برداشت از پویا جبلعاملی؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ زمانی مارگارت تاچر نوشته بود: «قویترین نقد بر برنامهریزی و دولت سوسیالیستی از زمانی که من در این مورد مطالعه کردهام یعنی، از اواخر دهه ۱۹۴۰، راه بردگی هایک است، که من آن را چندین بار مطالعه کردهام». وقتی در سال ۱۹۸۴، هایک نسخهای جدید از این کتاب را برای تاچر فرستاد، تاچر به او پاسخ داد که این هدیه برای من خیلی عزیز است.
▬ نقد هایک به سوسیالیسم که مبتنی بر ایدئولوژی «آزادی فردگرایانه» بود، سنگ بنای اصلی رویکرد دولت تاچر و سیاستهایی بود که به تاچریسم معروف شد. از سوی دیگر، کیث جوزف که به اعتقاد برخی، نقشی کلیدی در دولت تاچر و تاچریسم بازی کرد نیز احترامی خاص برای هایک قائل بود، اما، به جز این نزدیکی فکری و اعتقادی، همراهی بیبدیلی بین استراتژیها و سیاستهای دولت تاچر با توصیههای سیاستی که هایک عنوان میکرد، وجود دارد. هایک پیش از آنکه تاچر به جنگ اتحادیهها رود، مشکل اصلی رکود اقتصاد بریتانیا را قدرت اتحادیههای تجاری میدانست. وی مینویسد: «در واقع، برای ناظری منصف کاملاً مشخص است که دادن امتیازات و قدرت بیشتر به اتحادیهها عامل اصلی در به وجود آمدن رکود بریتانیاست». بنا بر این، هایک پیش از تورم، به رکود و قدرت اتحادیهها مینگریست و بر آن بود که اگر بریتانیا میخواهد از دامان رکود خارج شود باید قدرت اتحادیهها که به معنای بازار انحصاری نیروی کار بود، کاهش یابد.
▬ این موضعگیری هایک در مورد اتحادیهها به پیش از انتخاب تاچر بازمیگردد و در سال ۱۹۷۹ که تاچر برنده انتخابات میشود، هایک این حادثه را بهترین هدیه تولد ۸۰ سالگیاش مینامد و در آگوست همان سال در نامهای به تاچر عنوان میکند اقتصاد بریتانیا نیاز به اصلاح اتحادیهها از طریق رفراندوم دارد. هایک در همین نامه گوشزد میکند که از نظر وی اصلاح اتحادیهها بسی مهمتر از تورم است.
▬ اگر چه رویکرد فکری و استراتژیهای دولت تاچر با توصیهها و ایدئولوژی هایک همخوانی داشت، اما، افتراقهایی نیز به چشم میخورد. هایک معتقد بود که سیاستهای اتخاذی تاچر باید با سرعت بیشتری انجام شود. او بر آن بود که دولت باید به جای پنج سال در یک سال توازن بودجه را با کاهش بیشتر در مخارج عمومی برقرار کند و راهی را برود که فیالمثل شیلی دولت پینوشه رفت. در مورد سیاستهای پولی بریتانیا نیز که بیش از همه مدیون پولگرایان به رهبری فریدمن بود، هایک معتقد بود نرخهای بهره باید بیش از این افزایش یابد و دولت باید کاهش در اشتغال و ورشکستگی را به عنوان هزینههای تعدیل سریعتر بپذیرد و از آن نترسد. تاچر در نامه محترمانهای که برای هایک نوشت، بیان کرد که مورد شیلی با بریتانیا متفاوت است و نمیتوان به طور مستقیم آنچه را در شیلی عملی شده در بریتانیا انجام داد و دموکراسی بریتانیا آنگونه است که شاید برایش اصلاحات تندتر ضرورتی نداشته باشد. با این وجود، اگر چه دولت تاچر در سیاستهای پولی و مالی با سرعت کمتری نسبت به آنچه هایک انتظار داشت عمل کرد، اما، این باعث نشد تا وی از تاچر به نیکی یاد نکند. وی در سال ۱۹۸۲ در مجله تایمز نوشت: «بزرگترین کاری که خانم تاچر انجام داده است، عبور از این فساد کینزی است مبنی بر اینکه» ما همگی در بلندمدت مردهایم و البته، تمرکز برآینده بلندمدت کشور فارغ از اینکه سیاستهای وی چه اثرات منفی بر نظر انتخابکنندگان خواهد داشت... خانم تاچر آنچنان شجاعتی داشت که آینده بلندمدت کشور را بالاتر از منافع خودش بداند. آنچنان که مشهود است، رویکردهای فکری و استراتژیک دولت تاچر انطباقی عمیق با جهانبینی هایک دارد، اما، در اقتصاد کلان دولت وی در عمل با توصیههای هایک فاصله داشت. با این وجود، نزدیکی بین سیاستهای تاچر و توصیههای فریدمن بیشتر بوده است.
░▒▓ نسبت فریدمن و تاچریسم
▬ «فریدمن اقتصاد مبتنی بر آزادی را بار دیگر حیات بخشید، آن هم زمانی که به کلی فراموش شده بود. وی یک مبارز روشنفکر راه آزادی بود». این گفته تاچر در هنگام مرگ فریدمن بود. قطعهای بدیع و روشن از احترام خاص تاچر به فریدمن.
▬ فریدمن نیز در اولین ملاقاتش با تاچر در سال ۱۹۷۸ در خاطراتش مینویسد که وی را زنی جذاب یافت هر چند، در همان دیدار اول مطمئن نبود که آیا تاچر میتواند آنچه را بریتانیا بدان نیاز دارد برآورده کند یا نه. با این وجود، دولت تاچر با به قدرت رسیدن، از نظرات فریدمن بهره کافی برد. در همان اوان زمامداری، برنامه تلویزیونی «آزادی انتخاب» فریدمن که برنامهای در دفاع از سرمایهداری بود از شبکه دولتی بریتانیا، بیبیسی پخش شد که گویی به زبان عامهفهم رویکرد دولت جدید بریتانیا را تبیین میکرد. فراتر از این تاچر کینزگرایی دول قبلی خود را در صحنه عمل مبدل به سیاستهای پولگرای فریدمنی کرد تا بتواند بر وضعیت رکود- تورمی بریتانیا در اواخر دهه ۱۹۷۰ فائق آید. کاهش عرضه پول موجب آن شد تا تورم ۲۷ درصدی بریتانیا در سال ۱۹۷۵ مبدل به تورم ۴/۲ درصدی در سال ۱۹۸۶ شود. سیاستهای پولی تاچر با رهنمونهای فریدمن به ثمر نشست، اما، در مورد سیاستهای مالی، فریدمن همچون هایک معتقد بود مخارج عمومی باید بیش از این کاهش یابد تا بودجه متوازن شود، اما، دولت تاچر در ابتدا برای جبران کاهش در درآمدهای مالیاتی و توازن بودجه، مالیات بر ارزش افزوده را افزون ساخت که مورد انتقاد فریدمن قرار گرفت. با وجود این، سیاستهای مالی تاچر نیز در مجموع، موثر بود، به طوری که از اواسط دهه ۱۹۸۰ بهبود اقتصادی به وضوح نمایان بود و هنگام خروج تاچر از قدرت وی توانسته بود تولید ناخالص واقعی بریتانیا را ۳/۲۳ درصد افزایش دهد. وی با احترام به حقوق خصوصی و مالکیت و رشد اقتصاد بازار رکود و تورم را به رونقی پایدار بدل کرد. از همین روست که به اعتقاد فریدمن، تاچر یک لیبرال واقعی قرن نوزدهمی بود؛ و بدین اعتبار تاچریسم نیز لیبرالیسم عملی قرن بیستم همراه با عزم و ارادهای سخت در برابر مخالفان.
برداشت از دنیای اقتصاد
هو العلیم