فیلوجامعه‌شناسی

یک‌دیدگاه: طرح مبحث ارتباطات بین‌فرهنگی | CROSS-CULTURAL COMMUNICATIONS

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از سید حسین شرف‌الدین؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ مقدّمه
▬    فرهنگ و ارتباطات سنگ بنای جامعه انسانی شمرده می‌شوند. از آغاز خلقت تاکنون، این دو توأمان و به صورتی درهم تنیده زندگی اجتماعی بشر را همراهی کرده است. فرهنگ از یک‌سو، هدایتگر ارتباطات و از سوی دیگر، محصول و نتیجه آن شمرده می‌شود. هر اجتماع و گروه انسانی، در مجموعه به هم پیچیده‌ای از ارتباطات گوناگون، که ضرورت‌های زندگی اجتماعی آن‌ها را اقتضا کرده، درگیر است. گروه‌های انسانی همواره در طول حیات اجتماعی پهن‌دامنه خویش در طیف گسترده‌ای از فرایندهای درهم تنیده و به هم پیوسته‌ای از تعاملات عاطفی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی غوطه‌ور بوده و همه آثار و دستاوردهای فرهنگی و تمدنی خویش را وامدار این خصیصه مهم اجتماعی‌اند. مقوله ارتباط، عمری به درازی حیات اجتماعی بشر دارد. اساساً تحقق یک جامعه و سازمان اجتماعی در هر سطحی، بدون تحقق ضمنی مجموعه‌ای از شبکه‌های ارتباطی غیرممکن است. در چند دهه اخیر و در پرتو وقوع برخی تحولات بنیادین در جامعه بشری از جمله دست‌یابی به فناوری‌های نوین و جهان‌گستر ارتباطی، تدقیق مرزهای فیزیکی و فرهنگی، ظهور ضرورت‌های عصری و رفع برخی موانع بازدارنده، این ویژگی مهم، برجستگی فوق‌العاده پیدا کرده است. به همین دلیل، مطالعات پژوهشی فراوانی را زمینه‌سازی کرده و به فهرست دغدغه‌ها و تأمّلات آکادمیک راه یافته است. نام‌گذاری عصر حاضر به عصر «ارتباطات»، دلیل گویایی بر جایگاه برجسته و موقعیت محوری عنصر «ارتباطات» و آثار ناشی از آن در دنیای مدرن و پسامدرن است.
▬    ارتباطات دارای انواع گوناگونی است که یکی از مهم‌ترین و شایع‌ترین آن، ارتباط موسوم به «ارتباط بین‌فرهنگی» است. این نوع ارتباط، به رغم سابقه کهن، فراوانی، ضرورت و اهمیت و گستره روزافزون تاکنون، آن‌گونه که باید مورد مداقه و تحلیل قرار نگرفته و ادبیات پژوهشی این حوزه نه در کشور ما که در جهان نیز از سابقه و قدمت زیادی برخوردار نیست. نوشتار حاضر درصدد است تا ابعاد مفهومی، گونه‌شناسی، بایسته‌ها و لوازم، موانع و محدودیت‌ها و آثار و نتایج این نوع ارتباط را به فراخور حال و ضیق‌مجال‌از دیدگاه علمای ارتباطات و با ارجاع به یافته‌های علوم اجتماعی‌بررسی‌وتحلیل کند.

░▒▓ انواع ارتباطات فرهنگی
▬    «ارتباطات بین‌فرهنگی» با دو مفهوم «فرهنگ» و «ارتباطات» تعریف می‌شوند. مفهوم فرهنگ، از دید انسان‌شناسی فرهنگی، بیانگر مجموعه بینش‌ها، ارزش‌ها، الگوها، نمادها، ایدئولوژی‌ها و معلوماتی است که انسان از رهگذر زندگی جمعی و در پرتو تجربیات زیستی خویش بدان دست یافته و از نسلی به نسل دیگر منتقل ساخته است. رایج‌ترین تعریفی که معمولاً، در حوزه ارتباطات، بویژه در ارتباطات بین‌فرهنگی وجود دارد، تعریف کروبر و کلاید کلاکهون است. بر طبق این تعریف، «فرهنگ عبارت است از: الگوهای صریح و ضمنی رفتارهای اکتسابی و قابل انتقال به وسیله نمادها، الگوهایی که در مجموع، متمایزترین دستاورد گروه‌های انسانی را تشکیل می‌دهند. هسته اصلی فرهنگ عبارت است از: آراء و اندیشه‌های سنتی، یعنی، افکار و عقایدی که به طور تاریخی پدید آمده و گزینش شده‌اند، و بخصوص ارزش‌های مرتبط با آن‌هاست. نظام‌های فرهنگی را می‌توان از یک‌سو فرآورده عمل دانست و از سوی دیگر، عناصر مشروط‌کننده کنش‌های بعدی به حساب آورد». ارتباط نیز بیشتر به فرایند انتقال افکار.
▬    اطلاعات، احساسات، رفتارها از طریق نمادهای مختلف یا «فرایند انتقال پیام از سوی فرستنده برای گیرنده، مشروط بر آن‌که در گیرنده پیام مشابهت معنی با معنی مورد نظر فرستنده پیام ایجاد شود» اطلاق می‌شود.
▬    اگر چه «فرهنگ» به دلیل گستره قلمرو، همه عرصه‌های ارتباطی انسان را پوشش داده و به عبارتی همه ارتباطات انسانی لاجرم ویژگی فرهنگی داشته و از فرهنگ متأثرند، اما، از این میان برخی از انواع ارتباط به دلایلی، با وصف فرهنگی متمایز شده‌اند. روابط فرهنگی به عنوان بخشی از روابط بین‌الملل تحت سه عنوان متمایز شده است: دیپلماسی فرهنگی، ارتباطات فرهنگی و ارتباطات بین‌فرهنگی. ویژگی مشترک هر سه حوزه، محوریت فرهنگ در قلمرو ارتباطات بیرونی یک جامعه و اعضای آن با سایر جوامع و اعضای آن‌هاست. در این نوع روابط، فرهنگ و مؤلفه‌های گوناگون آن، به عنوان متغیر مستقل و تعیین‌کننده ملاحظه می‌شوند.
▬    دیپلماسی فرهنگی بیشتر ناظر به فعالیت‌های فرهنگی رسمی و غالباً برنامه‌ریزی شده دولت‌ها یا سازمان‌های وابسته در کشورهای طرف ارتباط از طرق و مجاری مشخص است. همه دولت‌ها معمولاً، در چارچوب روابط گسترده دیپلماتیک خود سعی در معرفی هویت، ویژگی‌ها، دستاوردها و محصولات فرهنگی خود دارند. از این‌رو، عناصر فرهنگی علاوه بر حضور ضمنی در انواع روابط موجود میان دولت‌ها، مستقلاً نیز محتوا و مضمون بخشی از این روابط را شکل می‌دهد. تلاش در جهت انتقال زبان ملی از طریق آکادمی‌ها، فرهنگستان‌ها، جذب دانشجو، تولید فیلم و اخیراً از طریق شبکه‌های ماهواره‌ای و سایت‌های اینترنتی، رایج‌ترین اقدامی است که در این بخش قابل ذکر است.
▬    ارتباطات فرهنگی در ظاهر گسترده‌تر از دیپلماسی فرهنگی است و بر فرایند تماس یک‌سویه یا دوسویه با فرهنگ یا حوزه فرهنگی دیگر اطلاق می‌شود. این نوع ارتباط، ارتباط درونی میان اعضای متعلق به یک فرهنگ، ارتباط خرده‌فرهنگ‌های درون یک جامعه با یکدیگر و هم‌چنین، ارتباط میان دو فرهنگ یا دو حوزه فرهنگی مستقل و اعضای آن را شامل می‌گردد. اشاعه فرهنگ از یک کانون به سایر جوامع نیز که غالباً به صورت خاموش و بدون برنامه‌ریزی مشخص صورت می‌گیرد و ارتباط یک‌سویه و عمودی موسوم به تهاجم فرهنگی یا امپریالیسم فرهنگی از ناحیه کشورهای شمال نیز در این بخش جای می‌گیرد.
▬    ارتباط بین‌فرهنگی در کلی‌ترین مفهوم خود، به چرخه تعامل معانی توسط افراد وابسته به دو قلمرو فرهنگی اطلاق می‌شود. این فرایند زمانی رخ می‌دهد که عضوی از یک فرهنگ پیامی را برای دریافت و رمزگشایی توسط عضوی از فرهنگ دیگر ارسال می‌کند. به بیان دیگر، ارتباط بین‌فرهنگی، ارتباط افراد به نمایندگی از حوزه‌های فرهنگی نسبتاً مستقل یا افراد دارای باورداشت‌های جمعی، ادراکات فرهنگی، ویژگی‌های قومی و نظام‌های نمادی متمایز با یکدیگر است. «به طور دقیق‌تر، ارتباط بین‌فرهنگی، ارتباط بین آن دسته از مردم است که ادراکات فرهنگی و سیستم‌های نمادینشان به اندازه کافی مجزا هستند تا رویداد ارتباطی را تغییر دهند. عبارت» ارتباط بین‌فرهنگی «مکرراً زمانی که به ارتباط بین مردم با فرهنگ‌های مختلف اشاره می‌شود، به کار می‌رود...» مصداق دیگر این ارتباط «هنگامی است که پیام تولید شده در یک فرهنگ در فرهنگ دیگری پردازش شود». دانشمندان، دانشجویان، محققان، مترجمان، هنرمندان، دیپلمات‌ها، جهانگردان، تجار، ورزشکاران، خبرنگاران، دست‌اندرکاران رسانه‌های جهان‌گستر، تکنیسین‌ها و کارشناسان خارجی مقیم، مبلغان مذهبی، گروه‌ها و جمعیت‌های فعال در خدمات بشردوستانه فراملی (هلال احمر، پزشکان بدون مرز و... )، مهاجران، پناهندگان، زوار خارجی اماکن مقدسه، گروه‌های قومی مختلف ساکن یک منطقه و... از جمله گروه‌های درگیر در ارتباطات بین‌فرهنگی هستند.
▬    حوزه مطالعات بین‌فرهنگی نیز به عنوان یکی از شاخه‌های نوظهور فرهنگ‌شناسی، عمدتاً ناظر به مطالعه و تحقیق پیرامون عناصر، زمینه‌ها، بایسته‌ها، محدودیت‌ها و موانعی است که در فرایند کنش متقابل افراد متعلق به دو حوزه فرهنگی متفاوت، نقش دارند. مفهوم دیگری که گاه در متون مترجم از آن استفاده شده، «ارتباطات بین‌فرهنگی» معادل واژه «cross-cultural communications» است که بظاهر در عرف فارسی‌زبانان، تفاوت چندانی میان آن‌ها وجود ندارد و گاه به جای هم استعمال شده‌اند. از توضیحات ارتباط‌شناسان چنین برمی‌آید که «ارتباطات بین‌فرهنگی» نیز به عنوان یکی از شاخه‌های مطالعات ارتباطی و فرهنگی بیشتر ناظر به مقایسات تحلیلی میان عناصر موجود در دو حوزه فرهنگی با یکدیگر، بررسی نگرش‌های مردم وابسته به یک فرهنگ نسبت به فرهنگ‌ها و مردم دیگر، مطالعه وجوه اشتراک و افتراق دو فرهنگ، ارتباطات تاریخی دو حوزه فرهنگی و... است. هدف این نوع مطالعات بیشتر شناخت درون‌مایه‌های فرهنگی با رویکرد مقایسه‌ای است. تردیدی نیست که نتایج حاصل از این مطالعات، راهنمای افراد درگیر در ارتباطات بین‌فرهنگی خواهد بود. مفهوم «تماس فرهنگی» نیز در کاربردهای متعارف انسان‌شناسان فرهنگی به دلیل گستره معنایی همه انواع ارتباط فرهنگی را در بر می‌گیرد؛ چه ارتباط میان دو فرهنگ یا از طریق اعضاست (ارتباط بین‌فرهنگی)، یا بدون واسطه و صرفاً از طریق اشاعه و انتقال یک‌سویه یا دو سویه تدریجی است (از مصادیق ارتباطات فرهنگی) یا با میانجی‌گری دولت‌ها و فعالیت‌های رسمی صورت می‌گیرد (دیپلماسی فرهنگی). تماس فرهنگی در نهایت به فرهنگ‌پذیری و در مواردی، به غلبه یک فرهنگ بر فرهنگ دیگر یا تقابل آن دو منجر می‌شود. تأکید این نکته خالی از فایده نخواهد بود که هر ارتباطی معمولاً، با میانجی‌گری افراد، آن هم نه به عنوان اشخاص، بلکه به عنوان نمایندگان فرهنگی صورت می‌گیرد. از این‌رو، همه انواع ارتباط با غریبه‌ها و بیگانگان، مصداق ارتباط بین‌فرهنگی است. به بیان روژه باستید:

•    انسان‌شناسان حق داشته‌اند بر این واقعیت اصرار ورزند که این افراد هستند که با یکدیگر در تماس قرار می‌گیرند و نه فرهنگ‌ها. در واقع، برای فرهنگ که انتزاعی بیش نیست، نباید کیفیتی شیءگونه در نظر گرفت. ولی، این افراد به گروه‌هایی اجتماعی تعلق دارند؛ گروه‌های جنسی، سنی، پایگاهی و غیره. افراد هرگز و هیچ جا به صورت کاملاً مستقل وجود ندارند. بنا بر این، تنها با مورد توجه قرار دادن روان‌شناسی فردی آنان نمی‌توان به علل درگیرشدنشان در فرایند فرهنگ‌پذیری پی برد. هم‌چنین، باید به الزامات اجتماعی نیز که بر آنان فشار می‌آورد، توجه کرد. اگر بخواهیم خود را به هر ترتیب، به تحلیل شخصیت‌ها محدود کنیم، محیط اجتماعی و تاریخی را که بر شخصیت‌های فردی اثر می‌گذارند، نباید ازیاد ببریم.

░▒▓ قلمرو مطالعات بین‌فرهنگی
▬    به طور کلی، حوزه مطالعات بین‌فرهنگی و بین‌فرهنگی، به طور عمده به بررسی نقش عناصر معرفتی و روان‌شناختی فرهنگ هم‌چون باورها، ارزش‌ها، نگرش‌ها، انگیزه‌ها، الگوها، قواعد، نمادها، و غیره به مثابه متغیرهای مستقل در چرخه تعاملات فرهنگی معطوف است. این مطالعه معمولاً، به دو صورت امیک (Emic) و اتیک (Etic) انجام‌می‌پذیرد. مطالعه ارتباطات فرهنگی به صورت امیک، به درون‌کاوی ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های ارتباطی یک فرهنگ یا یک خرده‌فرهنگ در بستر یک جامعه خاص، بدون مقایسه با سایر فرهنگ‌ها اختصاص دارد و بیشتر با هدف آشنایی با مبادی میان‌ذهنی، نظام معانی، الگوهای ارتباطی و شبکه نمادهای موجود در بافت‌های درون‌فرهنگی صورت می‌پذیرد. به بیان روشن‌تر، مطالعه امیک، بر مطالعه عناصر اختصاصی یک فرهنگ، که قاعدتاً در چرخه تعاملات متنوع داخلی جریان دارند، اطلاق می‌شود. مطالعه ارتباطات فرهنگی به صورت اتیک، به دیدگاه بیرونی یا نگاه مقایسه‌ای به واقعیات فرهنگی و مطالعه مقایسه‌ای دو یا چند حوزه فرهنگی و یافتن مشترکات آن‌ها معطوف است. هدف این مطالعه بیشتر کشف عناصر عام، جهان‌شمول، فرافرهنگی و رایج در یک گسترده تمدنی یا جامعه جهانی است. مباحث نظری و انتزاعی عام مربوط به فرهنگ در مقابل، مباحث انضمامی مربوط به فرهنگ‌های خاص نیز در این بخش جای می‌گیرد. به نظر برخی فرهنگ‌شناسان، «بخش اعظمی از مطالعات اتیک در مورد ارتباطات درون‌فرهنگی، بازتاب فلسفه» جهان‌شمول‌گرایی‌فرهنگی «است و هدف اصلی آن تعیین متغیرهای درون‌فرهنگی پدیده‌های ارتباطی در ابعاد جهانی است».



←ادامه...←

░▒▓ جهانی‌شدن و ارتباطات بین‌فرهنگی
▬    ارتباطات بین‌فرهنگی یا ارتباط فرهنگ‌ها با میانجی‌گری اعضا، از سنّت‌های همیشه رایج جامعه انسانی در طول حیات تاریخی کهن آن بوده است. جوامع انسانی به مثابه نظام‌هایی باز یا نیمه‌باز، همواره تحت تأثیر الزامات مختلف، به شیوه‌های گوناگون و در سطوح متفاوت با یکدیگر تعامل و داد و ستد داشته و از دستاوردهای فرهنگی تمدنی یکدیگر در حد امکان بهره گرفته‌اند. روابط فرهنگی از طریق مبلغان مذهبی، تجار و بازرگانان، نظامیان، مأموران استعمار، سیاحان و مهاجران مجبور، شایع‌ترین اشکال این پدیده در گذشته بوده است. در عصر حاضر، جهان به دلیل آب‌رفتگی تدریجی و درهم فشردگی مکان و زمان، همواره در حال کوچک شدن و تبدیل شدن به دهکده جهانی است و فاصله‌ها و مرزهای فیزیکی و فرهنگی هر روز بیش از پیش مغلوب فناوری‌های ارتباطی و مواصلاتی جهان‌گستر نوین می‌شوند. اطلاعات، امکانات، ضرورت‌های عصری و حذف نسبی موانع و محدودیت‌ها، انگیزه و اشتیاق انسان‌ها را به برقراری ارتباط و آشنایی با سایر جوامع و فرهنگ‌ها به شدت برانگیخته است. این ارتباط به لحاظ کمّی و کیفی در سطحی بی‌سابقه در حال وقوع است. شیوع روزافزون این پدیده مهم، و چندبعدی، ضرورت شکل‌گیری طیف گسترده‌ای از سازمان‌ها، آژانس‌ها و کارگزاران ملی و بین‌المللی، وضع و تمهید قوانین و اخلاقیات ویژه، تدارک امکانات و تجهیزات متناسب، فضاسازی فرهنگی و تبلیغی با هدف کاهش موانع و محدودیت‌ها و در محیط‌های آکادمیک انجام مطالعات و تحقیقات گسترده با هدف اطلاع‌رسانی، شناسایی عوامل مؤثر در تقویت و تضعیف این فرایند ارتباطی، یافتن راه‌کارهای لازم جهت تسهیل هر چه بیشتر این جریان و توصیه به بهره‌گیری هر چه بهتر و بیشتر از نتایج مترتب بر آن در سطوح مختلف را الزام و اجبار کرده است.

░▒▓ توصیف کلی فرایند ارتباطی
▬    ارتباط انسانی در هر سطح ممکن، مجموعه قابل توجهی از فرایندهای ظریف، خلّاق، به هم پیچیده و سرشار از ده‌ها عنصر، علامت، رمز، نماد و پیام را در بر می‌گیرد. اگر ابعاد فرهنگی را نیز بدان اضافه کنیم، پیچیدگی آن چند برابر خواهد شد. هنگامی که افراد در چرخه ارتباط و تعامل و نقل و انتقال رمزها و کدهای فرهنگی قرار می‌گیرند، خواسته یا ناخواسته در فرایندهای بسیار پیچیده‌ای از تبادلات کلامی و غیرکلامی و عرصه گسترده‌ای از داد و ستد معانی و مضامین گوناگون به اشکال مختلف و با آثار و پیامدهای متنوع درگیر می‌شوند. بی‌شک، داشتن یک ارتباط مفید و مؤثر نیازمند تمهید مقدّمات لازم و رعایت اصول و معیارهایی است که بستر هر ارتباط بسته به ویژگی‌های خاص خود، ضرورت آن را الزام می‌کند. هم‌چنین، در همه موقعیت‌های ارتباطی، بویژه ارتباطات بین‌فرهنگی به دلیل وجود فاصله‌ها، ناهمخوانی‌ها، تفاوت‌ها، ابهامات، سوءفهم‌ها و... همواره امکان درک نادرست کنش‌ها و بروز واکنش‌های غیرمنتظره و به بیان عام، ظهور عناصر اخلالگر ارتباطی وجود دارد. این مشکلات، بویژه در ارتباطات بین‌فرهنگی اعضای وابسته به حوزه‌های دارای فاصله‌های زیاد و محسوس فرهنگی نمود بیشتر و نتایج تعیین‌کننده‌تری دارد.

░▒▓ بایسته‌ها و موانع ارتباط
▬    مطالعات و تجربیات چنین نشان می‌دهد که رعایت برخی شرایط، و رفع برخی موانع در اصل برقراری یک ارتباط بین‌فرهنگی و نحوه آن مؤثر خواهد بود. برخی از این شرایط و موانع عبارتند از: داشتن اطلاعات فرهنگی، هم‌زبانی و، بلکه همدلی، روحیه مردم‌آمیزی، انگیزه قوی برای ارتباط، نگرش مثبت، صبر و حوصله، انعطاف‌پذیری، واقع‌بینی و انصاف، تسامح در موقعیت‌های ناهمگون، علاقه‌مندی به فرهنگ میزبان، کنترل عکس‌العمل‌ها و قضاوت‌های شتاب‌زده، تلاش در جهت کاهش تدریجی فاصله‌ها، افقی ساختن روابط به جای برخورد از موضع برتر، کنترل آگاهانه نگرش‌ها و تمایلات فرهنگ‌مدارانه، رعایت توقعات مشترک، برخورداری از مهارت‌های کلامی و غیرکلامی، قدرت رمزگشایی از نمادهای رفتاری، کسب مهارت‌های شنیداری و مدیریت تعاملی، حساسیت و واکنش مناسب، تکیه آگاهانه بر لایه‌های هویتی همخوان، افزایش ظرفیت اقتباسی در مواجهه با محیطی ناآشنا، کنترل اضطراب و تشویش ناشی از فاصله روانی یا شوک‌های فرهنگی، استفاده مناسب از بازخوردهای کلامی و غیرکلامی.
▬    به بیان روشن‌تر، ارتباط بین‌فرهنگی از سنخ ارتباطات میان فردی است که دست‌کم دو نفر در فرایند آن درگیرند. این ارتباط هم‌چون سایر انواع ارتباط، فرایندی است که طی آن اطلاعات، معانی و احساسات از طریق نمادهای کلامی و غیرکلامی میان افراد مبادله می‌شود. تحقق این هدف نیازمند تمهید شرایطی است که به برخی از آن‌ها اشاره شد. در این نوع ارتباط نیز عناصری هم‌چون منبع، گیرنده، پیام، رسانه، بازخورد، موقعیت و اختلال‌های محتمل وجود دارد. ارتباطات بین‌فرهنگی، به دلیل ویژگی‌های خاص و ابعاد و زوایای پیدا و پنهان زیاد، در مقام تحقق با مشکلات، موانع و ناهمخوانی‌های بعضاً قابل پیش‌بینی مواجه است. تجربیات عینی، بروز این‌گونه مشکلات را در سطح وسیع تأیید کرده است. هم‌چنین، ورود به این چرخه، پیش‌نیازها، لوازم، اقتضائات و تمهیداتی را می‌طلبد که بدون تأمین آن، بروز برخی مشکلات اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. بهره‌گیری مناسب از دستاوردهای تجربی و پژوهشی این عرصه، نقش قابل توجهی در به حداقل رساندن موانع محتمل دارد.
▬    در این‌جا، برای اجتناب از طرح مباحث تفصیلی، به ذکر فهرست‌وار مجموعه نکاتی که کارشناسان فن در این خصوص، تحت عناوین گوناگون متذکر شده‌اند، بسنده می‌شود. برخی نکات از سنخ بایدها و ضرورت‌ها و بالطبع برخی از سنخ موانع و نابایسته‌ها هستند که به اجمال بدان اشاره می‌شود.
▬    بایسته‌هایی هم‌چون برخورداری لازم از دانش فرهنگی، توانش زبانی، قدرت و انگیزه برای برقراری ارتباط، قدرت انطباق و سازگاری متناسب با محیط و درک و تفسیر مؤلفه‌های آن، استفاده بجا از بازخوردهای دریافتی و... و موانعی هم‌چون ضعف دانش فرهنگی، ناهمخوانی‌های زبانی و فرازبانی، فاصله فرهنگی، قوم‌مداری، پیش‌داوری‌های ناهمخوان، ذهنی‌ات کلیشه‌ای، تعصبات هویتی، نابردباری و عدم تحمل تفاوت‌ها، ناهمخوانی در موقعیت‌ها و... که عمدتاً در روان‌شناسی فرهنگی ـ اجتماعی افراد یا ویژگی‌های قومی و جمعی آن‌ها ریشه دارند، از جمله عواملی هستند که در برخی منابع، از آن سخن به میان آمده است. مشکلات و موانع ناشی از خصوصیات روحی و ویژگی‌های شخصیتی افراد نیز ممکن است پیچیدگی‌های این چرخه را تشدید کند. برخی از این ویژگی‌های ایجابی و سلبی را می‌توان در عنوان عام «اخلاق بین‌فرهنگی» مندرج ساخت. «اخلاق بین‌فرهنگی» در مقابل، اخلاق شهروندی، که به اصول و قواعد حاکم بر تعاملات اجتماعی افراد وابسته به یک فرهنگ یا یک خرده‌فرهنگ در یک بافت درون‌فرهنگی ناظر است، به اصول و قواعد حاکم یا بایسته‌های تعاملات و ارتباطات افراد وابسته به حوزه‌های فرهنگی نسبتاً مستقل در بافت‌های برزخی، خطوط حایل و قلمروهای «نه این و نه آن» ناظر است. مبنای هنجاری این نوع اخلاق به دلیل ویژگی فرافرهنگی، عقل سلیم، شعور عام، قواعد جهان‌شمول و اصول مبتنی بر مشترکات انسانی خواهد بود. به همین دلیل، مقبولیت همگانی خواهد داشت. برخی نیز به زمینه‌ها و عوامل ایجادکننده و تسهیل‌کننده این ارتباطات مربوطند. توضیح اجمالی برخی از بایسته‌ها و موانع مزبور بدین شرح می‌باشد:

▓ ۱. ضعف دانش فرهنگی
▬    شناخت هر جامعه، تنها از طریق فرهنگ غالب و خرده‌فرهنگ‌های فعال آن ممکن خواهد بود. برخورداری از دانش فرهنگی مناسب، نقش محوری در ارتباطات بین‌فرهنگی ایفا می‌کند. به طور قطع، هر چه دانش و آگاهی افراد از فرهنگ‌ها و اصول حاکم بر جوامع دیگر بیشتر باشد، شانس بیشتری برای موفقیت در ارتباط با آن‌ها خواهند داشت. برخورداری از اطلاعات گسترده، دقیق و موثق از باورهای جمعی، نگرش‌ها، ارزش‌ها، هنجارها، الگوها، نمادها، عادت‌ها، ترجیحات، رفتارهای افراد و نهادها و ساختارهای جوامع طرف ارتباط و به کار بستن آن‌ها، موفقیت در این عرصه را تا حد زیاد تضمین می‌کند. افراد با داشتن چنین سرمایه اطلاعاتی، کمتر در معرض هراس و تشویش، سوءتفاهم، ندانم‌کاری و شوک فرهنگی خواهند بود و قاعدتاً از قدرت بیشتری برای کنترل محیط و سازگاری با آن و پیش‌بینی وضعیت‌های محتمل برخوردار خواهند بود.
▬    تردیدی نیست که فرهنگ‌ها، به رغم برخی مشابهات ظاهری از جهات مختلفی با یکدیگر تفاوت دارند. این تفاوت‌ها گاه آن‌چنان ظریف است که نمی‌توان از دانش و تجربه فرهنگی یک محیط در سایر محیط‌ها بهره گرفت. برای مثال، یکی از نویسندگان با تقسیم فرهنگ‌های موجود به دو دسته جمع‌گرا و فردگرا به بیان برخی از ویژگی‌های متمایز آن‌ها پرداخته است. عدم توجه به این سنخ تفاوت‌های ظریف، بالقوه می‌تواند چرخه ارتباطات بین‌فرهنگی را مختل سازد.
▬    در فرهنگ‌های جمع‌گرا، به نسبت فرهنگ‌های فردگرا، مردم به هنگام برقراری ارتباط به بستر کلام، توجه بیشتری می‌کنند... جمع‌گرایان تمایل دارند وقت تلف کنند. آن‌ها درباره هر چیزی حرف می‌زنند، جز مهم‌ترین بخش اطلاعات؛ یعنی، بخشی که تصور می‌شود شنونده باید دریافت کند تا پیام را به طور کامل بفهمد... جمع‌گرایان بر «روند» تأکید می‌ورزند (چه چیزی گفته شد؛ انجام شد؛ نشان داده شد). حال آنکه، فردگرایان بر «اهداف» تأکید می‌کنند (از ما چه انتظاری می‌رود). فردگرایان از منطق خطی، بحث و مدرک استفاده می‌کنند. جمع‌گرایان اغلب روی یک دایره می‌چرخند... جمع‌گرایان بیشتر با عمل فاضلانه کار دارند (مثل حفظ آبروی دیگران)، تا با حقیقت. فردگرایان بیشتر با حقیقت کار دارند تا عمل فاضلانه. این تفاوت در تأکید بر ایدئولوژی به جای عمل‌گرایی نیز مشاهده می‌شود. به بیان دیگر، در غرب، پیام احتمالاً، چنین ساختی دارد: واقعیت ـ واقعیت ـ واقعیت ـ نتیجه. درفرهنگ‌های‌استنتاجی، پیام به صورت «نتیجه و این هم مدرک» است.

▓ ۲. فاصله فرهنگی
▬    مقایسات فرهنگی چنین نشان می‌دهد که میزان تجانس، سازگاری، هم‌خوانی یا در مقابل، تباین، فاصله و ناهمخوانی عناصر موجود در فرهنگ‌ها با یکدیگر از یک الگوی واحدی تبعیت نمی‌کند. برخی فرهنگ‌ها بالنسبه، قرابت، هم‌خوانی، مشابهت و تلائم بیشتر و فاصله کمتری با یکدیگر دارند. در مقابل، برخی به دلایل متعدد ناهمخوانی، تمایز و فاصله بیشتری با یکدیگر دارند. به طور کلی، هر قدر میان درون‌مایه‌ها، مقومات و عناصر محوری فعال دو حوزه فرهنگی فاصله و شکاف بیشتری وجود داشته باشد، افراد وابسته بدان‌ها در فرایند ارتباطات بین‌فرهنگی با مشکلات و چالش‌های بیشتری مواجه خواهند بود. به حداقل رساندن این فاصله‌ها، تنها در پرتو کسب اطلاعات و تجربیات زیاد، اشاعه فرهنگی و هم‌نشینی مستمر ممکن خواهد بود. لازم به ذکر است که تحفظ نسبی بر تفاوت‌های فرهنگی و تمایل به فاصله‌گزینی از اغیار و خاص‌گرایی، امری همگانی و از جمله نتایج تعینات هویتی و تعلقات فرهنگی است. هرچند مبنای این فاصله‌گزینی و غیرپنداری در فرهنگ‌های مختلف، متفاوت است. نژاد، قومیت، مذهب، ایدئولوژی، طبقه اجتماعی، ملیت و موقعیت فرهنگی، عمده‌ترین و شایع‌ترین عناصر غیرساز و توجیه‌کننده فاصله‌گزینی فرهنگی و اجتماعی شمرده می‌شوند. افراد وابسته به یک فرهنگ، هنگامی که با اعضای یک فرهنگ بسیار متفاوت در محیط میزبان درگیر تعامل می‌شوند، معمولاً، نوعی به‌هم‌ریختگی و سردرگمی را، که از آن به «ضربه یا شوک فرهنگی» یاد می‌شود، تجربه خواهند کرد. بالطبع استمرار این ارتباط به کاهش نسبی فاصله و نوعی عادی‌شدگی تدریجی منجر می‌شود.
▬    زمانی که افرادی از یک فرهنگ، به هر دلیلی وارد فرهنگ دیگری شوند، فرهنگ اخیر شروع به وارد کردن فشار به آن‌ها می‌کند تا خصوصیات فرهنگ جدید را بپذیرند. این فرایند اصطلاحاً یک ضربه فرهنگی نامیده می‌شود. دلیل این نام‌گذاری آن است که فشار فرهنگ جدید، ممکن است به دلیل شدت خود، فردی را که از فرهنگی دیگر ریشه گرفته دچار سردرگمی و ضعف و ناتوانی کرده و با شکننده ساختن او، سبب شود که ضربه‌پذیری او در برابر ناملایمات اجتماعی افزایش یابد. ضربه فرهنگی معمولاً، به دنبال پدیده مهاجرت به چشم می‌خورد و هر اندازه اختلاف میان دو فرهنگ بیشتر باشد، شدت این ضربه نیز بیشتر خواهد بود. برای مثال، کارگران مهاجر مسیحی، که از کشورهای جنوب اروپا به اروپای غربی مهاجرت می‌کنند در معرض ضربه فرهنگی کمتری قرار دارند تا کارگران مسلمان شمال افریقا که به همان کشورها مهاجرت می‌کنند، یا ساکنان شهرهای کوچکی که به شهرهای بزرگ کوچ می‌کنند، خطر کمتری را تحمل می‌کنند تا روستاییانی که به همان شهرها وارد می‌شوند.
▬    استوارت هال با بیان نمونه‌ای از تفاوت‌های فرهنگی و تأثیر مستقیم آن بر ارتباطات میان‌فردی می‌نویسد:

•    فرهنگ‌های پیچیده بافت تمایز بیشتری میان افراد خودی و غریبه قایل می‌شوند تا فرهنگ‌های ساده بافت. افرادی نیز که در نظام‌های پیچیده بافت رشد می‌کنند، انتظارات بیشتری از دیگران نسبت به افراد نظام‌های ساده بافت دارند. افراد پیچیده بافت به هنگام گفت‌وگو در مورد چیزی که در ذهن دارند، انتظار دارند مخاطبشان بداند چه چیزی باعث ناراحتی آنان می‌گردد، به گونه‌ای که لازم نباشد دقیقاً به موضوع اشاره نمایند. نتیجه این است که آنان باید مرتب در اطراف موضوع اصلی حاشیه بروند و در واقع، همه قطعه‌های جدول را بجز قطعه اصلی در جای خود قرار دهند. قرار دادن این قطعه اصلی در جای خود وظیفه مخاطب است.

▓ ۳. ظرفیت فرهنگی
▬    هرچه زمینه‌های برقراری ارتباط، تنوع درونی، گشودگی متن و ظرفیت پذیرش در یک فرهنگ بیشتر باشد، طبعاً آن فرهنگ تمایل و آمادگی بیشتری برای ارتباط و تعامل با دیگران دارد و اشتیاق بیشتری برای سازگاری و پذیرش اغیار از خود نشان می‌دهد. در مقابل، فرهنگ‌های در خود، بسته یا نیمه بسته، به دلیل تأکید افراطی بر خاص‌گرایی و استعداد بالا برای تقابل‌افکنی و فاصله‌گزینی آمادگی و عنایت کمتری به ارتباط و گفت‌وشنود با دیگران دارند. اعضای وابسته به این فرهنگ‌ها، بیشتر از سایران در معرض ابتلا به قوم‌مداری افراطی هستند. بارزترین شاخصی که درجه گشودگی یا بستگی یک فرهنگ را تعیین می‌کند، نحوه کنار آمدن آن با موقعیت‌ها و مواضع ناهمخوان و میزان بردباری آن در تحمل اغیار است. بی‌تردید، فرهنگ‌ها، از این جهت، تفاوت آشکاری با یکدیگر دارند و به یکسان تسلیم الزامات مداراجویانه و مصلحت‌اندیشانه نمی‌شوند. تردیدی نیست که وجود درجاتی از تساهل و تسامح، شرط ورود به چرخه ارتباطات بین‌فرهنگی است. پرستون کینگ وجود چهار نوع تساهل را در ارتباطات بین‌فرهنگی مؤثر شمرده است:

•    تساهل اعتقادی یعنی، تساهل نسبت به وجود، بیان یا تبلیغ عقاید مخالف با عقاید عامل تساهل، تساهل سازمانی که مرتبه‌ای پیشرفته‌تر از تساهل عقیدتی است و به معنی شناسایی حق گردهمایی صاحبان عقاید مخالف عقاید عامل تساهل است. تساهل هویتی یعنی، اعمال تساهل نسبت به ویژگی‌هایی که اختیاری نیست. مانند ملیت، جنس، نژاد، طبقه، فرهنگ و دارندگان آن ویژگی‌ها؛ و تساهل رفتاری مثل تساهل نسبت به شیوه لباس پوشیدن یا روابط اجتماعی.

▬    در خصوص نوع و درجه تساهل و ضرورت آن نیز مواضع افراطی و تفریطی وجود دارد که به جهت اختصار از ورود به آن پرهیز می‌شود.

▓ ۴. تفاوت در مفاهیم و عناصر ادراکی
▬    میشل فوکو اندیشمند فرانسوی، با طرح مفهوم «اپیستمه» مدعی است که فرهنگ‌ها و تمدن‌های مختلف محصول اپیستمه‌های متفاوت و مستقل از یکدیگرند. هر اپیستمه متعلق به دوره و شرایط خاصی است و میان آن‌ها ارتباطی برقرار نیست. ویتگنشتاین متأخر نیز با طرح مفهوم «صورت حیات» و قول به این‌که مفاهیم یعنی، اجزای متشکله اندیشه ما، تنها می‌توانند در ظرف و زمینه صورت حیات خاص ما به دست آیند و فهم شوند، و تأکید بر این‌که ما تنها می‌توانیم در چارچوب یک محیط اجتماعی و از طریق مشارکت در یک جامعه، استفاده از زبان و در نتیجه، تفکر کردن را بیاموزیم و این‌که نمی‌توانیم خود را از محیط اجتماعی منتزع کنیم و درباره آن از یک منظر مجزا بیندیشیم، به این نتیجه می‌رسد که مفاهیمی که ما را قادر می‌سازد تا تمایزهای مورد نظر را برقرار سازیم، ارتباط نزدیکی با صورت حیات ما دارند. اگر صورت حیاتمان متفاوت باشد، مفاهیم ما نیز تفاوت پیدا می‌کنند. از این‌رو، زیستن در جهان‌های متفاوت، اقتضائات ادراکی و معرفتی متفاوت دارد. این قبیل تحلیل‌ها، هرچند در شکل
▬    افراطی، به نسبیت‌گرایی و بستن باب تعامل و گفت‌وگو منجر می‌شوند، اما، تردیدی نیست که فرهنگ‌ها از این جهت نیز تفاوت‌های قابل توجهی با یکدیگر دارند که بالقوه می‌تواند چرخه ارتباطات بین‌فرهنگی را مشکل سازد. در هر حال، تأکید بر این‌که هر قوم و ملت یا تمدنی در کهکشان ذهنی خود اسیر بوده و نمی‌تواند به خارج از آن قدم بگذارد، امکان گفت‌وگوی میان‌فرهنگ‌ها و افراد وابسته به فرهنگ‌های مختلف را عملاً غیرممکن ساخته و گفت‌وگوی آن‌ها با هم را به گفت‌وگوی کران شبیه می‌سازد. چنین ادعایی با همه واقعیات مشهود و تجربیات معمول در تعارض است. تأکید بر فاصله‌ها و نقش آن در تولید برخی مشکلات ارتباطی، همواره باید در کنار طیف وسیع مشترکات موجود میان فرهنگ‌ها و طرف‌های ارتباطی مورد توجه قرار گیرد.
▬    ... نباید فراموش کرد که انسان‌ها جدا از فرهنگ حاکم بر آن‌ها، در بسیاری از احساسات و عواطف با یکدیگر مشترک بوده و جدا از فرهنگ بر اساس غریزه و ماهیت خود رفتار می‌کنند. آن‌ها به رغم تفاوت‌های فردی فراوانی که با یکدیگر دارند، به هم پیوسته‌اند و در بسیاری موارد یکسان رفتار می‌کنند. آن‌ها ضمن آن‌که خود موجودی جدا از دیگرانند، با دیگران به وجود خود پی می‌برند و با دیگران زندگی برای آن‌ها مفهوم خاص خود را پیدا می‌کند.

▓ ۵. تفاوت در سرمایه‌های نمادین
▬    سرمایه‌های نمادین بخش گوهری فرهنگ یا هسته مرکزی آن محسوب می‌شوند که به دلیل اهمیت، جداگانه از آن‌ها سخن به میان می‌آید. مراد از سرمایه‌های نمادین، مجموعه باورها، ارزش‌ها، معیارها، هنجارها، نگرش‌ها، الگوها و به تعبیری، مجموعه رمزهای معناداری است که عمدتاً از رهگذر تعامل مستمر ذهن جمعی و ساختار اجتماعی در فرایند زیست اجتماعی و تجربه تاریخی یک جامعه به وجود آمده و در جلوه‌های مختلفی تظاهر و تبلور می‌یابند. این مجموعه به تدریج، در نگاه اعضای جامعه و فرهنگ مربوط، به صورت مجموعه‌ای بدیهی، عینی، ثابت، فراتاریخی، جهان‌شمول و واجد منطق همگانی انگاشته می‌شوند. مقایسات فرهنگی برای بر حذر داشتن فرهنگ‌ها از ابتلای به این عارضه خودمدارانه مفید خواهد بود. بی‌تردید، برخی از عناصر این مجموعه، ذهنی، غیراصیل، تغییرپذیر، تاریخی و مختص یک فرهنگ و یک جامعه‌اند. عدم توجه به این تفاوت‌ها و تأکید یک‌سویه بر سرمایه‌های خودی یا ارجاع به اشتراکات صوری به رغم تفاوت‌های مضمونی، به تعامل نامتقارن منجر می‌شود. در چنین مواردی، احتمالاً، تلاش برای یافتن شیوه‌های عملی ساده و مفید به اقتضای رهنمودهای پراگماتیستی، راه‌حل مناسبی برای مصونیت نسبی از درگیر شدن در عناصر ناهمخوان و رهایی نسبی از چالش‌های بی‌فرهنگی خواهد بود. یکی از ارتباط‌شناسان در خصوص جایگاه رفیع نظام ارزش‌ها در یک فرهنگ و نقش آشکار و پنهان آن در تعاملات بین‌فرهنگی و نیز ضرورت شناخت آن به عنوان پیش‌نیاز ارائه تحلیل واقع‌بینانه از رفتارهای فردی و جمعی یک جامعه می‌نویسد:
•    در ارتباطات بین‌فرهنگی بسیار مهم است که ارزش هر فرهنگ را بشناسیم؛ زیرا، آن‌ها معیارهای چندوجهی هستند که به شکل‌های مختلف جهت و سمت‌وسوی رفتار افراد را تعیین می‌کنند. برای شناخت و مقایسه مردم و ارتباطات بین‌فرهنگی، شناخت ارزش‌ها مبنای کار است. شناخت ارزش‌ها برای شناخت منطق و علت رفتار افراد و ملت‌ها ضروری است. ریشه اغلب رفتارهای تهاجمی که از ملتی سر می‌زند در ارزش‌های آن ملت نهفته است. هم غرب آسیا، و هم ایالات متحده سعی می‌کنند بر یکدیگر تأثیر بگذارند و سیاست‌ها و رفتارهایشان را بر اساس ارزش‌های حایز اهمیت خود توجیه کنند. فرض بر این است که مذهب و درون‌مایه‌های عقیدتی آن، کشت گاه نظام ارزش‌های اساسی هر فرهنگ است. این فرض، بویژه در غرب آسیا مصداق دارد. جایی که مذهب در همه جنبه‌های زندگی رسوخ کرده و فرهنگ از نظر تاریخی به طور روشن جنبه‌های سیاسی، مذهبی، اقتصادی و، حتی، زندگی شخصی را از یکدیگر متمایز نکرده است. در نتیجه، شناخت فرهنگ غرب آسیا، اساساً نیازمند شناخت نظام ارزش‌های آن و پشتوانه‌های مذهبی آن است.

▓ ۶. تفاوت‌های زبانی
▬    زبان در مطلق ارتباطات و از جمله ارتباطات بین‌فرهنگی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. ما به واسطه زبان با محیط اجتماعی خود و دیگران ارتباط برقرار کرده و آن را فهم می‌کنیم. به بیان برخی اندیشمندان، مرزهای عالمی که افراد در آن به سر می‌برند، همان مرزهای زبانی آن‌ها است.
▬    انسان‌ها بر خلاف آن‌چه که تصور می‌شود نه در دنیایی عینی به سر می‌برند و نه در دنیایی اجتماعی، بلکه تحت قلمرو زبانی به سر می‌برند که حکم واسطه برای ابراز اجتماعی بودن آن‌ها را دارد. دنیای واقعی تا حد زیادی بر مبنای عادات زبانی یک گروه خاص شکل می‌گیرد. هیچ دو زبانی را نمی‌توان یافت که آن قدر شبیه یکدیگر باشند تا بتوانند یک واقعیت اجتماعی واحد را ارائه دهند. دنیای اجتماعات مختلف فقط در نمادها متفاوت نمی‌باشد، بلکه اساساً مجزا هستند.
▬    از این‌رو، در هر نوع ارتباط، بهره‌گیری از یک زبان مشترک، شرط ضروری خواهد بود. در ارتباطات بین‌فرهنگی نیز توافق بر یک زبان مشترک پیش‌نیاز ورود به این عرصه است. نکته مهم دیگر در این خصوص، توانش زبانی و قدرت کاربری زبان مشترک در تعاملات میان فردی است. تفاوت افراد در توانش‌های زبانی و غالباً ضعف میهمان در استفاده از زبان جامعه میزبان یا ضعف طرفین در کاربری زبان ثالث، مهم‌ترین عامل اخلال در ارتباطات بین‌فرهنگی قلمداد شده است. برخی ارتباط‌شناسان، تلاش همگانی در جهت سوق دادن افراد وابسته به فرهنگ‌های گوناگون برای بهره‌گیری هر چه بیشتر و بهتر از زبان‌های واسط شناخته شده و دارای کاربرد جهانی، برای رفع یا کاهش معضل درگیر شدن در زبان جامعه میزبان را توصیه کرده‌اند.
▬    بی‌تردید، کاربری درست این زبان‌ها نیز تا حد زیاد تابع میزان آگاهی و توانش زبانی فرد کاربر است و طرفین ارتباط، هرچند از این حیث نیز احتمالاً، وضعیت متفاوتی دارند، اما، دست‌کم از برخی اختلال‌ها و سوگیری‌های ناخواسته زبان بومی برکنار می‌مانند. فیشمن زبان‌شناس برجسته در میان ویژگی زبان واسط گفته است:

•    زبانی که یک گروه قومی خاص، یا یک مذهب و ایدئولوژی معین را تداعی نکند، شانس بیشتری برای تبدیل شدن به زبان میانجی دارد. زبان انگلیسی در گذشته بسیاری از این تداعی‌ها را به ذهن می‌آورد، اما، اینک زبان انگلیسی، قوم‌زدایی شده است... به همین دلیل، استفاده از زبان انگلیسی برای ارتباطات بین‌فرهنگی به حفظ و در واقع، تقویت هویت‌های فرهنگی مستقل ملت‌ها کمک کرده است. دقیقاً به دلیل علاقه ملت‌ها به حفظ فرهنگ خود است که از انگلیسی برای ارتباط با فرهنگ‌های دیگر استفاده می‌کنند.

▬    این بیان هرچند از جهتی تبلیغ و ترویج زبان انگلیسی است، اما، در این‌که زبان میانجی بهتر است چنین ویژگی‌هایی داشته باشد، مطلب درخور توجهی است. برخی اندیشمندان در همین ارتباط، به نقش مهم مترجمان در برقراری ارتباطات غیرمستقیم بین‌فرهنگی‌های مبدأ و مقصد توجه داده‌اند. شولت، نقش مترجم را چنین توصیف می‌کند:

•    مترجم در همگون‌سازی ارتباطات محلی و جهانی نقش مهمی ایفا می‌کند. مترجمان نه تنها بین زبان‌ها ارتباط برقرار می‌کنند، بلکه پلی نیز میان تفاوت‌های فرهنگی بنا می‌کنند. ما بر این باور هستیم که زبان شیوه‌ای برای نگرش و انعکاس تفاوت‌های ظریف و استنباط‌های فرهنگی است. این مترجم است که نه تنها در راستای محدودیت‌های زبانی، معادل‌های کلمات را بازسازی می‌کند، بلکه نوسانات عاطفی فرهنگ مقابل را نیز منعکس می‌سازد.

▓ ۷. تفاوت در عناصر غیرکلامی
▬    غالب افراد به دلیل تجربه‌های شخصی، مشهود بودن آثار ناشی از ارتباطات زبانی و عدم توجه کافی به تأثیر عوامل جانبی، معمولاً، ارتباط زبانی را مهم‌ترین و برجسته‌ترین نوع ارتباط دانسته و به نوع دیگر ارتباط، موسوم به ارتباط غیرکلامی بی‌توجه یا کم‌توجهند. در حالی که به تجربه معلوم شده است که سر و وضع، اداها، وضعیت بدن، ژست‌ها، حالات چهره، تماس بصری، لحن و تن صدا، تجلیات عاطفی (مثل خنده)، سکوت و... زبانی بعضاً گویاتر و رساتر از زبان گفتاری دارند و درک و تفسیر آن‌ها در مواردی آسان‌تر از مقولات کلامی صورت می‌پذیرند. عدم توجه به این سنخ عناصر دخیل و مکمل در فرایند ارتباطات بین‌فرهنگی، مشکلاتی را موجب می‌شود. سی. بارنلوند در این‌باره می‌نویسد:

•    بیشتر و گاهی اکثر مفاهیم حساس ایجاد شده در برخوردهای انسانی از طریق لمس، نگاه، اختلاف بیانی، ژست یا حالت صورت با، یا بدون کمک کلمات حاصل می‌شوند. از زمان شناخت، تا لحظه جدایی، مردم یکدیگر را با تمام حواسشان، شنیدن، مکث، زیر و بم صدا، توجه به لباس و سر و وضع، مشاهده حالت نگاه و صورت و نیز توجه به انتخاب و ترکیب کلمات، زیر نظر می‌گیرند. هرگونه هماهنگی یا ناهماهنگی علایم به تغییر خلق و خوی یا صفت همیشگی سوق داده می‌شود. با ارزیابی حرکات و صوت و بیان، تصمیم به بحث یا موافقت، خندیدن یا خجالت کشیدن، آرام بودن یا مقاومت کردن، به صحبت ادامه دادن یا آن را قطع کردن، اتخاذ می‌گردد.
▬    و به بیان مصداقی:
•    اداها روش‌های بسیار گول‌زننده‌ای در ایجاد ارتباط هستند. یک ادا که در یک فرهنگ معنی آن «بله» است، می‌تواند در فرهنگ دیگری به معنی «نه» باشد. برای مثال، در بلغارستان و جنوب هند تکان دادن سر به بالا و پایین به معنی «نه» است و تکان دادن سر به این طرف و آن طرف به معنی «بله» است. برای من بسیار مشکل بود که به دستیاران هندی‌ام نگاه کنم، در حالی که ادای آن‌ها می‌گفت: «نه!»، ولی، زبانشان می‌گفت: «بله!».

▓ ۸. ناهمخوانی نظام‌های حقوقی
▬    یکی از موانع و مشکلات موجود در مسیر ارتباطات بین‌فرهنگی، تعلق افراد به نظام‌های هنجاری و عرف‌های فرهنگی گوناگون است. هر جامعه و هر واحد سیاسی دولت ملت، در کنار سایر تمایزات، نظام حقوقی نسبتاً متفاوتی را متناسب با انتظارات جمعی، ضرورت‌های اجتماعی، ویژگی‌های فرهنگی، سنت‌ها، رسوم، مذهب، نظام اخلاقی و عرف جاری خود طراحی و تدوین کرده است. التزام افراد به رعایت این نظام در ارتباطات درون بافق، یک ضرورت و الزام اجتماعی است و تخلف از آن پیامدهایی دارد. این التزام زمانی مشکل‌ساز خواهد شد که افراد با تکیه بر آن وارد چرخه تعامل با وابستگان به سایر قلمروهای فرهنگی و نظام‌های هنجاری در محیط میزبان شوند. بی‌تردید، ارتباطات بین‌فرهنگی به اقتضای ماهیت میان‌بخشی و ویژگی برزخی، نیازمند یک نظام هنجاری اخلاقی و حقوقی ویژه، متناسب با انتظارات همگانی، مبتنی بر مشترکات انسانی، اقتضائات این سنخ تعاملات و مستنبط از شهودات عام خواهد بود.

▓ ۹. عدم رعایت انتظارات متقابل
▬    عدم توجه و رعایت انتظارات متقابل نیز استعداد بالایی برای مختل‌سازی فرایند ارتباطی دارد. برای مثال، رعایت احترام متقابل از جمله پیش‌نیازها و اصول خدشه‌ناپذیری است که موفقیت در ارتباطات بین‌فرهنگی را تا حد زیاد تضمین می‌کند. رعایت همه شروط بدون این اصل، بی‌اثر و در مواردی اثر معکوس خواهد داشت. برایان فی، در بیانی تفصیلی در توضیح بایسته‌های ارتباطی و لوازم آن می‌نویسد:

•    احترام گذاشتن مستلزم این است که ما همان معیارهای فکری و اخلاقی را که بر خودمان و بر دوستانمان اعمال می‌کنیم، بر دیگران هم اعمال کنیم و آن‌ها را بدان‌ها مقید سازیم. معذور داشتن دیگران از مقتضیات فکر سالم و صداقت یا حساسیت اخلاقی و حکمت و خرد بر این مبنا که هر کسی شایسته عقیده‌ای است که دارد، هر قدر هم آن عقیده ناهنجار یا بی‌پایه باشد، یا بدتر از آن، بر این مبنا که دیگران لزومی ندارد با این مقتضیات زندگی کنند، در واقع، رفتاری تحقیرآمیز با آنان است... این‌گونه رفتار کردن با دیگران جدی گرفتن آنان است؛ کمتر از این به معنای طرد آن‌ها در مقام افرادی است که ارزش جدی گرفتن ندارند؛ یعنی، رفتاری توام با بی‌احترامی با آنان است... احترام به معنای درگیر شدن با هوش و ذکاوت، با حساسیت، و با گشادگی ذهن است. بنا بر این، اگر احترام ارزش اصلی در اصالت تعدد فرهنگ‌ها باشد، پس، نمی‌تواند صرفاً به معنای پذیرش باشد؛ به عکس، احترام باید به معنای امتناع از داوری قاطعانه و تحکم‌آمیز، امتناع از طبقه‌بندی سریع فرد در مقولات از پیش‌آماده، امتناع از قرار دادن فرد در نوعی مقوله «دیگر بودگی» و حفظ فاصله با او و به این ترتیب، طرد اوست. آن‌هایی که به طرق خاصی متفاوت از ما هستند می‌توانند به سرعت تبدیل به یک «دیگری» کاملاً ناشبیه به ما شوند. این گام گذاشتن در سراشیبی لغزنده‌ای است که با این شروع می‌شود که می‌گوییم: «آن‌ها مثل ما فکر نمی‌کنند». در گام بعدی می‌گوییم: «آن‌ها درد و عشقشان با درد و عشق ما یکی نیست». و در گام بعدی «آن‌ها مثل حیوان رفتار می‌کنند» و سرانجام، به این‌جا می‌رسد که «آن‌ها میمون، خوک و انگل هستند». نخستین گام به سوی نفرت، انسانیت‌زدایی از آن‌هایی است که عجیب و غریب و ناشبیه به ما هستند، و نخستین گام به سوی انسانیت‌زدایی، پافشاری بر تفاوت‌های مطلق و آشتی‌ناپذیر است. بدین ترتیب، پافشاری بر تفاوت می‌تواند منجر به عدم تساهل و تسامح شود.

▓ ۱۰. قوم‌مداری و خودمحوری
▬    ما معمولاً، به دلیل انس و تجربه زیستی ممتد، فرهنگ خودمان را بهتر از هر فرهنگی می‌شناسیم و گاه قلمرو شناخت ما، تنها محدود به همین فرهنگ است. طبیعی است که با آن به مثابه الگوی مرجع و معیار تعیین برخورد کنیم و دیگران را بر مبنای آن بسنجیم. قاعدتاً هر چه فرهنگی بیشتر شبیه فرهنگ ما باشد، بهتر ارزیابی می‌شود. توصیه کارشناسان این است که ما به هنگام مشاهده دیگر فرهنگ‌ها، متوجه این واقعیت باشیم که ما معمولاً، جهان را کمتر «آن‌گونه که هست» و بیشتر «آن‌گونه که ما هستیم» می‌بینیم و واقعیات سایر جوامع را نیز بر اساس تجربیات و عادات کسب شده و به طور کلی، معیارهای فرهنگ خود تفسیر می‌کنیم.
▬    قوم‌مداری تعصب‌آلود همواره یکی از موانع مهم ارتباط میان اقوام، فرهنگ‌ها و جوامع بوده است. چنین احساسی، از خودشیفتگی و خودبزرگ‌بینی و استغنای کاذب به سرمایه‌های خودی و متقابلاً هیچ‌انگاری یا کوچک‌شماری دیگران ناشی می‌شود. خاستگاه آن به لحاظ روان‌کاوی و روان‌شناسی هر چه باشد، از نگاه ارتباطی یک مانع جدی در فرایند تعاملات جمعی و ارتباط با اغیار محسوب می‌شود. البته، قوم‌مداری، در مواردی نمایانگر استقلال و تأمین‌کننده آن است و از این جهت، مثبت ارزیابی می‌شود؛ چه این‌که تمایلات ناسیونالیستی در برهه‌ای از تاریخ، عامل وحدت و همبستگی درونی در مبارزه با استعمارگران بوده است. آن‌چه مذموم است خودستایی مبالغه‌آمیز و بی‌مبنا و متقابلاً تحقیر دیگران است. جهانی‌شدن و حصول آشنایی زیاد با فرهنگ‌ها و تمدن‌های دیگر و امکان بهره‌گیری از آثار و دستاوردهای آن‌ها، افراد و جوامع را به واقع‌بینی، پذیرش قهری تنوع و تکثر فرهنگی و کاهش تدریجی خود برتر بینی و خودمداری قومی و فرهنگی سوق داده است. این آشنایی در مواردی نیز به خود کم‌بینی و متقابلاً بزرگ‌بینی دیگران منجر شده است.

•    پایه اصلی قوم‌محوری این است که کسی بگوید باورها، کنش‌ها، هنجارها و ارزش‌های مورد قبول من برتر از سایر باورها، کنش‌ها، هنجارها و ارزش‌ها هستند و در هرگونه رویارویی محتمل با آن‌ها سرانجام، پیروز خواهند شد؛ چرا که بیانگر حقیقت غایی و زندگی انسانی هستند و هرگاه اقوام دیگر با مبانی آن‌ها آشنا شوند و عاقلانه به منافع خود بیندیشند، جملگی را خواهند پذیرفت. این پایه قوم‌محوری، در بهترین شکل خود جا را برای ایجاد بحث بخردانه می‌بندد و با خردباوری همبسته می‌شود و در بدترین شکل خود درصدد تحمیل دیدگاه‌هایش برمی‌آید.

▬    تهرانیان از اندیشمندان ارتباطات در بیان برخی نمودهای کژکارکرد قوم‌مداری در فرایند گفت‌وگوی فرهنگ‌ها و این‌که اساساً ارزش‌های متعالی، همگانی بوده و اختصاصی به یک فرهنگ خاص ندارد تا مایه خودشیفتگی شود، می‌نویسد:

•    از دیدگاه فلسفی، خودشیفتگی فرهنگی در هر شکل خود، موجب پدید آمدن نوعی تنگ‌نظری فرهنگی می‌شود که با نیازهای عصر ما که دوران جهانی‌شدن می‌باشد و گفت‌وگوی فرهنگی از ضروریات آن است، در تضاد قرار دارد. ممکن است چنین ادعا کنند که برخی ارزش‌های خاص وجود دارد، نظیر اصولی از حقوق بشر که در منشور جهانی حقوق بشر و ضمایم آن گنجانده شده، و لازم است در سراسر دنیا اعمال و اجرا گردند... از زمان طرح لوتوس سوترا، منشور حمورابی، ده فرمان خدای تورات، منشور ماگناکارتا، اعلامیه استقلال ایالات متحده، و منشور جهانی حقوق بشر، بحث حقوق بشر همواره بخشی از مذاکرات فرهنگی جهانی بوده و در شکل‌بندی آرای عمومی نقش داشته است، و هیچ کشوری یا تمدنی نمی‌تواند ادعا کند که انحصاراً مالک آن است.

▓ ۱۱. باورهای قالبی ناهمسو
▬    مقوله‌بندی دیگران و دنیای اجتماعی اطراف، امری اجتناب‌ناپذیر است. سازوکار ادراک ما غالباً به گونه‌ای است که معمولاً، هر شخص و هر موضوعی را نه به طور مجزا و منفرد و با عطف توجه به ویژگی‌ها و خصوصیات فردی و شخصی، بلکه بیشتر در چارچوب مقولات پیش‌ساخته و تعمیم‌پذیری ملاحظه می‌کنیم. این مقوله‌بندی‌های ذهنی گاه افراد را به تصور قالبی و متعاقباً پیش‌داوری متناسب سوق می‌دهد. تصور قالبی موجب می‌شود تا ما قطع‌نظر از خصوصیات و تمایزات فردی، تمام افراد یک گروه را دارای چند ویژگی کلی و مشترک بدانیم و بر این اساس در مورد آن‌ها قضاوت و داوری کنیم و رفتارهای خویش را متناسب با این انگاره سامان دهیم.

•    تصورات قالبی عبارت از تعمیم‌هایی است که در مورد ویژگی‌های اعضای گروه‌های مختلف اجتماعی صورت می‌گیرد. محتوای این تصورات قالبی آن است که همه اعضای این گروه‌ها دارای خصلت‌های معینی هستند. تصورات قالبی همانند چارچوب‌های‌شناختی دیگر تأثیر فراوانی بر نحوه پردازش اطلاعات‌شناختی ما دارند: اولاً، باعث سرعت پردازش اطلاعات مربوط به یک تصور قالبی می‌شود و ثانیاً، شخص را وامی‌دارد به نوع خاصی از اطلاعات که با تصورات قالبی سازگار است، بیشتر توجه کند. سرانجام، زمینه نادرست شمردن یا انکار اطلاعات ناسازگار با تصورات قالبی را فراهم آورد. تصورات قالبی هرچند به خطاهایی می‌انجامد، ولی، به این دلیل که باعث صرفه‌جویی در فعالیت شناختی می‌شود، استمرار می‌یابد. هنگامی که تصورات قالبی فعال می‌شوند به داوری‌های عجولانه و بی‌اساس در باب دیگران می‌پردازیم و خود را درگیر تفکر پیچیده و پرزحمت نمی‌کنیم. تصورات قالبی، خواه مثبت یا منفی، ممکن است پیامدهای نامطلوبی داشته باشد. تصورات قالبی مثبت باعث می‌شود همه افراد یک گروه را مشابه تصور کنیم؛ انتظار بالایی از همه اعضای آن داشته باشیم یا با ابراز چنین تصوراتی موجبات مخالفت گروه‌های رقیب را فراهم کنیم.

▬    تصورات قالبی می‌توانند همگانی یا فردی باشند. بی‌تردید، باورهای قالبی به طور ناخواسته بر فرایند ارتباط ما با دیگران تأثیر می‌گذارد. به هنگام برقراری ارتباط با گروه‌ها و اقوامی که از قبل افکار قالبی مشخصی نسبت به آن‌ها شکل گرفته است، آن انگاره قالبی فعال شده و چرخه ارتباطی را متأثر می‌سازد. قالب‌واره‌های منفی معمولاً، عدم ارتباط، قطع ارتباط، تقلیل ارتباط یا نوع خاصی از ارتباط را اقتضا می‌کنند. استمرار ارتباط با یک گروه یا جامعه ممکن است به اصلاح باورهای قالبی یا احیاناً تثبیت و ترسیخ آن‌ها کمک کند.

▓ ۱۲. تفاوت در حیث‌های التفاتی
▬    حیث‌های التفاتی بیشتر به جنبه‌های شخصی کنش‌گران و الگوهای رفتاری آن‌ها راجح است. بی‌تردید، افراد در جنبه‌های شناختی و معرفتی، احساسی و عاطفی، تربیتی و اخلاقی و رفتاری و کرداری، تفاوت‌های آشکاری با یکدیگر دارند. ناهمخوانی افراد در این جنبه‌ها یا برخورداری از تیپ‌ها و الگوهای شخصیتی و رفتاری گوناگون، تعامل اجتماعی را، حتی، در ارتباط با اعضای خودی نیز متأثر می‌سازد. هنگامی که طرفین ارتباط بین‌فرهنگی با داشتن الگوهای ناهمگون و حیث‌های التفاتی ناهمخوان، در چرخه ارتباط متقابل درگیر شوند، این ناهسویی بروز و نمود بیشتری یافته و گاه به تقابل و اصطکاک منجر می‌گردد. این تفاوت‌ها تا سطوحی قابلیت کنترل‌پذیری اختیاری نیز دارند.

•    حالات ذهنی متشکل از حیث‌های التفاتی بر روی هم مدلی از عالم برای فرد یا کنشگر اجتماعی به وجود می‌آورند. هر یک از این مدل‌ها، مهر ویژگی‌های منحصر به کنشگر اجتماعی را با خود به همراه دارد. به عبارت دیگر، مدل هر کنشگر اجتماعی از عالم، رنگ جایگاه تاریخی، خاستگاه فرهنگی، آداب و سنن و تربیت اجتماعی، علایق سیاسی، طبقه اقتصادی،.... وی را به خود می‌گیرد. به این اعتبار، هر یک از این مدل‌ها، عالم را از دیدگاه خاص هر فرد نمایش می‌دهد. از آن‌جا که هر فرد، منحصر و یگانه است، دیدگاه او نیز درباره عالم، همانند دیدگاه دیگران نیست. در عین حال، از آن‌جا که همه کنش‌گران اجتماعی با واقعیتی مستقل از ذهنی‌ات خویش در تماس‌اند، میان مدل‌هایی که از عالم برمی‌سازند، احیاناً وجوه اشتراک نیز موجود است.

▓ ۱۳. تفاوت در موقعیت
▬    نابرابری موقعیت طرفین ارتباط، چه در ارتباطات میان‌فردی درون‌فرهنگی و چه بین‌فرهنگی، می‌تواند به بروز مشکلاتی منجر شود. یکی از روان‌شناسان اجتماعی در توضیح آثار ناشی از تفاوت موقعیت‌ها در محیط‌های سازمانی می‌نویسد:

•    عامل قدرت نقش مؤثری در تعامل دارد. وقتی زیردست‌ها و کسانی که قدرت اجتماعی اندکی دارند با بالادست‌ها تعامل دارند، «در دسترس»‌تر بودن خود را به شیوه‌های مختلفی نشان می‌دهند؛ از جمله اینکه: بیشتر پاسخگو هستند تا پرسشگر، بیشتر خودافشایی می‌کنند، کمتر موضوعی را برای بحث پیش می‌کشند، در صحبت‌های خود احتیاط به خرج می‌دهند، در هنگام صحبت تماس چشمی کمتری برقرار می‌کنند، گفتار مؤدبانه‌ای دارند، بیشتر لمس می‌شوند و کمتر دیگران را لمس می‌کنند. این پارامترها مبین مجموعه‌ای از انتظارات هستند.

▬    در ارتباطات بین‌فرهنگی نیز در صورتی که طرفین به اختلاف موقعیت خویش واقف بوده و توقع رعایت آن از سوی طرف مقابل را داشته باشند، حتماً به دلیل تفاوت سطح و هرم طولی ایجاد شده، با مشکلاتی ناخواسته مواجه خواهند شد. اختلاف در جنسیت، سن، تحصیلات، نژاد، مذهب، موقعیت اجتماعی و اقتصادی و... ناهمخوانی‌های محتمل را تشدید خواهد کرد. فاصله‌ها یا تفاوت‌های موقعیتی میان طرفین ارتباط، را از زاویه دیگر می‌توان در سه سطح مختلف کلان، متوسط و خرد با آثار ویژه هر یک تصور نمود:

•    به هنگام مواجهه و تماس تمدن‌ها با یکدیگر سه سطح قابل تشخیص است. نخستین سطح جنبه تصوری داشته، و در حیطه فراگردها و نهادهای اجتماعی قرار دارد. در این قلمرو، تصور یکی درباره دیگری شکل می‌گیرد. سطح دوم به متن ارتباط دارد. در این سطح شیوه‌های برقراری ارتباط مهم است و فاصله بین گیرنده و فرستنده ملاک قرار می‌گیرد. سطح سوم، جنبه بین شخصی دارد و در آن روابط بین افراد دارای اولویت است و در چارچوب آن فحوای کلام و نحوه بیان موضوع از جانب یکی خطاب به دیگری، براساس روابط مبتنی بر قدرت و همبستگی شکل می‌گیرد. به این ترتیب، زنجیره تصوراتی که متن در چارچوب آن شکل می‌گیرد و ارتباط بین‌الاذهانی، بنیادهای اصلی گفت‌وگو بین تمدن‌ها را تشکیل می‌دهد و اصولا امکان برقراری چنین ارتباطی را فراهم می‌آورد.

▓ ۱۴. انتظارات مورد نظر از ارتباط
▬    ارتباطات با هر انگیزه‌ای صورت گیرد، به احتمال زیاد به نتایج متناسب منجر خواهد شد. برای مثال، این ارتباط‌ها هر گاه از سر تفنن و سرگرمی، گذران اوقات فراغت، شناخت دیگران، اجرای مأموریت محوله، کسب نتایج مورد انتظار و... مورد توجه باشد، مسلماً نتایج حاصل از آن نیز متناسب با همین اهداف خواهد بود. بدون شک، درک ضرورت، احساس نیاز، انگیزه بالا، تمایل و اشتیاق وافر به بهره‌گیری از نتایج محتمل، تمهید شرایط و مقدمات لازم با هدف استفاده هر چه بهتر و اموری از این دست؛ امکان بهره‌گیری از نتایج مستقیم و غیرمستقیم را از نظر کمّی و کیفی افزایش خواهد داد.

▓ ۱۵. استفاده از تقویت‌کننده‌های مثبت
▬    به طور کلی، در همه تعاملات میان فردی، اعم از درون‌فرهنگی و بین‌فرهنگی، بهره‌گیری از برخی سازوکارها نظیر گشاده‌رویی، تأیید، پذیرش، مهربانی، استماع دقیق، ابراز همدلی، اظهار خرسندی، تسامح و به طور کلی، اتخاذ موضع اخلاقی در تقویت ارتباط و بهره‌گیری بیشتر از نتایج محتمل تأثیر تعیین‌کننده‌تری خواهد داشت.

•    افزایش تعامل و حفظ روابط، افزایش درگیری طرفین با یکدیگر، تأثیرگذاری بر ماهیت و محتوای سهم طرفین در رابطه، ابراز علاقه واقعی به ایده‌ها، افکار و احساسات طرف مقابل، جالب و لذت‌بخش ساختن تعامل، ایجاد گرمی و تفاهم، افزایش جذابیت فرد پاداش‌دهنده، افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس طرف مقابل،.... لمس اجتماعی مؤدبانه، با مخابره این پیام که ما بر عنصر انسانی تعامل تأکید داریم، نه بر تفاوت‌های یکدیگر، موجب برابر شدن پایگاه طرفین می‌شود. لمس گرم دوستانه، نشانه دوستانه بودن رابطه است. این نوع لمس، طرفین را تشویق می‌کند تا به ابراز نظر و علاقه بپردازند و با حمایت هیجانی و درک متقابلی که از این طریق برای یکدیگر فراهم می‌آورند، رابطه‌ای بسیار پاداش‌بخش را برقرار می‌کنند.

░▒▓ منطق حاکم بر تعاملات بین‌فرهنگی
▬    تعامل‌گرایی هم شیوه‌ای طبیعی، کارا و تجربه شده در روابط آشکار و پنهان تاریخی، اجتماعی و فرهنگی جوامع در سطوح کلان بوده، و هم توصیه‌ای است اخلاقی و تدبیری عقلایی و اجتناب‌ناپذیر در ارتباطات بین‌فرهنگی و در عین حال، پاسخی مناسب به اقتضائات کثرت‌گرایی فرهنگی و تنوعات هویتی. تعامل‌گرایی، رابطه میان خویشتن و دیگری را دیالکتیکی می‌انگارد و اساساً منکر تمایز اساسی و عمقی خویشتن و دیگری است. داشتن هویت خاص لزوماً به معنای متفاوت بودن یا مغایر بودن با دیگران نیست. بر عکس، تعامل‌گرایی، تأکید دارد که هویت خویشتن، پیوند و تقارب نزدیکی با هویت دیگری دارد. خویشتن و دیگری نه سخت و ثابت، که دایم در سیلان‌اند، و هر دو همان قدر که اختلاف دارند شبیه هم هستند. از این‌رو، توجه آگاهانه به سطوح تماس و وجوه اشتراک و افتراق افراد و گروه‌های مختلف درگیر تعامل می‌تواند در هدایت این چرخه مؤثر افتد. البته، تعامل گاه مشارکتی، مثبت، مطبوع، شوق‌انگیز، مورد رضایت طرفین و گاه گسسته، منفی، نامطبوع، تحریک‌زا، خشم‌آلود و مقاومت‌انگیز است. از نظر تعامل‌گرایان، تبادل فرهنگی و اجتماعی در هر سطح ممکن، لزوماً نباید به فرو کاستن تفاوت‌ها یا بالاتر از آن، محو تفاوت‌ها منجر شود. آن‌چه ارتباط متقابل را مطبوع و مفید می‌سازد، وجود تفاوت‌هاست نه عدم آن. البته، تشدید و تقویت تفاوت‌ها و غفلت از تشابهات، مانع تعامل‌گرایی مفید خواهد بود. تعامل‌گرایی مشوق هم‌آمیزی و دیگرگرایی پویا به رغم تفاوت‌هاست. بی‌تردید، استمرار روابط به بازشناسی تفاوت‌ها، کاستن تدریجی و تغییر آن‌ها و متقابلاً تشدید و تقویت مشابهات و ایجاد همگرایی منجر خواهد شد. به هر حال، تعلق داشتن به دو حوزه فرهنگی فی‌نفسه، درجاتی از رویارویی خویشتن با دیگری، و سطحی از تنش و کشمکش را همواره چاره‌ناپذیر می‌سازد. ولی، نباید خوف از بروز این تنش، به قطع ارتباط بین‌فرهنگی منجر شود. البته، نمی‌توان انکار کرد که هزینه‌های ناشی از برخی از انواع ارتباط، بر مزایا و پاداش‌های محتمل آن می‌چربد. از این‌رو، روی آوردن به آن، با معیارهای عقلایی چندان مقرون به صرفه نیست. ارتباطات بین‌فرهنگی موقعی به معنای کامل ممکن خواهد شد که ما از نگرشی جهانی، منظری فرافرهنگی، ذهنیتی باز، احساس همگرا، اشتیاقی وافر و توأم با احساس نیاز با آن مواجه شویم. به تعبیر کلاکهن:

•    هر انسانی شبیه همه انسان‌های دیگر است، هر انسانی شبیه برخی از انسان‌های دیگر است، هیچ انسانی شبیه انسان دیگر نیست (برنامه‌ریزی فردی ذهن). بی‌شک، هر یک از این مدل‌ها می‌تواند در نوع تعامل و آثار ناشی از آن مؤثر باشد.

░▒▓ عناصر مکمل
▬    علاوه بر عوامل و موانع فوق، عواملی دیگری نیز ممکن‌است‌درچرخه‌ارتباطات‌بین‌فرهنگی‌نقش‌آفرینی کنند که به اجمال به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

•    نوع تماس: تماس ممکن است خصمانه یا دوستانه، اختیاری یا اجباری باشد. طبیعی است که هر یک از این انواع اقتضای متناسب خواهد داشت.
•    شدت تماس: تماس ممکن است در سطح تعداد معینی از مؤلفه‌های فرهنگی و به بیانی، در سطوح رویین اتفاق بیفتد یا به صورتی گسترده و عمیق و با درگیر شدن جدی در همه عناصر و درون‌مایه‌های فرهنگی توأم شود.
•    مدت تماس: به طور معمول، هر چه تماس و تعامل زمان بیشتری را به خود اختصاص دهد، امکان تأثیرگذاری و دست‌یابی به شناخت‌های دقیق و واقع‌بینانه و قدرت بهره‌گیری متقابل بیشتر خواهد بود.
•    موقعیت تماس: فرهنگ‌های درگیر تعامل، بسته به داشتن موقعیت برابر و مساوی یا نابرابر و نامساوی وضعیتی متفاوت دارند. معمولاً، فرهنگ‌های دارای موقعیت فرودست در چرخه تعاملات بین‌فرهنگی از فرهنگ دارای موقعیت فرادست تأثیرپذیری بیشتر داشته و گاه کاملاً یک‌سویه تأثیر می‌پذیرند. درجه تأثیرگذاری و تأثیرپذیری افرادی که به نمایندگی از یک فرهنگ وارد چرخه تعامل با افراد وابسته به سایر فرهنگ‌ها می‌شوند، تابع تلقّی و ذهنیتی است که از موقعیت فرهنگی خود و طرف مقابل دارند.
•    کارگزاران تماس: این‌که کارگزاران تماس و نمایندگان ارتباطی دو حوزه فرهنگی چه کسانی باشند، و با چه کمّیت و کیفیتی وارد عمل شده باشند، در نتایج و پیامدها بسیار تعیین‌کننده خواهد بود. مطالعات تاریخی ارتباطات بین‌فرهنگی شواهد گویایی از اهمیت این موضوع به دست می‌دهد. بررسی‌های عینی نشان می‌دهد که هر یک از کارگزاران ارتباطی هم‌چون میسیونرهای مذهبی، مأموران استعمار، اشغالگران نظامی، مهاجران عادی، مهاجران فرهیخته، تجار و بازرگانان، مقامات رسمی دولت‌ها،.... آثاری متناسب با جایگاه و موقعیت خویش موجب شده‌اند. نحوه عملکرد کارگزاران ارتباطی و نتایج حاصل از آن، معمولاً، در نوع ارتباطات بعدی دو فرهنگ، ذهنیت تاریخی و داوری‌های دولت‌ها و مردم وابسته به آن‌ها نسبت به یکدیگر، نقشی تعیین‌کننده دارد. برخی از تمایلات غرب‌گرایانه در جامعه ما به همین پیشینه تاریخی در تعاملات بین‌فرهنگی مربوط می‌شود.

░▒▓ آثار و نتایج ارتباط
▬    هر قدر ارتباط میان اهالی وابسته به دو حوزه فرهنگی به آثار و نتایج ملموس و متوقع منجر شود، معمولاً، طرف ذی‌نفع انگیزه و اشتیاق بیشتری برای استمرار تعامل دارد و اگر این نتیجه دوسویه باشد اصرار بیشتری بر تقویت و بسط آن به وجود خواهد آمد. برخی از آژانس‌ها و کانال‌های درگیر در صنعت توریسم به دلیل منافع عمدتاً اقتصادی در این رونق‌بخشی نقش محوری ایفا می‌کنند.

░▒▓ اهداف و آثار
▬    بی‌تردید، ارتباطات بین‌فرهنگی نیز هم‌چون سایر کنش‌های انسانی اهداف و غایاتی را تعقیب کرده و آثار و نتایج آشکار و پنهانی به دنبال دارد. این اهداف هم هادی، و هم تأمین‌کننده انگیزه لازم برای استمرار تعامل خواهند بود. برخی از مهم‌تری این آثار عبارتند از:

ـ توسعه افق دید و رهایی از محدودیت‌های تنگ فرهنگ خودی و تجربه زیستن در ساحت‌های فرافرهنگی.
ـ افزایش درک متقابل، کاهش فاصله‌های فرهنگی و اصلاح تصورات قالبی و پیش‌داوری‌های بازدارنده، تعدیل قوم‌مداری و ملیت‌گرایی.
ـ بهره‌گیری از آبشخورهای متعدد فرهنگی و استفاده از میراث و دستاوردهای فرهنگی دیگران و زمینه‌سازی برای وقوع فرهنگ‌پذیری متقابل.
ـ امکان‌یابی تفسیر و باز تفسیر سرمایه‌های فرهنگی خودی در پرتو مقایسه با داشته‌ها و دستاوردهای دیگران.
ـ شناخت هر چه بیشتر قوت‌ها و ضعف‌های فرهنگ و جامعه خودی.
ـ دست‌یابی به هویت‌های دو رگه و ترکیبی به اقتضای حضور در زیست‌جهان‌های مختلف و ضرورت‌های ناشی از شهروندی جامعه جهانی.
ـ امکان‌یابی هر چه بیشتر برای تبلیغ و انتشار سرمایه‌های فرهنگ خودی.
ـ دست‌یابی به زبان مشترک و افزایش ادراک و مفاهمه بین‌المللی.
ـ تقویت روابط معمول دیپلماتیک.
ـ افزایش زمینه برای صلح و همزیستی متقابل.
ـ تسهیل روابط فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی میان جوامع مختلف.
ـ رونق‌بخشی اقتصادی کشورها بویژه از طریق مبادله صنایع فرهنگی، جذب توریست، تبادل دانشجو و... ؛
ـ ایجاد زمینه برای شکل‌گیری افکار عمومی جهانی به عنوان پیش‌نیازی برای اقدامات بین‌المللی.

▬    یکی از اندیشمندان درباره آثار مترتب بر جهانگردی به مثابه یکی از بارزترین مصادیق ارتباطات بین‌فرهنگی می‌نویسد:

•    جهانگردی بین‌المللی، طبق تعریف واژه، موجب می‌شود که افراد از مناطق مختلف دنیا روی در روی یکدیگر قرار گیرند، با یکدیگر تماس برقرار کنند، بتوانند چیزهای جدیدی را کشف کنند که ویژگی منحصر به فرد این چیزها موجب ارتباط یا همبستگی بیشتر بین آن‌ها شود. بدین‌وسیله، جوامع و فرهنگ‌ها دارای یک هویت می‌شوند و به عنوان گروه‌های انتزاعی و تجریدی در صحنه حیات باقی نمی‌مانند. این تماس بین فرهنگ‌ها، به عنوان عاملی که بقای جهانی و ادامه حیات کره زمین را تضمین می‌کند، مورد توجه قرار گرفته است. بنا بر این، صنعت جهانگردی می‌تواند در راه دست‌یابی و پایداری صلح جهانی نقش بالقوه و ارزشمندی ایفا کند.
▬    و به بیان نویسنده دیگر:

•    گسترش ارتباطات و روابط فرهنگی موجب می‌شود تا نیاز به همفکری و تبادل فرهنگی در جوامع رشد یابد. علاقه‌مندی مردمان مختلف از فرهنگ‌های متفاوت به یکدیگر موجب می‌شود تا دیوارهای میان آن‌ها فرو ریزد و آنان خواستار محصولات فرهنگی یکدیگر شده و نیاز تازه‌ای برای بهره‌گیری از فراورده‌های مختلف فرهنگی و نیز همکاری‌های نوین فرهنگی پدید آورند. این امر نه تنها می‌تواند ناسیونالیسم فرهنگی و تقابل‌ها و تعارض‌های ناشی از آن را تقلیل دهد، بلکه می‌تواند به نزدیک شدن دیدگاه‌ها، ارزش‌ها و اندیشه‌های موجود در جوامع مختلف بینجامد. بنا بر این، فرهنگ می‌تواند نقش مهمی در گسترش همکاری و همفکری بین‌المللی و نیز زمینه‌سازی برای همگرایی ملت‌ها داشته باشد.

▬    بارزترین نتیجه‌ای که از هرگونه تماس و ارتباط فرهنگی و بین‌فرهنگی انتظار می‌رود، پدیده‌ای است که از آن به «فرهنگ‌پذیری» تعبیر می‌شود. فرهنگ‌پذیری، مجموعه پدیده‌هایی است که از رهگذر تماس دایم و مستقیم میان افراد و گروه‌های وابسته به فرهنگ‌های متفاوت نتیجه می‌شود و تغییراتی را در الگوهای فرهنگی یک یا طرفین ارتباط موجب می‌گردد.
▬    از نظر بری، مردم ممکن است در فرایند ارتباط سعی در حفظ فرهنگ خود داشته یا نداشته باشند، ممکن است سعی در برقراری تماس با فرهنگ دیگر داشته یا نداشته باشند. از این‌رو، نتایج محتمل برای ارتباط دو فرهنگ را می‌توان به چهار صورت ذیل تصویر نمود:

ـ تلفیق یا ادغام به نوعی از فرهنگ‌آموزی اطلاق می‌شود که هر گروه، نه تنها فرهنگ خود را حفظ می‌کند، بلکه رابطه‌اش را با فرهنگ دیگر نیز حفظ می‌کند.
ـ همگون گردی زمانی بروز می‌کند که یک گروه، فرهنگ خود را حفظ نمی‌کند، اما، تماسش را با فرهنگ دیگر حفظ می‌کند.
ـ جداسازی زمانی رخ می‌دهد که یک گروه، فرهنگ خود را حفظ می‌کند، اما، تماسش را با فرهنگ دیگر قطع می‌کند.
ـ کناره‌گزینی زمانی پیش می‌آید که گروه نه برای حفظ فرهنگ خود تلاش می‌کند و نه برای ایجاد رابطه با فرهنگ دیگر. بری شواهدی ارائه داده است که از نظر سلامت فکری، ادغام مطلوب‌ترین و به دنبال آن همگون گردی مطلوب و کناره‌گزینی نامطلوب‌ترین موقعیت شمرده شده است.

▬    لازم به ذکر است که در این مقاله هرچند به دلیل ضیق مجال و عدم ارتباط موضوعی ضرورتی به طرح دیدگاه‌های اسلام در خصوص ارتباطات بین‌فرهنگی، لوازم و بایسته‌ها و آثار و نتایج مترتب بر آن احساس نشد، اما، تذکار برخی از مواضع کلی این دین حنیف در ادامه نوشتار خالی از فایده نخواهد بود. بدیهی است که بحث تفصیلی در این خصوص فرصت و موقعیت دیگری می‌طلبد: توصیه و ترغیب به سیر و سفر با هدف بصیرت‌یابی، شناخت آیات الهی، تأمین نیازهای تفریحی، علمی، زیارتی، تجاری، تبلیغی، سیاسی؛ ترغیب به اطلاع‌یابی از احوال برادران ایمانی در نقاط مختلف و در صورت توان الزام به برنامه‌ریزی و تلاش برای نجات و رهایی مستضعفان تحت اسارت، الزام به رعایت مؤکد ارزش‌های اخلاقی در ارتباطات و تعاملات اجتماعی، الزام به رعایت حقوق دیگران و تأمین انتظارات متقابل، احترام به حقوق بشر قطع‌نظر از موقعیت اعتقادی فرد، تأکید بر داشتن روابط دیپلماتیک با سایر ملل با رعایت حقوق و منافع متقابل، توصیه به گفت‌وگو میان ادیان و مذاهب با هدف روشن شدن حق، ترغیب به میهمان‌نوازی و آغوش گشودن برای پذیرش دیگران، لزوم برخورد انسانی با غیرهمکیشان، توصیه به ایجاد زمینه برای ورود کفاری که با هدف شناخت اسلام به جامعه اسلامی وارد می‌شوند؛ الزام به وفاداری مؤکد به پیمان‌ها و قراردادهای مشترک با کفار و پیروان سایر مذاهب، اعطای آزادی به اهل کتاب برای عمل به فقه خود در امور شخصی، تجویز ازدواج موقت با زنان اهل کتاب و... تنها بخشی از سیاست‌های اسلام در حوزه تعاملات بین‌فرهنگی است.

░▒▓ نتیجه‌گیری
ـ ارتباطات متنوع به عنوان اساسی‌ترین ویژگی جامعه انسانی، عمری به درازی تاریخ حیات اجتماعی بشر دارد.
ـ جامعه انسانی در مرحله شکل‌گیری و استمرار حیات خود به این نوع ارتباطات وابستگی ذاتی و جانشین‌ناپذیر دارد.
ـ همه دستاوردهای فرهنگی و تمدنی و همه میراث مادی و غیرمادی بشر در فرایند زیست اجتماعی و در امتداد تاریخ پرفراز و نشیب حیات جمعی او، مستقیم و غیرمستقیم، ریشه در ارتباطات متنوع او با محیط اعم از انسانی و طبیعی دارد.
ـ ارتباطات بین‌فرهنگی به عنوان یکی از انواع چندگانه ارتباطات انسانی به ارتباط میان افرادی ناظر است که دو نظام فرهنگی نسبتاً مستقل و متفاوت را نمایندگی می‌کنند.
ـ تحقق و استمرار این ارتباط نیز هم‌چون سایر انواع ارتباط به مفروضات زمینه‌ای، تأمین زیرساخت‌ها، مقدمات، شرایط و رفع موانع نیازمند خواهد بود.
ـ مطالعات تاریخی از سیر تکاملی و رشد فزاینده کمّی و کیفی این نوع ارتباط در فرایند تاریخی حیات اجتماعی حکایت دارد.
ـ در جامعه مدرن و بویژه در فرایند جهانی‌شدن در پرتو وقوع برخی تحولات، ظهور فناوری‌های مختلف ارتباطی، ضرورت‌های عصری و ایقان به آثار و نتایج این نوع ارتباط، اهمیت و ضرورت و نقش کانونی آن در فرایند تعاملات انسانی بیش از پیش مقبولیت همگانی یافته و تلاش‌های گسترده‌ای در سطوح ملی و بین‌المللی برای تمهید مقدمات و تسهیلات و رفع موانع جهت رونق‌بخشی هرچه بیشتر به این پدیده اجتناب‌ناپذیر به جریان افتاده است.
ـ ارتباطات بین‌فرهنگی به رغم قدمت طولانی، ضرورت اجتناب‌ناپذیر، کثرت وقوع و آثار و نتایج درخور توجه تاکنون، بویژه در کشور ما، آن‌گونه که باید ابعاد و زوایای آن مورد بررسی علمی و کنکاش‌های محققانه قرار نگرفته است.
ـ برای این نوع ارتباط، کارکردها و پیامدهای مختلفی اعم از آشکار و پنهان و مثبت و منفی ذکر شده که توجه به آن می‌تواند سیاست‌گذاران و دست‌اندرکاران جامعه را در جهت برنامه‌ریزی، تأمین لوازم و اقتضائات، تلاش در جهت افزایش نتایج مثبت و کاهش هزینه‌ها و تبعات منفی و به طور کلی، اتخاذ موضع واقع‌بینانه در برخورد با این پدیده جهان‌گستر هدایت و راهنمایی کند.
مأخذ:معرفت
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.