فیلوجامعه‌شناسی

تاریخ اروپا(بخش یازدهم)

فرستادن به ایمیل چاپ

Encarta


█ █ وحدت فرهنگی
نیرو‌های مادی و فكری آزاد شده در قرن دوازدهم، در خلال دویست سال آتی، به ایفای نقش ادامه دادند. اروپا، به وحدتی فرهنگی بدل شد. نهاد نمایشگر این وحدت فرهنگی، كلیسای مسیحی بود. این وحدت، در آشكارترین وجه، در مجموعه نبردهای موسوم به صلیبی1 بازتاب یافت كه به منظور بازپس‌گیری اراضی مقدس مسیحی خاورمیانه، از مسلمین درگرفت. جنگ‌های صلیبی، توسط سلسله مراتب كلیسایی اعلام، و توسط رهبران رهبانی حمایت می‌شد، چرا كه طریقت «زیارت نظامی»، جاده‌ای را نشان می‌داد كه به رستگاری فردی و جمعی منتهی می‌گردید. در عین حال، فکر نبرد مقدس، اشرافیت جنگجویان سنتی را در كنار دهقانان و طبقة جدید پیشه‌ور و كارگری كه در نواحی شهری جدید ظهور كرده بود، قرار داد، و یک سازمان رزم چند طبقه‌ای [و واحد] را تجهیز نمود.
      دیگر نمود وحدت فرهنگی مسیحی،  که اهمیتی کمتر از سازمان رزم نبردهای صلیبی نداشت، تضاد با جمعیت‌های غیرمسیحی درون و برون مرز‌های اروپا بود. اسلام، دشمن كافری كه از یهود، بسی دشمن‌تر بود، خصمی در سرزمین‌های مرزی اسپانیا و سیسیل بود (و با این خصومت، قرن‌ها تجارت كالا و افكار خاتمه یافت). همچنین، در این دوره، یعنی از سده دوازدهم تا قرن چهاردهم، مخاصماتی با یهودیان مستقر در اروپا كه گسترش یافته و كینه‌توزانه می‌نمودند، برخاست. قوانین تنبیهی برای محدود كردن اقامت یهودیان وضع شد. هتاكی عمومی به مایملك ایشان جریان یافت. شورش علیه جماعت یهودی پا گرفت، و بذر ایدئولوژی ضدسامیگری2 افشانده شد؛ یهود به عنوان امری موهوم، جانوری غول‌آسا، مشغول دسیسه‌های بین‌المللی، و مقصر در قتل اسطوره‌ای اطفال مسیحی، وارد فرهنگ عامیانة اذهان اروپایی شد. بالأخره، این دوره هم شاهد ظهور ارتداد از دین كه نمودی از جنبش ذهنی و اجتماعی آن روزگار بود گردید، و هم شامل مساعی سیاسی و نظامی برای فایق آمدن بر این ارتداد شد كه بویژه در جنگ‌های صلیبی در جنوب فرانسه علیه مرتدان البیژان3 بازتاب یافت.
      بدین ترتیب، وحدت فرهنگی اروپا خالی از تضاد نبود. مع‌الوصف، در یك وضعیت تعادل متزلزل، اروپا و اجزائش به بسط توسعه ادامه می‌دادند و بناچار در قرون آینده، شکاف‌ها فعال شدند. شهر‌ها از لحاظ پیشرفت و جمعیت به رشد خود ادامه دادند. در ایتالیا، انگلستان و كشور‌های پایین (بلژیك ، لوكزامبورگ، و هلند)، شهر‌ها برای دستیابی به خودمختاری سیاسی، ستیز خود را آغاز كردند. درگیری‌ها، خصوصاً در ایتالیا، یعنی جایی كه شهر‌ها در گیرودار تضاد میان امپراطور و دستگاه پاپی گرفتار آمده بودند، شدت گرفت. به لحاظ درونی نیز شهر‌ها دچار كشمكش میان طبقات و منافع متعدد گردید. یك فرجام این شرایط، تحکیم اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی بود كه امروزه به آن اومانیسم مدنی4 اطلاق می‌كنند، چرا كه افراد می‌كوشیدند تا [در این وانفسا] جایگاه خویش را مشخص و تعیین كنند.

█ █ ظهور آگاهی ملی

1 Crusades.
2 antisemitism.
3 Albigens.
4 Civil Humanism.

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.