برداشت آزاد از سید علیاکبر خدایی؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ قاضی شریح ابن حارث کندی (متولد ۱۱ یا ۱۲ قبل از هجرت، متوفی به سال ۸۷ ه.ق.)، یکی از معدود فعالان عرصه قضا و داوری صدر اسلام میباشد که عمر طولانی یافت، و مدت مدیدی از آن را در کار قضا سپری نمود.
▬ دلایل چنین دوام طولانی شغلی نیز یکی از چارچوبهای مورد بحث در این مقاله خواهد بود. سعی نگارنده بر این بوده است تا با ذکر اخبار مربوط به شریح، بر اساس توالی زمانی و تحلیل بعضی از قضایا، به پرسشها و ابهامات موجود در این رابطه پاسخ دهد.
░▒▓ شریح؛ افسانه یا واقعیت
▬ در منابع تحقیقاتی غربیها در کنار بررسی علم قضا در اسلام، دانش حدیث و کاوش در شناخت مکتبهای نخستین اسلامی، از شریح به عنوان شخصیتی نیمه افسانهای یا جعلی یاد شده است. دلیل این نگرش و قضاوت، به میزان تناقض در روایات راجع به حیات او بر میگردد. از دیدگاه آنها شریح شخصیتی است که روایات مربوط به وی غیر واقعی و غیر قابل باور میباشد. مثلاً، امیل تیان (Emile Tyan) مهمترین دلیل افسانهای بودن او را در غیر ممکن بودن مدت قضاوت طولانی او (۷۵ سال)، با توجه به اتفاقات سیاسی و عزل و نصبهای گوناگون زمان او دانسته است. این نکته از چند جهت قابل نقد و بررسی میباشد:
۱- کمبود مطالعات عمیق و مؤثر نویسنده در باب شخصیت و تاریخ حیات او، صرف نظر از مطالعات قضایی تیان.
۲- نقصان اطلاع و آگاهی او نسبتبخصوصیات اخلاقی و ویژگیهای رفتاری شریح و حالت تسلیم و رضای او به حکومت وقت.
۳- سازش و مدارای شریح با هر حاکم و خلیفه، به گونهای که رضایت او را در تثبیت مقامش جلب نماید.
▬ شاخت، دیگر نویسنده غربی که شخصیتشریح را ساختگی فرض کرده است، از شریح نه به عنوان فردی خاص، بلکه به عنوان نظریهای از انواع نظریات مورد استناد در میان اهل عراق یاد کرده است. در عین حال، در جایی دیگر از شریح به عنوان طراح قدیمی مکتب عراق یاد میکند که اشاره به وجود فردی خاص دارد.
▬ گرچه بعضی از روایات موجود در مورد شریح متناقض و گاه اغراقآمیز است، ولی، دلیل بر غیر تاریخی بودن این چهره نمیباشد. در کتاب «یکصد و پنجاه صحابی ساختگی» علامه عسکری نیز اشارهای به جعلی و ساختگی بودن شخصیتشریح نشده است. همچنین، نامه ذکر شده در نهجالبلاغه از جانب امام علی علیهالسلام به این شخص و نمونههایی از قضاوتهای وی و راهنماییهای علی علیهالسلام و احادیثی که به نقل از شریح در کتب معتبر حدیث آمده، در کنار اشعار به جای مانده از او، بر واقعی بودن این شخص مهر تأیید میزند.
░▒▓ بررسی حیات تاریخی شریح تا قبل از تصدی مقام قضاوت
▬ در این که اصل و نسب شریح متعلق به کدام سرزمین و ملیت بوده است، میان تاریخنویسان، عالمان انساب و تذکرهنویسان اختلاف نظر کلی وجود دارد. اکثر نویسندگان با توجه به شجرهنامه اجدادی او اظهار داشتهاند که جد پنجم شریح (رائش) از سپاهیان انوشیروان بوده که به فرماندهی سیف بن ذی یزن، برای جنگ با حبشه به سرزمین یمن آمده و تابعیت قبیله معروف کنده را پذیرفته و در آن جا ماندگار شده بودند و به همین دلیل جزء همپیمانان (حلفای) کنده محسوب گردیدند و خود شریح نیز بر این نکته (حلیف بودنش) تأکید کرده است.
▬ ابن سعد در معرفی نام و نسب او نوشته است: «وی شریحبن حارثبن قیسبن جهم معاویه بن عمار بن رائشبن حارثبن معاویه بن ثورین مرتع از نسل کنده بود». این نسب نامه از حیث قدمت سند و به لحاظ تاریخی، بر دیگر روایات ترجیح دارد، هر چند ایرانی بودن وی را زیر سؤال میبرد.
▬ شریح دارای القاب و کنیههایی همچون: ابوامیه کندی، ابوعبدالرحمن، ابوعمر، شریح قاضی، اباعبدالله، قاضی کاذب و... بوده است.
▬ منابع، تاریخ دقیق تولد شریح را به خاطر گمنامی و ناشناس بودن وی در آن زمان ذکر نکردهاند، ولی، با توجه به این که اکثر منابع معتبر، سال وفات او را ۷۸ یا ۸۰ هجری و سن او را در هنگام مرگ ۱۰۶ تا ۱۱۰ سال دانستهاند، تاریخ ولادت او، حدوداً ۳۰ سال قبل از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است، اما، مطابق روایت ابن حجر تاریخ ولادت او حدوداً با زمان تولد امام علی علیهالسلام یکسان بوده است.
▬ از دوران کودکی و نوجوانی او جز چند خبر کوتاه، مطلبی نگاشته نشده است؛ یکی از این خبرها مربوط به اسارت وی و مادرش در دوران نوجوانی و دیگری در رابطه با خبر ازدواج وی با دختری از بنیتمیم (به نام زینب) میباشد. همچنین، خبری بسیار کوتاه از تعلیم و آموزش دیدن او نزد معاذ بن جبل وجود دارد.
▬ اکثر منابع، مهاجرت شریح از یمن به حجاز را تأیید کردهاند. بعضی مقصد وی را شهر مدینه ذکر کردهاند و برخی دیگر از ذکر مقصد وی خودداری نمودهاند. درباره تاریخ این مهاجرت هم اختلاف میباشد؛ تعدادی از مورخان، زمان آن را در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله و عدهای آن را بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله، یعنی، در دوران خلافت ابوبکر، ذکر کردهاند.
░▒▓ شریح؛ صحابی یا تابعی؟
▬ در مورد این که شریح از صحابه بود یا تابعین، میان مورخان و عالمان رجال اختلاف نظر وجود دارد. بعضی او را در ردیف تابعین به حساب آوردهاند که زمان جاهلیت را هم درک نموده است، اما، ابن حجر گزارشی از ملاقات کوتاه او با پیامبر صلی الله علیه و آله آورده و کوشش دارد که وی را جزء صحابه به حساب آورد. در حالی که ذهبی، صحابی بودن او را رد مینماید. ابن وکیع اسلام آوردن شریح را قبل از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله تأیید کرده، ولی، ملاقات او با پیامبر صلی الله علیه و آله را مردود میداند. به طور خلاصه میتوان گفت که شریح قاضی جزء بزرگان تابعینی بوده که با صحابه بزرگی همچون: علی علیهالسلام، عمر، زید بن ثابت، عبدالله مسعود و غیره مصاحبت داشته و از آنها علوم مختلف و بویژه حدیث را فرا گرفته است.
░▒▓ شریح در دوره خلافت ابوبکر
▬ در این زمان، شریح از جمله تازه مسلمانان به شمار میرفت؛ به همین دلیل، عنصر مهمی در شهر مدینه به حساب نمیآمد. این امر سبب ناشناخته ماندن شخصیت وی و عدم کسب مسؤولیت دولتی در دوره ابوبکر گردیده و اعتراضات مردم مدینه، پس از انتخاب شریح به قضاوت در کوفه نیز این گفته را تأیید میکند.
░▒▓ شریح در زمان خلافت عمر
▬ جهت بیان اخبار شریح در دوره عمر، ناچاریم که دوران ده ساله خلافت عمر را به دو دوره پنج ساله تقسیم کنیم. دوره پنج ساله اول، مربوط به دورانی است که شریح همچنان در شهر مدینه ساکن بود، ولی، سمت دولتی نداشت. با گسترش دامنه فتوحات مسلمین در زمان خلافت عمر، وی منصب قضا را، بر حسب ضرورت، به دیگران تفویض کرد. این افراد نیز (بر خلاف شیوه انتخاب ابوبکر) اغلب اشخاصی غیر معروف بودند که سابقه چندانی در اسلام نداشتند؛ زیرا، عمر ترجیح میداد که صحابه و اشخاص معروف و سرشناس اسلام را به عنوان مشاور و رایزن در مدینه و نزد خود نگه دارد. این مرام خلیفه دوم زمینه را برای چهره شدن افرادی همچون شریح فراهم ساخت و یکی از دلایل اصلی انتخاب شریح نیز همین اصرار عمر در بهکارگیری این شیوه در انتخاب این افراد بود.
▬ وی از جمله افراد با سواد مدینه در دوران عمر محسوب میشد که در شاعری و علم انساب نیز خبره بود. بنا به گفته یک محقق عرب، شریح در زمان انتخاب شدن به سمت قضاوت در کوفه، متولی شهر مدینه بود و همین ویژگیها نیز در انتخاب او مؤثر بود. عامل مهم دیگری که اکثر منابع از آن به عنوان علت انتخاب شریح به سمت قضای کوفه یاد کردهاند، نحوه قضاوت شریح میان عمر و مردی که بر سر اسبی مرافعه کرده بودند، میباشد که طی آن عمر نحوه قضاوت شریح را پسندیده و او را به قضای کوفه برگزید. این اولین آشنایی عمر با شریح بود که در دوران پنج ساله دوم خلافت عمر انجام گرفت.
▬ شریح به هنگام تصدی قضاوت در کوفه (سال ۱۸ هـ.ق.) مردی چهل ساله بود. وی به همراه چند تن دیگر همچون: کعب بن سوارازدی، ابوموسی اشعری و عبدالله بن مسعود از جمله قضات مستقلی بودند که به طور مستقیم از طرف خلیفه برای تصدی این مقام انتخاب شده و تحت امر خلیفه بودند، نه والی او.
▬ عمر بن خطاب هنگامی که شریح را به منصب قضای کوفه میفرستاد، نامهای به او نوشت و نحوه قضاوت اسلامی را به او تعلیم داد. همین دستور، به علاوه، راهنماییهای دیگر عمر و خلفای هم دوره او، ملاک اصلی قضاوت شریح در میان اهالی کوفه؛ و اصلیترین علل تداوم منصب قضایی او بود گر چه در برخی اوقات با نقایضی از طرف او همراه بود.
▬ در منابع آمده است که عمر ماهانه یکصد درهم بابت دستمزد به او میپرداخت. عمر یکی از دو تن بدریونی بود که شریح در احادیث و روایات خود به او استناد میکرد؛ و بیشتر احادیثی که وی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده است، از زبان و قول عمر میباشد. میتوان گفت که روابط این دو در دوران پنج ساله دوم، تا حد زیادی مسالمتآمیز بوده است.
░▒▓ شریح در دوره خلافت عثمان
▬ در زمان خلافت عثمان، منصب قضای شریح از طرف خلیفه تثبیت گردید و او توانست، در مدت خلافت دوازده ساله عثمان، با شگرد مخصوص به خود، سمت قضای کوفه را حفظ نماید. رفتار شریح و میزان تأثیرپذیری و الگو برداری وی از عثمان، سبتبه عمر، بسیار کمتر بوده است و روایاتی را که از عثمان نقل میکند، بسیار کمتر از روایات منقول از عمر میباشد. سمت قضای کوفه در این زمان نیز ظاهراً، از لحاظ عملکرد و نحوه قضاوت، با مشکلی برخورد نکرد و شریح بدون هیچ گونه دردسر و مشکل خاصی به کار خود مشغول بود. اخبار و اطلاعات راجع به شریح در دوره عثمان، همانند دوره ابوبکر، بسیار کم و محدود میباشد. ظاهراً، رابطه او با عثمان خوب بوده، ولی، این رابطه به گرمی رابطه با خلیفه دوم نبوده است.
░▒▓ شریح در دوران حکومت علی علیهالسلام
▬ به گفته ابن عساکر، در ابتدای خلافت علی علیهالسلام، سه نفر به نامهای مره، میسره و شریح قاضی مورد اتهام قرار نگرفته بودند. بنا بر این، با آغاز خلافت علی علیهالسلام شریح از مقام خود عزل نگردید و حضرت وی را به همراه برخی قضات دیگر که مورد تأیید او بودند، برای قضاوت به شهرهای دور و نزدیک فرستاد. به تصریح منابع، مقام شریح در این دوره با عزل و نصب هم روبرو گردید، اما، در عین حال، به هنگام شهادت علی علیهالسلام، شریح بر مسند قضاوت کوفه قرار داشت.
▬ شریح در زمان حکومت علی علیهالسلام به خاطر بعضی از قضاوتهای نادرستش، از طرف حضرت مورد مؤاخذه و بازخواست قرار گرفت. از جمله این قضاوتها، طبق گفته ابونعیم اصفهانی، قضاوت نادرست او در مورد اختلاف امام با مرد یهودی بر سر یک زره بود که پس از آن وی به منطقه بانقیا (یکی از مناطق یهودی نشین نزدیک کوفه در آن زمان) تبعید شد. ظاهراً، تنفیذ منصب قضای شریح از طرف علی علیهالسلام مشروط به اموری بود که یکی از آنها، نظارت حضرت بر نحوه قضاوتهای او بود.
▬ از مهمترین قضایایی که در آن، رفتار و عملکرد شریح توسط امیرالمؤمنین علیهالسلام نکوهش شده تا جایی که امام با نوشتن نامهای به او از کار اشتباهش انتقاد نموده است، موضوع خرید خانهای مجلل به قیمت ۸۰ دینار در دوران تصدی مقام قضاوت بوده است که شرح آن، همراه با نامه امام علیهالسلام در کتاب «نهجالبلاغه» آمده است. شریح بابت قضاوت در زمان علی علیهالسلام ماهانه پانصد درهم دستمزد دریافت میکرده است.
░▒▓ شریح در دوران حکومت حسن بن علی علیهالسلام
▬ با این که این دوران کوتاه بود، اما، همین دوران کوتاه نیز با جنگ و درگیری میان امام علیهالسلام و معاویه سپری گردید؛ به همین دلیل امام فرصت رتق و فتق امور اجرایی و بخصوص امور قضایی را به دست نیاورد. به گفته مسعودی، شریح در این دوران نیز هم چنان به شغل قضا اشتغال داشته است.
░▒▓ شریح در زمان خلافت معاویه
▬ پس از غصب خلافت توسط معاویه، وی با کیاست و زیرکی خود، بیش از بیست سال سمت خلاف مسلمین را در اختیار گرفت. ابنخلدون مینویسد: «معاویه پس از به دست گرفتن خلافت، عمال خود را به شهرها فرستاد؛ از جمله شریح قاضی را بر مسند قضای کوفه نشاند».
░▒▓ شریح و امارت زیاد بن ابیه بر کوفه
▬ در زمانهای بعد، وقتی معاویه امارت شهر کوفه را به زیاد بن ابیه واگذار کرد؛ وی مانند حاکمی مستقل عمل نمود و از این رو، شریح برای اولین بار از تحت نظارت مستقیم خلیفه خارج شد. شریح در ابتدای حکومت زیاد بر کوفه، همراه وی به بصره رفت و برای مدتی در آن جا مشغول قضاوت بود و دوباره جهت قضاوت، به کوفه بازگشت. شریح یکی از مشاوران مخصوص زیاد بود که در امور خاص مورد مشورت او قرار میگرفت و اکثراً نظر وی را مورد پذیرش قرار میداد. از جمله این مشورتها، نظر خواهی از شریح در مورد قطع کردن یا نکردن دست راستش به دلیل طاعون بود.
▬ مهمترین رویداد دوران حکومت زیاد و قضاوت شریح در کوفه که اعتراض بسیاری از مسلمانان را در پی داشت و، حتی، باعث شد که مسلمانان زیاد را مورد لعن و نفرین خود قرار داده و عمل او را اتهامی علیه شریح قلمداد کنند، تنظیم استشهاد نامهای علیه حجر و جعل امضای شریح قاضی و شریحبن هانی بود. شریحبن هانی پس از اطلاع یافتن از این موضوع، با جسارت و بیباکی، طی نامهای که برای معاویه فرستاد، خیانت زیاد را نسبت به خود فاش ساخت؛ اما، مصلحت طلبی، سکوت بیمورد به جای حقیقت گویی، ترس از زیاد و عوامل دیگر، مانع از تلاش شریح برای رفع این اتهام از خود گردید.
▬ در رابطه با وضعیتشریح در ابتدای خلافت یزید و قبل از نهضت کربلا، خبری در دست نیست.
░▒▓ شریح قبل و بعد از حادثه کربلا
▬ اولین مداخله شریح در آغاز نهضت کربلا، مربوط به بیعت هفتاد تن از بزرگان کوفه همچون: حبیب بن مظاهر، محمد بن اشعث. مختار ثقفی، عمر بن سعد و... در حضور شریح و شاهد گرفتن وی بر هواداری آل علی علیهالسلام و دعوت از امام حسین علیهالسلام برای سپردن حکومت کوفه به او بود. ولی، صرف نظر از پیمان شکنی بیشتر این بزرگان، خود شریح نیز به محض ورود عبیدالله به کوفه در دارالاماره او حضور یافت و بدون در نظر گرفتن تعهد بر وفاداری با آل علی، به جرگه مخالفین آنها پیوست و یکی از مشاورین درگاه عبیدالله گردید؛ و عبیدالله نیز که جهت رسیدن به مقاصد خود به حمایت اشخاصی همچون شریح قاضی (که در میان مردم مقدس مآب کوفه، از شخصیت ممتازی برخوردار بود) نیاز داشت، از او استقبال کرد.
▬ در ماجرای دیگری، از نقش شریح به عنوان پیام رسان عبیدالله به قبیله هانی، در رابطه با رساندن خبر زنده بودن هانی و پراکنده شدن آنها از اطراف دارالاماره، یاد شده است. نقشی را که شریح در چنین لحظه حساسی در صحنه سیاسی (نظامی ایفا کرد، به اندازهای مهم و حیاتی بود) بخصوص برای ابن زیاد که به قیمت به دست گرفتن امارت از طرف عبیدالله، به قتل رسیدن هانی و مسلم و از همه مهمتر، اتفاق افتادن حادثه کربلا تمام شد.
▬ همچنین، از شریح به عنوان امانتدار مسلم، در محافظت از بچههای وی نام برده شده؛ و گفته شده است که شریح از ترس تهدیدهای عبیدالله، آنها را بیسرپرست در شهر رها ساخت تا خطری در این زمینه متوجه او نگردد.
░▒▓ تحلیلی در فتوای شریح بر ضد امام حسین علیهالسلام
▬ یکی از مهمترین ابهامات راجع به نقش شریح در جریان نهضت کربلا این است که آیا فتوای شریح مبنی بر وجوب جهاد با امام حسین علیهالسلام واقعیت داشته است یا خیر. مبنای این تردید، مربوط به ضربالمثلی در زبان فارسی است که علامه دهخدا به آن اشاره دارد و در میان مردم بخصوص شیعیان شایع است. البته، خود دهخدا نیز تأکید کرده است که این خبر سند ندارد. اگر چنین خبری صحت داشته باشد، میتوان گفت که یکی از عوامل اصلی و بسیار مهم در بسیج مردم کوفه و شام علیه امام حسین علیهالسلام، صدور چنین فتوایی از شخصی فقیه، مجتهد، مفسر، ملا و قاضی خلفای راشدین بوده است. با این که در منابع قدیمی چنین خبری مشاهده نمیگردد، اما، شواهدی مبنی بر تصدیق و تأیید آن موجود است که عبارتند از:
• الف. سازگاری شریح با تمامی اندیشههای خلفای معاصر خود.
• ب. تمایل و گرایش سریع به قدرت برتر (عبیدالله) و سهیم شدن در برنامههای او در مخالفت با طرفداران آل علی علیهالسلام.
• ج. ضعف نفس و محتاط و ترسو بودن و حساب بردن از عبیدالله، که ابن سعد هم در کتاب خود به آن اشاره میکند.
• د. چنین فتوایی به طور مستقیم از طرف شریح مطرح نشده است، ولی، حرف و حدیثی کلی در این رابطه در میان بوده که در کنار عوامل دیگری همچون: جبن و ترس، عافیتطلبی، ریاکاری، دو پهلو سخن گفتن، دروغگویی، و ریاکاری شریح، از یک طرف و ترفندها، سیاستبازیها، سوء استفاده از مقام مذهبی افراد، جعل امضا و نتیجهگیری غلط و قیاس به باطل توسط ابن زیاد، همراه با زودباوری و عدم آشنایی کوفیان با سیاست روز، از طرف دیگر، سخن و نظر کلی شریح را تبدیل به فتوایی برضد امام حسین علیهالسلام، برای تهییج کوفیان زودباور علیه نوه پیامبر صلی الله علیه و آله میکند که مسبب اصلی آن نیز خود شریح و اهمالوسستیاوبوده است.
░▒▓ شریح در زمان شورش ابن زبیر و قیام مختار
▬ به جز آن چه در مورد شریح، در دوران امارت عبیدالله و خلافت یزید گفته شد، اخباری در مورد استعفای وی از منصب قضاوت در زمان شورش ابن زبیر در منابع نیامده است. در این رابطه ابن سعد و ابنخلدون گفتهاند که شریح در فاصله سالهای بحرانی، پس از استعفای معاویه دوم (۶۴ تا ۷۳ هـ.ق.) به مدت ۹ سال در کار خود درنگ نمود و، حتی، به مدت سه سال از منصب قضاوت کنارهگیری کرد. علت این امر طبق گفته ابنسعد، ترس او از عدم امنیت جانی در هنگام تصدی این منصب بوده است.
▬ ابنخلدون آورده است: مختار پس از تسلط بر کوفه و آرام کردن اوضاع این شهر، شریح قاضی را که به دنبال بروز فتنه در جهان اسلام، از منصب قضای کوفه استعفا کرده و خانه نشین شده بود، به کار قضاوت برگرداند. سپاهیان مختار و بخصوص شیعیان او، با این کار مخالفت نموده و از مختار خواستند که وی را عزل کند. آنها دلایل مخالفت خود را عثمانی بودن شریح، مغضوب علی علیهالسلام قرار گرفتن و تبعید او به بانقیا توسط امام، گواهی دادن علیه حجر بن عدی و کوتاهی ورزیدن در پیام رسانی به هم قبیلگان او ذکر میکردند. شریح نیز پس از شنیدن این اعتراضات، خود را به بیماری زد، در نتیجه، مختار نیز که تاب تحمل اعتراضات بسیار یاران خود را نداشت، شریح را از کار برکنار نمود.
▬ به نظر میرسد که دلیل اصلی انصراف شریح از مسند قضاوت کوفه در زمان فتنه، غیر از آن چه که گفته شد، همان عوامل مصلحتطلبی و عافیت جویی وی، بخصوص در شرایط حاد و بحرانی، بوده است؛ زیرا، وی میدانست که چنین قیامهایی گذرا و موقتی بوده و دوام چندانی نخواهد داشت، از این رو، صلاح کار خود را در انصراف از دستگاه قضایی برای متهم نشدن و جان سالم در بردن از معرکهها میدید.
░▒▓ شریح در دوران خلافت عبدالملک و امارت حجاج تا وفات وی
▬ پس از برقراری خلافت عبدالملک و تسلط او بر کوفه، شریح توسط این خلیفه مجدداً به مسند قضاوت باز گردانده شد. ابن وکیع جریان گمارده شدن شریح بر مسند قضاوت را در کتاب خود آورده است.
▬ پس از به دست گرفتن امارت کوفه توسط حجاج، وی مقام قضای این شهر را تثبیت نمود و شریح علاوه بر اشتغال بر این امر، از مشاوران حجاج نیز به شمار میرفت. وی تا سال ۷۸ هجری به امر قضاوت مشغول بود و در این سال از حجاج تقاضای کنارهگیری از مسؤولیت نمود که حجاج نیز با درخواست او موافقت نمود. منابع، علت استعفای او را پند و اندرز مردی دانا عنوان کرده و نوشتهاند که آن مرد به او توصیه کرده بود که به علت رشوهخواری فرزندش و همچنین، پیری و ناتوانی خودش، از سمت خود استعفا دهد. وی پس از این استعفا خانهنشین شد و در این مدت حقوق و مستمری دریافتی خود از دولت را قطع نمود و با همین وضعیت نیز در گذشت.
░▒▓ سال وفات و سن او در هنگام مرگ
▬ سن شریح در هنگام مرگ از یکصد تا یکصد و بیست و هفت سال گزارش شده است. ظن قوی وجود دارد که سن او در هنگام مرگ ۱۰۶ تا ۱۱۰ سال بوده است. دلایل اختلاف اخبار، نامشخص بودن سال دقیق تولد و وفات او و دور شدن وی از کارهای مهم جامعه در واپسین سالهای عمر بوده است. منابع مختلف، سال وفات او را از سال ۷۲ تا ۹۹ هجری گزارش کردهاند.
░▒▓ مدت قضاوت شریح
▬ در رابطه با مدت زمان قضاوت شریح، از آن جا که در تاریخ وفات او تناقض وجود دارد، بالطبع روایات مختلفی موجود است که آن را از ۵۳ تا ۷۵ سال ذکر کردهاند. دلیل دیگر اختلاف روایات، اختلاف نظر نویسندگان بر سر کنارهگیری شریح از قضاوت و مدت زمان آن و به حساب آوردن یا نیاوردن این مدت میباشد. اگر چه نباید از کم دقتی و ملاحظه کاری نویسندگان آن دوره نیز غفلت کرد. ابن ابی الحدید مدت زمان قضاوت او را ۵۷ سال ذکر کرده است که یک سال از آن نیز در بصره بوده است.
░▒▓ نام فرزندان و برادر او
▬ برخی از منابع ضمن شرح وقایع مختلف، نام چند تن از فرزندان شریح را نیز آوردهاند. یکی از این فرزندان، عبدالله میباشد که به علت قضاوت پدر علیه او به زندان افتاده بود و خود شریح برایش غذا میبرد. همچنین، از دو پسر دیگر او به نامهای میسره و عبدالرحمن یاد شده که روایاتی توسط آنها از قول پدرشان نقل شده است. نام پسر دیگر او اسد بود که در قضیه پسران مسلم از او یاد شده است. در «جمهره الانساب العرب» ابن حزم نیز نام عبیدالله یکی از برادران شریح، ذکر شده است.
░▒▓ خصوصیات ظاهری و اخلاقی شریح
▬ از نظر شکل ظاهری، چهره او به دلیل این که هیچ مویی در صورتش نروییده بود شبیه چهره نوجوانان بود و به همین دلیل، یکی از چهار تن سادات طلس به حساب میآمد. علاوه بر این، فردی کریه المنظر بود و بنا به گفته اصمعی، ناقص الاسنان نیز بوده است. به لحاظ اخلاقی دارای خصلتهایی همچون عجب و خودپسندی بود. خصوصیات دیگر او را شوخ طبعی ذکر کرده و روایتهایی نیز در این باره آوردهاند.
░▒▓ ویژگیهای دیگر شریح
▬ منابع از وی به عنوان فردی فقیه، مفسر، مجتهد، عالم به علم قضا، ثقه در علم حدیث و نسب شناس یاد کرده و، حتی، او را عالمترین افراد در علم قضا به حساب آوردهاند. خود او گفته است که این علوم را از طریق مباحثه و مناظره با اهل علم آموخته است. وی در شعر و شاعری نیز تبحری خاص داشت و از جمله شعرای مخضرم به حساب میآمد، اما، با وجود همه این خصلتها شیعیان از عملکرد او راضی نیستند.
▬ وی از صحابه معروفی همچون: علی ابی ابیطالب، عمر، زید بن ثابت، عبدالرحمن بن ابوبکر، عبدالله بن مسعود و عروه بن ابی الجعد بارقی روایت نقل کرده است. همچنین، افرادی از وی روایت نقل کردهاند که معروفترین آنها ضحاک، مقداد بن ابیفروه، شعبی، ابراهیم نخعی، قاسمبن عبدالرحمن، یحیی طایی، محمد بن سیرین، انسبن سیرین و... میباشند.
░▒▓ نتیجهگیری
▬ از مجموع آن چه که بیان شد میتوان نتیجه گرفت که: طبق نقل قول اکثر مورخین و محدثین شریح به عنوان شخصیتی تاریخی، عینیت و وجود خارجی داشته و به هیچ وجه شخصیتی افسانهای نبوده است. گر چه راجع به او و وقایع دوران حیاتش تناقضات و اختلافات فراوانی در منابع به چشم میخورد، اما، این مسأله یک امر طبیعی در تاریخ اسلامی به شمار میآید؛ زیرا، از دوران جاهلیت و، حتی، یکی، دو سده پس از هجرت، اخبار بدون نقص و تواریخ مکتوبی وجود نداشته و بیشتر این اخبار بر اساس نقل قول و روایات شفاهی راویان هر واقعه، یا شایعات میان مردم نگاشته شده است و چنین ابهامات تاریخی نه تنها در زندگانی شخصیتی همچون شریح (قبل از تصدی مقام قضاوت یا پس از کنارهگیری از آن) وجود دارد، بلکه در مورد زندگانی شخصیتهای ممتاز و معروف هم به چشم میخورد.
▬ شریح قاضی گر چه شخصیتی فقیه، مفسر، نساب، ثقه در حدیث و مهمتر از همه، اعلم در علم قضاوت (بنا به گفته منابع) به حساب میآمد، ولی، از نظر خصوصیات اخلاقی، فردی مصلحتجو و فرصت طلب بود که برای رسیدن به مقام و منصب و تثبیت آن، با هر نوع حکومت و خلافت و ایدههای مختلف امرای آن، کنار میآمد و در این مدارا و سازش، گاهی مجبور میشد که حقیقت را فدای مصلحتطلبی خود کند؛ درست همان کاری که در برابر سوء استفادههای «زیاد» و پسرش عبیدالله انجام داد، تا جایی که عبیدالله از کمترین سخن او فتوایی ساخت و از آن برای بسیج مردم کوفه علیه حسین بن علی علیهالسلام استفاده کرد و او که شاهد چنین سوء استفادههایی از گفته خود بود، مهر سکوت بر لب نهاد و به دلیل ترس، مصلحت جویی و عافیتطلبی خود کوچکترین اعتراضی نکرد و به این وسیله کفه ترازوی دشمن را در مقابل، آل علی سنگینتر نمود و چنین شد که قرنها بعد از آن واقعه، از او شخصیتی منفور نزد شیعیان ساخت.
برداشت از فصلنامه «تاریخ اسلام»، سال دوم، پاییز ۱۳۸۰، ش.۷۷، صص.۱۲۴-۹۹.
هو العلیم