اقتباس از استیو توباک
← صرفنظر از هر مطلب دیگری که بشود راجع به دو سال اخیر واشینگتن گفت، همه با این نکته موافقند که دو سال بسیار طوفانی در این شهر سپری شد.
← هر چند که تهدیدات اقتصادی عظیمی متوجه امریکا بود، ولی باراک اوباما نبرد کوبنده و سهمگینی در قبال این تهدیدات به نمایش گذاشت، و البته تلاشهای او در مقابل مقاومتهای کنگره ”کافی نبود“، و به رغم تمام مساعی بلیغ خود، در مقابل تندبادها کمر خم کرد.
← اشتباه خواهد بود اگر کسی فکر کند که تنها پس از دو سال، و با گذر از مقاومتهای خردکننده کنگره در مقابل ”تغییر“، امریکاییها از انتخاب دو سال پیش خود پشیمان شدند.
← و اشتباه است اگر گمان کنید که انتخابات میاندورهای کنگره رفراندومی علیه ”تغییر“ات اوباما و جناح دموکرات کنگره بود.
← به خاطر داشته باشید که جمهوریخواهان یک بار، و همین اخیراً، شکست سهمگینی را متحمل شده بودند، و این رأی منفی به دموکراتها، چیزی بیش از بازگشت تاب یا پاندولی نیست که از هر دو سوی نوسان خود گریزان است و اگر رهایش کنی و دیگر هلش ندهی، میل دارد که هم از چپ و هم از راست تبری جوید، و ”در نزدیکترین نقطه به زمین آرام گیرد“ و از شر هر دو خلاص شود (و وقتی این سطرها را مینویسم، میان این تحولات و رفت و آمد نیروهای سیاسی در سیاست ایرانی مشابهتهایی میبینم. حتما در ذهن شما هم مشابهتها برجسته شده است).
← هنوز چیزی از واکنش شدید مردم، علیه سیاستهای بوش نگذشته است، پس، نتیجه انتخابات میاندورهای کنگره، نشانگر گریز رأیدهندگان امریکایی از هر دو سوی منازعه است، نه تقدیم توبه به پیشگاه جمهوریخواهان.
← به هر تقدیر، فاصله بسیاری میان اوبامای قبل از ریاستجمهوری، و پس از ریاستجمهوری هست. اوبامای قبل از ریاستجمهوری، با قول تغییر در شیوه رهبری واشینگتن، دل و عقل امریکاییان را ربود، اما اوبامای رئیسجمهور ”در تحقق وعدهها و نقشههایش ناکام ماند“. از این ظهور و سقوط میتوان درسهایی گرفت:
█ 1. اقبال، یک بار در خانه آدم را میزند
← مهم نیست که چقدر برجسته و توانمند باشید، مهم نیست که با چه عظمتی به اریکه قدرت تکیه زنید، مهم نیست که وقت توفیق و اقبال، انبوهی برای شما کف زده باشند.
← مهم این است که چشم خود را باز کنید و ببینید که جهان پر از کسانی است که بخت و اقبال و موفقیت، تنها یک بار در خانه آنان را زده است.
← البته باید یک واقعیت دیگر را هم ببینید؛ ببینید که همه کسانی که بخت از آنان برگشته است را به مثابه یک استثناء، به سخره میگیرند و چشم خود را باز نمیکنند که ببینند بخت از خودشان هم برخواهد گشت.
← و علت اینکه ”اقبال یک بار در خانه آدم را میزند“ ساده است: انسان تنبل و کاهل است و مانند اوبامای رئیسجمهور ”در تحقق وعدهها و نقشههایش ناکام میماند“ (و وقتی این سطرها را مینویسم، میان این تحولات و رفت و آمد نیروهای سیاسی در سیاست ایرانی مشابهتهایی میبینم. حتما در ذهن شما هم مشابهتها برجسته شده است).
█ 2. مدیریت ”تغییر“، انصافاً بار دشواری است
← به وقت اعمال تغییر، باید حواستان به ظرفیتهای تغییر هم باشد. اگر مانند اوباما تغییر را به گلوی امریکاییان زورچپان کنید، باید منتظر واکنشهای تند و ناجور آنان هم باشید. سیاست اوباما برای اعمال تغییر، سیاست مؤثری نبود (و وقتی این سطرها را مینویسم، میان این تحولات و رفت و آمد نیروهای سیاسی در سیاست ایرانی مشابهتهایی میبینم. حتما در ذهن شما هم مشابهتها برجسته شده است).
█ 3. فرق است میان کسی که واقعاً حرفی برای گفتن دارد، با کسی که فقط خوب حرف میزند
← به رغم آنچه بیشتر مردم فکر میکنند، اوباما حرف زیادی برای گفتن ندارد. بیگمان، وقت مبارزه، خیلی خوب و ماهر حرف میزد. ولی وقتی به قدرت رسید، از تریبون پایین آمد و ساکت ماند و مستمعین را در خماری و سرگردانی فرو برد (و وقتی این سطرها را مینویسم، میان این تحولات و رفت و آمد نیروهای سیاسی در سیاست ایرانی مشابهتهایی میبینم. حتما در ذهن شما هم مشابهتها برجسته شده است).
█ 4. وقتی احساس کردید که به هدف خود رسیدهاید، باید تلاش خود را دوچندان کنید
← خصوصاً باید فرق بگذارید میان شکست دادن حریف، و عقب راندن او. گاهی با عقب راندن حریف، توزانی در صحنه نبرد ایجاد میشود، ولی رهبر هوشمند به این راضی نمیشود و تلاش خود را تا رسیدن کامل به همه هدفها ادامه میدهد.
← این جوانان ناپخته هستند که با چشیدن اندک پیروزی، دست از کار میکشند و به جشن و پایکوبی مشغول میشوند (و وقتی این سطرها را مینویسم، میان این تحولات و رفت و آمد نیروهای سیاسی در سیاست ایرانی مشابهتهایی میبینم. حتما در ذهن شما هم مشابهتها برجسته شده است).
█ 5. اهداف خود را اولویتبندی و به نسبت اولویت، به آنان تمرکز کنید
← از نظر من، دولت اوباما دو سال دستپاچه را گذراند و نمیدانست که دقیقا دنبال چیست. هر کسی اینقدر برای کارهایش عجله کند، فرصتی برای مرور عملکرد خود نخواهد داشت. آتش دولت اوباوا زیادی تند بود و در این عجله و شتاب نفهمید که اولویت اول او باید کار و اشتغال و اقتصاد باشد. اولویت اول که چه عرض کنم، اولویت اول و دوم و سوم او حل معضلات اقتصادی بود (و وقتی این سطرها را مینویسم، میان این تحولات و رفت و آمد نیروهای سیاسی در سیاست ایرانی مشابهتهایی میبینم. حتما در ذهن شما هم مشابهتها برجسته شده است).
█ 6. عملاً با این مردم، کسب و کار از ایدئولوژی مهمتر است
← راستش را بخواهید، در سراسر تاریخ، و نزد تمام مردم معمولی دنیا و تاریخ دنیا، اقتصاد از ایدئولوژی مهمتر بوده است.
← هیچ کس وقتی کار و خانه خود را از دست رفته میبیند، به فکر ایدئولوژی نیست
← مردم میل دارند که هم از چپ و هم از راست تبری جویند، و ”در نزدیکترین نقطه به زمین آرام گیرند“ و از شر هر دو خلاص شوند (و وقتی این سطرها را مینویسم، میان این تحولات و رفت و آمد نیروهای سیاسی در سیاست ایرانی مشابهتهایی میبینم. حتما در ذهن شما هم مشابهتها برجسته شده است).
█ 7. دور و اطراف رهبران و مدیران موفق را منظومهای از نیروهای کارآمد فرامیگیرند
← راهبران، راه را روشن میکنند، ولی بار اصلی را در پیمودن مسیر روشن شده، تیم آنها به دوش میکشند (و وقتی این سطرها را مینویسم، میان این تحولات و رفت و آمد نیروهای سیاسی در سیاست ایرانی مشابهتهایی میبینم. حتما در ذهن شما هم مشابهتها برجسته شده است).
با سلام
سخن گفتن از مشاهبت ها! ته مایه های پوزیتیوییستیه اندیشه ی شما را نشان میدهد علی رغم همه ی مقاومت هایی که هم مسلکان شما در مقابل این مکتب دارند!
البته این مایه ی خرسندی ماست.