فیلوجامعه‌شناسی

مروری‌به‌گی‌دوبور(۱۱): ”فرهنگ عامه“ در جامعه‌ی نمایش

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ نابودی فرهنگ، زبان و هنر
▬    «فرهنگ سپهر عام شناخت و بازنمودهای زندگی [آنچه زیسته شده] در جامعه‌ی تاریخی تقسیم شده به طبقات است. …تمام تاریخ فاتحانه‌ی فرهنگ را می‌توان هم‌چون تاریخ بروز نابسندگی‌اش، و روندی به سوی خودحذف‌کنندگی‌اش دانست. فرهنگ جای جست و جوی وحدت از بین رفته است. فرهنگ به مثابه‌ی سپهر جدا شده مجبور است خود را در این جست و جوی وحدت نفی کند. …کمبود عقلانیت فرهنگ تمایز یافته، عاملی است که به نابودی محکومش کرده، زیرا، در بطن آن پیروزی تعقل دیگر به صورت نیاز مبرم درآمده است. …فرهنگ عقل جهانی، بس کم‌عقل است».
«پایان تاریخ جهانی از دو جانب مخالف نمودار می‌شود: …تقابل در مورد اول میان انباشت شناخت‌های پاره پاره و تئوری پراکسیس است؛ …تقابل در مورد دوم میان خودویرانگری نقادانه‌ی زبان مشترک قدیم جامعه و بازسازی مصنوعی‌اش در نمایش کالایی، یعنی، بازنمود موهوم نازیسته‌هاست. …جامعه با از دست دادن کمونته‌ی جامعه‌ی مبتنی بر اسطوره ناگزیر همه‌ی استنادهایش را به زبان واقعاً مشترک، تا مقطعی که گسست کمونته‌ی نافعال بتواند با پیوستن به کمونته‌ی تاریخی واقعی مرتفع گردد، از دست می‌دهد. هنر که زمانی زبان مشترک بی‌عملی اجتماعی بود، همین که به صورت هنر مستقل به معنای مدرن آن درمی‌آید، یعنی، از دل عالم دینی اولیه‌اش درآمده و تبدیل به تولید انفرادی آثار جداگانه می‌شود، هم‌چون موردی خاص روندی می‌یابد که تاریخ مجموعه‌ی فرهنگ جدا شده غالب است. ابراز استقلالش آغاز انحلال اوست. …روند اضمحلال مدرن هر گونه و نابودی صریحش بیان ایجابی این امر است که زبان ارتباط مشترک از دست رفته است. …هنر در دوران انحلالش به مثابه‌ی حرکتی منفی، که فراگذشتن از هنر را در جامعه‌ای که در آن هنوز تاریخ زنده نمی‌شود دنبال می‌کند، هم هنر تحقق واقعی‌اش فراسوتر از خود اوست. این هنر جبراً آوانگارد (پیشگام) است، و وجود ندارد. آوانگارد بودنش امحای اوست» (صص. ۸-۱۷۳).

░▒▓ نابودی ایدئولوژی
▬    «وقتی ایدئولوژی که خواست انتزاعی کل عالم و توهم آن است، …دیگر نه انتخاب بدیهی، بلکه امر بدیهی است، …تاریخ ایدئولوژی پایان گرفته است. …”ایدئولوژی تام» هم‌چون شبه دانایی یک تمامیت منجمد و بینشی تمامیت‌گرا استیلا می‌یابد، اکنون، در نمایش راکد ناتاریخ تحقق یافته است؛ و تحقق‌یابی‌اش در عین حال، انحلالش در مجموعه‌ی جامعه است. ایدئولوژی، این آخرین نابخردی سد کننده‌ی دستیابی به حیات تاریخی، می‌باید همراه با انحلال علمی این جامعه از میان برود».
«نمایش ایدئولوژی تمام‌عیار است، زیرا، ذات هر نوع نظام ایدئولوژیکی را در حد کمال نشان می‌دهد و نمودار می‌سازد: یعنی، فقیر شدن، اجیر شدن و نفی شدن زندگی واقعی. …در جامعه‌ای که دیگر هیچ کس نمی‌تواند از جانب دیگران بازشناخته شود، هر فرد از بازشناختن واقعیت خویش درمی‌ماند. …آگاهی تماشاگرانه زندانی عالمی بی‌فراز و نشیب، محصور در صفحه‌ی نمایش، پرده‌ای که زندگیش به پشت آن تبعید شده، دیگر چیزی نمی‌شناسد جز مخاطبانی خیالبافته که او را در رابطه‌ای یک سویه در جریان کالای خود و سیاست کالای خود می‌گذارند. … نمایش که عبارت است از حذف حد و مرز من و جهان از طریق فرو کوفتن منی که در حصار حضور و غیاب جهان است، در عین حال، عبارت است از حذف حد و مرز راستین و دروغین از طریق واپس راندن هر حقیقت زنده‌ای به زیر حضور واقعی کذبی که با سازمان‌دهی ظواهر تأمین می‌شود» (صص. ۶-۱۹۳).
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.