حامد دهخدا
• سرخوردگی جامعه و دموکراسی امروز؛
• دنیای امروز، شرایطی را نشان میدهد که یا باید به ساز و کارهای جدید و بیسابقهای برای جلب مشارکت مؤثر و سازنده مردم در اجتماع و سیاست متشبث شود، یا باید دچار رخوت و سرخوردگی اجتماعی، و اهمیت بیش از پیش زندگی فردی در مقابل مصالح جمعی شود.
• راه سومی وجود ندارد.
• بریتانیا، فرانسه، ایتالیا، ایالات متحده، خاورمیانه، گذشته نه چندان دور و آتیه قریب الوقوع در ترکیه، پاکستان، بنگلادش، و البته تجربه جنبش سبز در ایران، نشان میدهد که جوامع «خیلی شهری شده» یا جوامعی که بخشی از آنها به نحو نامتوازنی «خیلی شهری شده»اند، دیگر نمیتوانند تناقضات درونی دموکراسی و نظم دموکراتیک را در خود هضم کنند.
• با توجه به سیستم فعلی دموکراسی که محل نفوذ نیروهای مخل زیادی است، یافتن راه حلی برای «رخوت جامعه» دشوار به نظر میرسد.
• تمرکز دولتها به اصلاحات فرهنگی و رسانهای، نشانگر ضعف و شکنندگی دموکراسیهاست که اینچنین نیازمند فریب و رسانه شدهاند. یک رهبر واقعی با قلب و ایمان مردمش کار میکند، و این رئیسجمهورها و نخستوزیران، با چشم مردم امورات را میگذرانند.
• پس از گذشت 250 سال از استقرار نحوه حکومت دموکراتیک در جهان، نه در میان حکمرانان، و نه در میان مردم، هیچ ایمانی به دموکراسی و تصمیمات دموکراتیک وجود ندارد. حکمرانان مجبورند که وانمود کنند که به رأی مردم خود رفتار میکنند، و مردم نیز وانمود میکنند که اهمیتی به رفتار خیانتبار دولتهای دموکراتیک نمیدهند.
• نابرابری، سستی، ناامنی اداری، و مزایای پنهانی و فساد، از جمله خصایصی هستند که عادات مشارکت سیاسی را تثبیت و تنسیق میکنند.
• بین از موضوعیت افتادن مشارکت سیاسی از یک سوی، و تمرکز بیسابقه اقتصادی در سطح کشورها و سطح بینالملل ارتباط مستقیمی وجود دارد.
• تلاش قدرتهای اقتصادی متمرکز برای کنترل سیاست، در سایه غفلت و رخوت مردم، ظرفیتهای عظیم نارضایتیهای اجتماعی آینده را پی میریزد.
• مردمی با این سطح از نارضایتیها، که هنوز به مشارکت سیاسی، عادت دارند، هر چند که این مشارکت آن چنان محدود باشد که تنها در سطحی نزدیک به ناخودآگاهی از آن آگاه باشند، در اظهار نارضایتی تشجیع خواهند شد. بنابراین، جای شگفتی نیست که در مهد دموکراسی اروپا شاهد فرو ریختن شیشههای ساختمان حزب حاکم باشیم، یا اتومبیلهای سوختهای را در شب کریسمس ببینیم.
• در حالی که میزان برخورداری از آزادیها با وجود رسانهها و احزاب و روشنفکران هوچی، زیاد نیست، این نکته حایز اهمیت است که ناآرامیها و اعتراضات در لندن به سطح بیسابقهای میرسد و آنها نیز کوشش میکنند به سبک میدان التحریر، در لندن چادر بزنند.
• من فکر میکنم که در حالی که همه توجهها به سمت و سوی رسوخ دموکراسی در خاور میانه است، تحولات اصلی در جای دیگری و در مهد دموکراسی، در بریتانیا، امریکا و فرانسه در حال وقوع است. مردمی هستند که از دموکراسی نتیجه نمیگیرند و حتی نهادهای دموکراتیک را در کار خیانت به آراء خود میبینند. حرف آخر این است که مشارکت واقعی مردم با حکومت و احزاب و مطبوعات دموکراتیک سازگاری ندارد.
• وجه اشتراک کشورهای دموکراتیک غربی و حتی کشورهای خاورمیانه و بنگلادش و پاکستان و جنبش سبز ایرانی آن است که سیستمهای دموکراتیک، در سیر رشد شهرنشینی یا گسترش فضای تنوعزای مشابه، توان جذب تنوعهای فزاینده در انتخابهای سیاسی را ندارند.
• از این قرار، و به دلیل تمرکز ثروتمندان و روشنفکران و بورکراتها بر منافع خود، دولتها بازتاب منافع بخش عمدهای از مردم نخواهند بود (و این بخش عمده در شهرها، فعلاً انگیزههایی دارند که نارضایتی خود را به طرق منحصر به فرد به نمایش بگذارند).
• این ناکارآیی دموکراسی را میتوان در فشارهای خرد کنندهای که بر «دولت 84/88» تا کنون وارد آمده است هم دید. دموکراسیها اگر بخواهند در سطح پایین و بر مبنای منافع عامه مردم کشور عمل کنند، باید گاه و بیگاه در مقابل آنچه پولداران و روشنفکران و بوروکراتها میگویند بایستند، و این ایستادگی موجب میشود تا قدرتمندان از تمام توان خود برای در هم کوبیدن مقاومت آنها استفاده کنند.
• «دولت 84/88» متهم به اتخاذ تصمیمات غیرکارشناسی، مخالف «منافع» ملی، یا خلاف «مصالح» میشود. همه این اتهامها ترجمه یک اتهام است؛ بیانیه روشنفکران و مطبوعات علیه دموکراسی.
• البته شاید حق با آنها باشد، ولی روشنفکران حملهور به یک دولت دموکراتیک، همانها هستند که خود را متولی دموکراسی در این جامعه میدانند و این نقد آنها را سخیف و کمارزش جلوه میدهد. آنها متوجه نیستند یا مایل نیستند که متوجه باشند که اعتراضات آنان به «دولت 84/88» و اقدامات او را غیرکارشناسی، مخالف «منافع» ملی، یا خلاف «مصالح» خواندن، در واقع، اعتراض به دموکراسی است. «دولت 84/88»، بازتاب اراده عامه مردم ایرانی بر ضد زد و بندها و فسادهای روشنفکران و کارگزاران بود.
• در نهایت، عدم توانایی برای برطرف کردن این درگیریها و فراهم آوردن ترتیبات لازم برای مشارکت واقعی مردم در امور ممکن است دموکراسی را به زوال بکشاند. شواهد قابل ملاحظهای که در سه گفتار اخیر به کرات به آن اشاره کردم، حکایت از آن دارد که دموکراسی امروزی به نحوی فزاینده، به سیستمی تبدیل میشود که در آن، اکثریت افراد جامعه، نهادهای دموکراتیک را مانع اصلی بر سر راه اغراض خود تلقی خواهند کرد.
• اگر اظهار این نکته صحیح باشد که تلاش برای مشارکت واقعی در امور سیاسی از الزامات اجتنابناپذیر زمان حاضر است، این گمان نیز درست است که تلاش مزبور از نابودی قریبالوقوع و تاریخی بسیج اجتماعی و عدم مشارکت سیاسی به روش دموکراتیک، خبر میدهد. حقیقتاً از بسیاری جهات، امروزه تصور و پنداشت بخش عظیمی از مردم در جهان دموکراتیک یا حتی کشورهای نیمهدموکراتیک، یادآور وضعیت روحی مردم شوروی و اروپای شرقی در سه دهه پیش است: عیب اصلی در خود دموکراسی است.
با سلام
مسلما در بین راه های جدید مورد نظر شما و رخوت و انزوا طلبی مردم راه سومی وجود دارد.
این گونه سخن گفتن شما مثال این جمله ی مارکس است که:هر آنچه سخت است دود می شود و به هوا می رود.
نمونه ی این راه سوم عملکرد دولت فعلی است در طول 84-88
علی رغم نظ رشما دولت آقای احمدی نژاد نه دموکراسی است به معنای غربی-که بسیار قابل تحسین است از این لحاظ که غربی نیست!!-بلکه کمی هم شرقی است مثال شوروی کمونیستی و مثال این ضرب المثل ایرانی که "رسمش آمده اسمش نیومده!
و دوم اصلا دوموکراسی نیست. حداقل به لحاظ لغوی چرا که دموکراسی معادل حکومت مردم سالاریست اما عملکرد دولت فعلی مصداق حکومت مردمی است!
مردمی یا کمی پوپولیستی که رنگ و بوی ایرانی دارد مثالش هم پوشیدن لباس بلوچ یا لری و ظاهر شدن در پشت تریبون است.
برای بعضی برنا مه ها صبر لازم است که در اکثر مردمان خصوصا آنان که به نان شبشان محتاجند این صبر که بسیار هم در اسلام مورد تاکید است وجود ندارد بنا بر این چندان هم در جهت منافع آنی مردم عوام عمل کردن خصوصا در کوتاه مدت منفعت ملی به دنبال ندارد اگرچه ممن است نفع مردمی داشته باشد.
مقایسه اروپا با ایران و عملکرد نوع حکومت ها در این مقاله بسیار ضعیف است خصوصا نتیجه گیری شما از روی چند عدد ماشین سوخته در کریسمس آن هم در لندن نه درکل اروپا مثلا کشور های اسکاندیناوی.
..
با تشکر
شباهنگ