و «جناح» واقعی را به خود بگیرند.
• میدانید؛ فرقی نمیکند. اگر کسانی به اسم «حزب» حساسیت دارند، بشنوند «تشکل»؛ بشنوند «جناح»؛ بشنوند «هیأت»؛ بشنوند «گعده هممسلکان»؛ بشنوند «تیم همفکران»؛...
• ولی به هر حال، نمیشود هم این اسمها را یدک کشید، و هم ماهی یک بار هواداران را دور هم جمع نکرد و مسایل جاری را تجزیه و تحلیل نکرد و حرف آنها را نشنید.
• اصولگرایان باید به خود تکانی بدهند.
░▒▓ سه.
• اصولگرایان برای انتخابات آتی باید «اطمینان» بدهند.
• اگر يك «انتخاب نهايي» اصولگرا، وعدههايي دربارة بازگشت سياست به سطح پايين، و همسطحی آن با زندگي روزمرة مردم، تقويت ثبات اجتماعي، اقتصادي و سياسي به نحوي كه با وضعيت بيثبات فعلي تفاوت معناداري را نشان دهد، بازگشت «اخلاق» به جاي تلقيهاي غيراخلاقي از «مصلحت»، و از همه مهمتر، مبارزه کوبنده با فساد و فیصله دادن به این موضوع بغرنج ارائه نمايد، چگونه ميتوان مطمئن شد كه جمعبندي دورة چهار ساله (و نه لزوماً هشت ساله) موفقيت او را در اين وعدهها عيان خواهد نمود؟
• يحتمل، برخي در پاسخ ميگويند كه در اين باره تضميني وجود ندارد. بايد مواظب روند تغييرات بود تا در جهت پاسخ گويي به مطالبات اصولگرايانه پيش بروند؛ بايد مراقب بود تا زندگي سياسي را به سطح زندگي روزمرة مردم بازگردانند، ثبات را به كشور هديه دهند، «اخلاق» را به جاي تلقيهاي غيراخلاقي از «مصلحت» نشانند، و از همه مهمتر، با فساد مبارزه کوبندهای را آغاز کنند و به این موضوع بغرنج فیصله دهند. در واقع، در اين تلقي، «انتخاب نهايي»، گام نخستين يك فرايند مشاركت سياسي است.
• خب؛ البته این هست.
• سخن فوق صحيح است و يك نقطه ضعف اساسي فرايند سياسي را در طول صدارت سه رئيسجمهور گرانقدر اخیر نشان ميدهد.
• در عين حال، به گمان من، راههاي ديگري نيز براي سامان دادن به يك «انتخاب نهايي» مطمئنتر وجود دارد؛ از جمله آنكه بررسي شود كه وعدههاي انتخاباتي تا چه اندازه «دقيق» و منطبق بر تجربههاي موفق هستند.
• اينكه وعدههاي انتخاباتي به صورت برنامههاي مدون و دقيقي تبديل شوند كه به شيوهاي زمانبندي شده قابل پيگيري باشند؛ ويژگي بارزي است كه غالباً «حزب»ها/«هیأت»ها/«تشکل»ها/«جناح»ها از انجام آن سر باز ميزنند. اين استنكاف، خود چند دليل دارد؛ نخست آنكه همواره تصور بر اين بوده است كه كليگوييها توان بيشتري براي جذب مخاطبان دارند؛ در ثاني، اين نحو كليگوييها، آن چنان کش دار هستند كه همواره در پاسخ به اين سؤال كه «آن شعار چه شد؟». ميتوان يكي دو مثال را رو كرد كه «ما بي كار ننشستيم؛ گو اينكه نگذاشتند آن كار و اين كار [نشدني] را انجام دهيم».
• اصولگرایان باید برنامههای مدون و دقیقی تدوین کنند و آن را در جریان همایشهای حزبی منظم دو هفته یک بار تا انتخابات، اعلام و تشریح نمایند.
• آنها باید با مردم پیمان ببندند؛ یک «عهدنامه».
• اين «عهدنامه»، شامل مجموعة شاملي از مسائل كارشناسي شده و تخصصي در مورد مسائل و مشكلات كشور خواهد بود که تا وقت انتخابات به عنوان یک متن معیار بر مبنای مطالبات مردمی تفصیل و گسترش خواهد یافت.
• اگر چنین کنند، شاید بر رقابت فایق آیند، در غیر این صورت، «یه قدری» اوضاع متفاوت خواهد بود! فقط «یه قدری»!