فیلوجامعه‌شناسی

چشم‌انداز کلی به اجتماع‌گرایی

فرستادن به ایمیل چاپ

سعید نجیبا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ تقدیم
▬    تأملات درباره‌ی ماهیت و اهمیت اجتماع نقش بارزی در تاریخ فلسفه‌ی اخلاق و فلسفه‌ی سیاسی غربی (اعم از فلسفه‌ی سکولار و فلسفه‌ی دینی) دارند. در فلسفه‌ی اخلاق و فلسفه‌ی سیاسی، اصطلاح اجتماع به شکلی از اتصال بین افراد اشعار دارد که از لحاظ کیفی قوی‌تر و عمیق‌تر از صرف یک انجمن است. مفهومی از یک اجتماع حداقل شامل دو عنصر می‌باشد؛ (۱) افراد متعلق به یک اجتماع، اهدافی دارند که عمدتاً میان اعضا مشترک‌اند؛ این اهداف صرفاً اهداف تماماً خصوصی‌اند؛ و هم‌چنین، از سوی اعضای گروه به عنوان اهداف مشترک شناخته و ارزشمند دانسته می‌شوند. و (۲) آگاهی افراد عضو از تعلق‌شان به گروه، بخش مهمی از هویتشان (تلقی‌شان از این‌که که هستند) را می‌سازد.
▬    طی دو دهه‌ی گذشته، گرایش مهم و مؤثری در تفکر اخلاقی و سیاسی سکولار در کشورهای انگلیسی‌زبان، در چهارچوب اجتماع‌گرایی ظهور کرده است. اصطلاح «اجتماع‌گرایی» به دیدگاه‌های طیف گسترده‌ای از متفکران معاصر اطلاق می‌شود؛ از جمله السدر مک‌اینتایر، چارلز تیلور، مایکل سندل، و بعضی اوقات، مایکل والزر. در عین حال، لازم به توجه است که هیچ مکتب مشترکی که این متفکران جملگی در آن عضویت داشته باشند، وجود ندارند و علی‌الاغلب خود آن‌ها نیز از چنین تعبیری احتراز می‌کنند.
▬    دو موضوع بسیار مرتبط با هم وجود دارد که اجتماع‌گرایان در آن‌ها با هم مشترک‌اند؛ یکی اثباتی و دیگری نفیی. از یک دید اثباتی، اجتماع‌گرایی رویکردی در فلسفه‌ی اخلاق و فلسفه‌ی سیاسی است که بر اهمیت روانی اجتماعی و اخلاقی تعلق به اجتماع تأکید دارند، و به این نکته ابرام می‌ورزند که امکان لازم برای توجیه براهین اخلاقی، منوط به این واقعیت است که استدلال اخلاقی باید در متن سنت‌های اجتماعی و برداشت‌های فرهنگی بسط یابند. اما، اجتماع‌گرایی از یک دید نفیی، شامل رویکردهای گوناگونی در نقد لیبرالیسم است؛ انتقاد به تفکر لیبرال، چرا که، لیبرالیسم در دانستن قدر و اهمیت اجتماع ناکام ماند.
▬    امروزه، نقد اجتماع‌گرایانه به لیبرالیسم، از خود اجتماع‌گرایی (به عنوان یک فلسفه‌ی اخلاقی یا سیاسی سیستماتیک) بسط و گسترش بیشتری یافته است. ادبیات نظری فعلی اجتماع‌گرایی به هیچ روی قابل مقایسه با نظریه عدالت رالز و نظریه‌ی حدود اخلاقی حقوق کیفری فینبرگ (که هر دو مثال‌های مکتبی و پارادایمی نظریه‌ی سیستماتیک اخلاقی و سیاسی لیبرال هستند) نیستند. عمدتاً باید محتوای مثبت نظرات اجتماع‌گرایان را از انتقاداتشان به لیبرال‌ها ارزشمندتر شمرد. به این ترتیب، اجتماع‌گرایی بیشتر یک طرز تفکر درباره‌ی زندگی اخلاقی و سیاسی است که اساساً با لیبرالیسم رویاروی و در تضاد است. تا اندازه‌ای، به نظر می‌رسد که تفکر اجتماع‌گرایانه یک پادزهر سانتی مانتال علیه آن‌چه که آن‌ها فردگرایی مفرط و اشتغال ذهن وسواس‌آمیز به خودمختاری شخصی می‌نامند، است؛ و به مقداری دیگر، اجتماع‌گرایی نمایانگر خطایی است که این رویکرد در شناخت ارزش (و در عین حال، شکنندگی) نهادهای اجتماعی لیبرال مرتکب می‌شود. موفقیت اجتماع‌گرایی به عنوان یک نظریه‌ی اخلاقی منوط به این است که آیا می‌تواند برداشتی از استدلال اخلاقی ارائه دهد که بر اهمیت قواعد اجتماعی و ارزش‌های فرهنگی تأکید ورزد، و در عین حال، در گودال نسبیت‌گرایی اخلاقی مفرطی که نقادی بنیادی اخلاقی جامعه‌ی خود ما را ناممکن سازد، فرونیفتد. موفقیت اجتماع‌گرایی به عنوان یک نظریه‌ی سیاسی نیز منوط به این است که آیا می‌تواند نشان دهد که نهادهای سیاسی لیبرال نمی‌توانند شرایط کافی را برای یک اجتماع بالنده فراهم کنند یا آن‌که حمایت مناسبی برای هویت‌های اشخاص (اگر هویت‌ها بر حسب عضویت افراد در اجتماعات تعین یابد) تدارک بینند.

░▒▓ ۱. اجتماع
▬    اگر من عضوی از یک اجتماع باشم، اهداف و ارزش‌هایی را می‌پذیرم که با دیگر همنوعانم آن‌ها را اهداف و ارزش‌های ضروری مشترک مان» می‌دانیم؛ نه آن‌که این اهداف و ارزش‌ها به دلیل همگرایی اتفاقی منافع شخصیمان، به اهداف و ارزش‌های مشترک ما بدل شده باشد. هر عضو فکر می‌کند که پیشرفت اجتماع، در درجه‌ی اول دستاوردی برای «ما» است، نه آن‌که دستاوردی برای خود آن‌ها باشد که با دستاوردهای مشابهی برای دیگر افراد همراه گردد. افراد در فعالیت‌هایی که برای حیات اجتماع ضروری‌اند، خودشان را در درجه‌ی اول عضوی از گروه می‌دانند. به این ترتیب، حداقل در جریان این فعالیت‌ها، تمایز میان آن‌چه به نفع «شما»» س و آن‌چه به نفع «من» یا «ما» است، از بین می‌رود یا به پس‌زمینه می‌خزد.
▬    در مقابل، افراد در یک انجمن، معمولاً، از منافع خود تصور جداگانه‌ای دارند، حتی، اگر هدف‌هایشان جمعی (یعنی، مسائلی که لزوماً گروه را درگیر می‌کنند) باشد. مثلاً، اگر کارگرانی که با هم تشکیل انجمن می‌دهند و نه اجتماع، شدیداً برای اجرای قرارداد با شرکت (هدف جمعی) با هم همکاری نمایند، هر یک از آن‌ها برای افزون‌سازی منافعش (که آن را متمایز از منافع دیگران هر چند که هم‌عنان با منافع دیگران باشد  می‌داند) همکاری می‌کند.
▬    همچنین، یک تمایز دیگر می‌توان میان اعضای اجتماع و انجمن، با در نظر گرفتن نحوه فرایند پی‌گیری اهداف مشترک، قایل شد. در یک اجتماع، فرایند پی‌گیری اهداف جمعی به خودی خود (یا از بیشتر، نفس روابط بین اعضای گروه که این فرایند را شکل داده‌اند) از سوی اعضای گروه ارزشمند و مغتنم شمرده می‌شود، صرف‌نظر از این‌که این فرایند و روابط مربوطه در دستیابی به اهداف فرایند مؤثرند یا خیر. در یک انجمن، روابطی که در یک فرایند تعقیب اهداف جمعی وجود دارند، تنها بر حسب ارزش ابزاری که برای حصول اهداف شخصی برای هر یک از افراد درگیر دارند در نظر گرفته می‌شوند.
▬    از آن‌جا که یک اجتماع حداقل تا اندازه‌ی زیادی توسط مجموعه‌ای از ارزش‌ها و اهداف مشترک تعریف می‌شود، عنصر دومین در تحلیل ما از اجتماع (هویت مشترک) حداقل تا حدی ماهیت نرمتیو و تجویزی دارد. به عبارت دیگر، اگر در گفتن این‌که «من کیستم»، احساس کنم که مهم است خود را فی‌المثل به عنوان یک کاتولیک هویت‌یابی کنم، آن‌گاه، این توصیف درباره‌ی سؤال «من کیستم»، توصیف من به عنوان یک عضو از یک گروه مذهبی خاص نیست؛ چنین وصفی از سؤال «من کیستم»، هم‌چنین، شامل آگاهی از این نکته است که من تعهدهای مشخصی دارم (نوعی وفاداری به ارزش‌های خاص و این ادراک که من به خاطر عضویت در این گروه، وظایف معینی بر عهده دارم).
▬    این شیوه‌های متعارف برقراری تمایز میان اجتماع‌ها و انجمن‌های محض، ظاهراً، دلالت به تمایزی قاطع و برجسته میان آن دو می‌کند، اما، آن‌ها مآلاً مشابهت‌هایی به هم دارند که این تمایز قاطع را کم رنگ می‌کند. اجتماع بودن، امری مقول به تشکیک است؛ گروه‌ها در طول یک پیوستار قرار دارند؛ از اجتماع به دقیق‌ترین معنای کلمه (که در آن تلقی از هویت مشترک زیربنای بخش عمده‌ای از تصور افراد از خودشان را تشکیل می‌دهد)، تا انجمن‌های محض (اعضا توسط سست‌ترین و گذراترین رشته‌های منافع یا سلایق شخصی به یکدیگر مرتبط‌اند و اصل هویت‌هایشان از منابعی غیر از منابع گروه احراز می‌شود. برای مثال، در گروه‌های زیادی، افراد هم بر اساس نوعی حس اجتماعی برای همکاری با یکدیگر برانگیخته می‌شوند (که فرد بر حسب این حس اجتماعی بررسی می‌کند که آیا «ما» رفتار مرا تأیید می‌کند یا نه)، و هم بر اساس منافع خصوصی خودشان در محصول کوشش مشترک (این افراد می‌توانند کاملاً و آشکارا این منافع خصوصی را از علایق گروهی متمایز کنند). به همین ترتیب، میزانی که اعضا درکی از عضویتشان به عنوان بخش مهمی از «آنچه هستند» («ارزش‌هایشان چیست»، «تعهداتشان چیست»، و مواردی از این دست) دارند، در میان گروه‌های متفاوت، گوناگون است. به این ترتیب، میزانی که یک گروه یک اجتماع محسوب می‌شود منوط به آن خواهد بود که به چه میزان اهداف مشترک (و نه صرفاً اهداف بر وفق مراد فرد) در آن گروه مسلط است، و به چه میزان احساس وفاداری به ارزش‌ها و اهداف گروه در تلقی هر یک از افراد از این‌که «کیست» نقش ایفا می‌کند.

░▒▓ ۲. اجتماع‌گرایی
▬    اجتماع‌گرایی یک فلسفه‌ی اجتماعی است که خاطرنشان می‌کند که جامعه باید آن‌چه «خوب» است را بند به بند تعیین کنند (و چنین تعیین مو به مویی هم لازم است، و هم مشروع). اجتماع‌گرایی معمولاً، در مقابل، لیبرالیسم کلاسیک قرار می‌گیرد؛ لیبرالیسم کلاسیک یک موضع فلسفی است که ابرام دارد که هر فرد باید «خوب»ی را خودش تعیین کند. اجتماع‌گرایان راه‌هایی را که به شکل‌گیری، انتقال، تعدیل و تحمیل امر «خوب» (ارزش‌ها) منتهی می‌شوند، مورد بررسی قرار می‌دهند. بنا بر این، پرداختن آن‌ها به اجتماع‌ها (و گفتگوهای اخلاقی درون آن‌ها)، و ارزش‌ها و آدابی که از تاریخ گذشته به ما می‌رسد، و خصوصاً واحدهای اجتماعی مثل خانواده، مدرسه، و انجمن‌های داوطلبانه (باشگاه‌های اجتماعی، کلیساها، …)، جملگی از آن روست که آن‌ها همگی بخشی از اجتماع‌اند.
▬    از میان جامعه‌شناسان اولیه، فردیناند تونیس (بخصوص مقایسه او بین گمینشافت اجتماع  و گزلشافت انجمن )، امیل دورکیم (که درباره‌ی نقش ارزش‌ها و روابط بین اجتماع و شخصیت به پژوهش پرداخت)، و جرج هربرت مید (که بر روی «خویشتن» مطالعه می‌کرد)، وجهه‌ی همت خود را بر مباحث اجتماع‌گرایانه گذارده بودند (گر چه از تعبیر اجتماع‌گرایی استفاده نکردند). دیگر آثار نخستین جامعه‌شناسی که نسبتاً با اجتماع‌گرایی میانه‌ای داشتند، آثار رابرت ازرا پارک، ویلیام کرنهاوزر و رابرت نیزبت بودند.
▬    گر چه کلمه‌ی «اجتماع‌گرا» در نیمه‌ی قرن نوزدهم ابداع شد، اما، در اصل اندیشه‌های اجتماع‌گرایانه خیلی زودتر پدید آمدند. این اندیشه‌ها در عهد قدیم و عهد جدید، الهیات کاتولیک (مثلاً از قبیل تأکید بر کلیسا به عنوان اجتماع)، و در دوره‌ی متأخر، مکتب‌های سوسیالیستی (مانند آثاری که به جوامع اولیه و همبستگی کارگران می‌پرداختند) و ایده‌ی کمک‌های دولتی (به نحوی که پائین‌ترین قشر جامعه توان استفاده از امکاناتی که بالاترین قشر جامعه نیز از آن برخوردار است را داشته باشند). در اصل، قضاوت‌های اخلاقی، در بهترین وجه توسط هرم اجتماع ساخته می‌شوند نه توسط مجموعه‌های حاکم.

░▒▓ ۳. اختلافات درباره‌ی درون‌مایه‌ی اجتماع‌گرایی
▬    همه‌ی اجتماع‌گرایان از اهمیت حریم جامعه و بخصوص حریم اجتماع حمایت می‌کنند، در عین حال، آن‌ها در میزان اهتمام برداشت‌هایشان به موضوع آزادی و حقوق فردی با هم تفاوت دارند. اجتماع‌گرایان اولیه مثل فردیناند تونیس و رابرت نیزبت بر اهمیت به هم پیوستگی شدید بافت‌ها و اقتدار اجتماعی تأکید می‌کنند. بویژه اجتماع‌گرایان آسیایی به ارزش‌های مندرج در نظم اجتماعی اهمیت می‌دهند. آن‌ها استدلال می‌کنند که برای بقای هماهنگی اجتماعی، حقوق فردی و آزادی‌های سیاسی باید محدود شوند. برخی شدیداً برای حفظ طبقات اجتماعی به دولت متکی‌اند (مثلاً رهبران و هواداران حکومت‌های سنگاپور و مالزی)،  و عده‌ای دیگر نیز بر قدرت محدودیت‌های اجتماعی و فرهنگ اخلاقی اصرار دارند (آن‌چنان که در ژاپن دیده می‌شود). هم‌چنین، اجتماع‌گرایان آسیایی تأکید دارند که تلقی غرب از آزادی دقیقاً به آنارشی منجر می‌شود؛ و این‌که رشد قدرتمند اقتصادی مستلزم محدود نمودن آزادی‌هاست؛ و این‌که غرب، از اندیشه و حقوق قانونی و سیاسی خود برای تضعیف سایر فرهنگ‌ها که ارزش‌های ذاتی خود را دارند استفاده می‌کند.
▬    در دهه‌ی ۱۹۸۰، چارلز تیلور،  مایکل سندل،  مایکل والزر و رابرت بلا و همکارانش، فردیت مفرط لیبرال‌های کلاسیک که در ایالات متحده (در زمان رئیس جمهوری ریگان) و بریتانیا (در زمان نخست‌وزیری مارگارت تاچر) نمود بارز یافت، مورد انتقاد قرار دادند. در سال ۱۹۹۵، آلن ارنهالت در کتاب «شهر گمشده: فضایل فراموش‌شده‌ی اجتماعی در امریکا»، ارزش روزافزون انتخاب کردن را زیر سؤال برد، و بر ارزش حفظ اجتماع و اقتدار تأکید کرد. رابرت پاتنم در کتاب «بولینگ انفرادی»، واقعیتی را شناسایی می‌کند که به آن «سرمایه‌ی اجتماعی» (عناصری از اجتماعات که بستگی‌های مؤثری در بین افراد ایجاد می‌کنند) اطلاق می‌کند، و بر اهمیت «سرمایه‌ی اجتماع مرتبط» (که در آن بستگی‌های ارتباطی بر ورای گروه‌های اجتماعی متفاوت شکل می‌گیرد) تأکید می‌ورزد.
▬    آمیتای اتزیونی و ویلیام. اِی. گالستون،  در واکنش به فروریختن بافت اخلاقی اجتماع که ناشی از فردگرایی مفرط است، شروع به سازماندهی جلساتی کردند تا از دیدگاه رویکردهای اجتماع‌گرایانه درباره‌ی مباحث کلیدی اجتماعی تأمل شود. آن‌ها همراه با ماری آن گلاندون،  جیم به تک الشتین و دیگر شخصیت‌های آکادمیک و سیاسی، متونی را تهیه کردند که توسط طیف وسیعی از رهبران امریکا مورد تأیید قرار گرفت. این مجموعه خود را «اجتماع‌گرایان پاسخگو» نامیدند تا از جنبش‌های شرق آسیا و اجتماع‌گرایان مستبد،  متمایز شوند. اتزیونی یک «شبکه اجتماع‌گرایانه» پدید آورد، تا از دیدگاه رویکردهای اجتماع‌گرایانه درباره‌ی مباحث کلیدی اجتماعی حمایت کند، و انتشار فصلنامه‌ای با عنوان «اجتماع پاسخگو» را آغاز کرد. بسیاری از رهبران مردمی و رهبرانی که با اقبال وسیعی در تعدادی از کشورهای غربی به حکومت برگزیده شده‌اند عضو این جنبش جدید اجتماع‌گرا هستند و از این رو، این جنبش اعتبار قابل ملاحظه‌ای یافته است.

░▒▓ ۴. گرایش‌ها و علایق اجتماع‌گرایان
▬    اجتماع‌گرایان به ارتباطات بین «خویشتن» و اجتماع توجه بسیار دارند. تئوری‌های سیاسی که «خویشتن» را به عنوان موجوداتی «القاپذیر» معرفی می‌کنند، مآلاً بدان معنا هستند که «خویشتن» در چهارچوب اجتماع محدود شده است. «اجتماع‌گرایان پاسخگو» بر این تأکید دارند که افرادی که به خوبی در اجتماعات انسجام یافته‌اند، نسبت به افراد غیر اجتماعی، می‌توانند مسؤولانه‌تر فکر و عمل کنند، اما، اضافه کنیم که اگر فشارهای زیاد اجتماع برای ایجاد همبستگی به سطح مفرطی برسد، می‌تواند شخصیت فرد را تحلیل برد.
▬    اجتماع‌گرایان توجه ویژه‌ای به نهادهای اجتماعی دارند؛ بسیاری از این نهادهای اجتماعی زیرساخت اخلاقی اجتماع را تشکیل می‌دهند؛ مانند خانواده‌ها، مدارس، گروه‌ها و اجتماع اجتماع‌ها. نوزادان در خانواده‌هایی متولد می‌شوند که نقش اجتماعی آن‌ها، معرفی ارزش‌ها و شروع رشد اخلاق فردیست. نقش مدارس رشد هر چه بیشتر خویشتن اخلاقی و اصلاح و تکمیل رشد اخلاقی در هنگامی است که رشد اخلاقی در خانواده مغفول مانده یا منحرف شده باشد.

░▒▓ ۵. تعریف اجتماع
▬    بسیاری از منتقدین بر این عقیده‌اند که در ارزشمندی مفهوم اجتماع می‌توان تردید روا داشت، چرا که، این مفهوم بد تعریف شده است. در کتاب «اسطوره‌ی مطالعات اجتماعی» که توسط کالین بل، هوارد نیوبای و مارگارت استیسی ویرایش شده، استدلال شده است که راه حل این مسأله اجتناب از اصطلاح «همه با هم» است. بل و نیوبای می‌گویند: «هیچگاه یک نظریه درباره‌ی اجتماع وجود نداشته است، و نه، حتی، تعریفی قابل قبول درباره‌ی این‌که اجتماع چیست». بل و نیوبای در متون دیگری می‌نویسند: «اما اجتماع چیست؟… به نظر می‌رسد که بیش از نود تعریف ارائه شده از جامعه، تحلیل شده است و کلاً تنها جزء مشترک آن‌ها «انسان» بوده است».
▬    آمتیای اتزیونی بر آن است که می‌توان اجتماع را با ظرافت قابل قبولی تعریف کرد؛ جامعه دو ویژگی دارد؛ نخست، شبکه‌ای مملو از ارتباطات مؤثر در بین گروهی از افراد؛ ارتباطاتی که اغلب با هم تقاطع دارند و یکدیگر را تقویت می‌کنند (این ارتباطات در مقابل، ارتباط فردی یکی یکی یا ارتباطات زنجیره‌وار قرار دارند). ویژگی دوم، میزانی از تعهدات به مجموعه‌ای از ارزش‌های مشترک، هنجارها و معانی و تاریخ و هویت مشترک (مخلص کلام، یک فرهنگ خاص) است. دیوید ای. پیرسون تأکید می‌کند که «به نظر من، برای آن‌که گروهی به نام و عنوان «اجتماع» دست یابد، باید بتواند اعضایش را به لحاظ اخلاقی اقناع کند و هم‌چنین، مقداری از اقبال و پذیرش اعضایشان را تأمین نماید. این بدان معناست که اجتماع‌ها بالضروه، و به واسطه‌ی تعریفشان، دقیقاً به همان میزان که باید به لحاظ اخلاقی هم‌نوا باشند، به همان میزان نیز لازم است که در صورت انحراف و بی‌عملی اعضا، با تهدید آن‌ها به چوب ضمانت اجرای قانونی، و تبشیر ایشان به هویج اطمینان و اعتدال، به راهشان آورند».

░▒▓ ۶. نقادی و تعریف مفهوم اجتماع
▬    منتقدین معتقدند که کسانی که در دفاع از اجتماع بسیار می‌گویند، سویه‌ی تاریک اجتماعات سنتی را مغفول می‌دارند. لیندا مک‌کلین در مقاله «حقوق و بی‌مسؤولیتی» در مجله «دوک لاو» می‌نویسد: «در اجتماع‌گرایی جدید، که علاقه به سنت، اجتماعات «همیاری و خاطره‌های خوش»، و عشق به بنیان‌گذاران [اجتماع] این اجتماعات مشهود است، یک بی‌توجهی مشکل‌ساز نسبت به جذابیت کمتر و جنبه‌های ناعادلانه‌ی سنت وجود دارد».
▬    منتقدین می‌نویسند که اجتماعات از ندای اخلاقی خود، برای استثمار مردم استفاده می‌کنند، طبیعتاً مستبد هستند، و مردم را به تابعیت از خود مجبور می‌کنند. بنا بر نظریه ویل کیملیکا، چنین استثماری می‌تواند به اجتماعی با انتساب افراد به نقش‌های پست منجر شود؛ نقش‌هایی که توان فردیت مردم را محدود می‌کند و سلامت روانیشان را تهدید می‌نماید. دِرِک فیلیپس اضافه می‌کند:

نویسندگان اجتماع‌گرا، در مستی و ذوق تعلقشان به گذشته، فراموشی دهشتناکی نسبت به آن‌چه در گذشته روی داده است را به نمایش می‌گذارند. آن‌ها در فهم این نکته که تلاش برای ایجاد اجتماع اغلب مستوجب تحکم بعضی و تابعیت برخی دیگر است، ناکام مانده‌اند. نظریه‌پردازان اجتماع‌گرا در رویارویی با لیبرال‌های فرا روشنگری و سیاست حقوق [بشر]، تهدیدی برای غارت اصلی‌ترین محافظان افراد علیه سوء استفاده از قدرت به شمار می‌روند. اجتماع‌گرایان در تأکید بر اهمیت اجتماع برای مردمی که مشغول زندگی روزمره‌اند، نمی‌توانند ببینند که این تأکید آن‌ها نه تنها به بهای نابودی عضویت افراد در اجتماع، بلکه به قیمت امحای ارزش‌های کلی انسانی تمام می‌شود.

▬    آمی گاتمن،  مشخصاً یادآوری می‌کند که اجتماع‌گرایان «از ما می‌خواهند تا در سالم (Salem: نام یک محل) زندگی کنیم»؛ اجتماعی با ارزش‌های مشترک قوی که آن‌چنان دور از دسترس است که جادوگران گوشه‌گیر قرن هفدهمی را نیز یارای رسیدن بدان نیست.
▬    اجتماع‌گرایان عقیده دارند که در پس، بسیاری از این منتقدان یک تصور قدیمی [از اجتماع] وجود دارد، یا کلاً تصویری از اجتماعات به ذهن دارند که نه از سنخ اجتماعات مدرن هستند، و نه لزوماً قابل قیاس با اجتماعات اجتماع‌گرایان هستند. اجتماعات قدیمی (روستاهای سنتی) از نظر جغرافیایی محدود بودند، و تنها شامل اجتماعاتی می‌شدند که مردم آن‌ها اعضای اجتماع نیز بودند. در اصل، افراد به غیر از فرار به سرزمین‌های غیر مسکون (که اغلب چنین افرادی سارقان مسلح بودند)، انتخاب اندکی برای گزینش وابستگی اجتماعی خود داشتند. مخلص کلام، اجتماعات قدیمی قدرت مستبدانه‌ای بر اعضایشان داشتند.
▬    اجتماعات جدید اغلب به لحاظ وسعت و غنا محدودند. اعضای یک مجتمع مسکونی هم‌چنین، اعضای اجتماعات دیگر (برای مثال، اجتماعات شغلی، قومی یا مذهبی) نیز هستند. در نتیجه، اعضای اجتماع منابع وابستگی متعددی دارند، و اگر یکی تهدید به فراگیر شدن نماید، افراد تلاش می‌کنند که آن را عقب رانده و وابستگی خود را به سمت اجتماع دیگری سوق دهند. بنا بر این، برای مثال، اگر فردی خود را تحت محذور شدید اخلاقی در کار برای کمک کردن به «United Way»، اهداء خون، یا دادن سوپ جوجه برای بی‌خانمان‌ها و… ببیند، و این‌ها فعالیت‌هایی باشند که او مشتاق به دنبال کردن آن‌ها نباشد، می‌تواند بیشتر انرژی‌اش را در اجتماعات دیگری (مانند گروه‌های نویسندگی یا کلیساها) سرمایه‌گذاری کند. یا، حتی، اگر شخصی هست که اخیراً طلاق گرفته و تحت فشار شدید انتقاد و سرزنش از طرف اجتماع کلیساست، در مقابل، این فشار می‌تواند ساعات خود را [به جای رفتن به کلیسا] در محل کارش صرف کند. این عضویت چند اجتماعی افراد را هم در برابر استثمار اخلاقی، و هم محرومیت از حقوق شهروندی محافظت می‌کند. در عین حال، ناسازگاری بین ارزش‌های اجتماعات متعددی که یک فرد در آن‌ها عضویت دارد ممکن است اساساً ندای اخلاقی را تضعیف کند؛ در نتیجه‌ی این تضعیف، اجتماع اخلاقی اهمیت ثانوی می‌یابد.
▬    خلاصه، وقتی که مردم فقط اعضای یک اجتماع باشند، ندای اخلاقی بسیار قوی می‌شود، اما، ممکن است در این‌گونه موارد اجتماع به شیوه‌ای مسلط و سیطره‌آمیز عمل کند. وجه معتدل‌تر این نسخه، زمانی روی می‌دهد که اشخاص عضو اجتماعات متعدد باشند، اما، در عین حال، به بخش قابل ملاحظه‌ای از نظم اجتماعی وفادار بمانند و اجتماعات مختلف حداقل در بخش مهمی از ارزش‌های مبنایی با هم مشترک باشند.
▬    به همین دلیل، این نقد که یک اجتماع مستبد ممکن است مردم را به سمت سر به راهی سوق دهد، به شرطی ارزشمند خواهد بود که این به آن معنا باشد که چنین اجتماعی مردم را مجبور کند که بخش‌های بزرگی از تفاوت‌های فردیشان را بر وفق پیروی از ارزش‌های مشترک قربانی سازند. این در حالیست که اجتماعات یکپارچه در جوامع امروزی بسیار نادر است، اما، وابستگی‌های چند اجتماعی متداول‌تر است. در چنین زمینه‌ای، نگرانی از سنت‌گرایی، به حق هم‌چون نگرانی از تأثیر صرفه‌جویی‌های مفرط در اقتصادیست که به خاطر بدهکاری و کسر درآمد، افت قابل ملاحظه‌ای کرده و به بهبود اوضاعش امیدی نیست.
▬    وجه دیگر چنین نقد اساسی‌ای بر اتهام وجود استبداد در اجتماعات مبتنی است. برای مثال، دِرِک فیلیپس،  خاطرنشان می‌کند که «تفکر اجتماع‌گرا… استقلال شخصی را به طور کلی، محو کرده و» خویشتن انسان را در هر نقشی که یک موقعیت در اجتماع به او تحمیل می‌کند، ذوب می‌کند. رابرت بوت فاولر به عنوان یک دانشمند سیاسی تأکید دارد که، انتقادات به اجتماع‌گرایی گویای این هستند که «سخن گفتن از اجتماع منجر به اخلال در فرو ریختن ضروری قدرت‌ها و فرهنگ‌های مسلط می‌شود». بعضی از منتقدین از این نکته این را مراد می‌کنند که اجتماع‌گرایان مستبدند و این نکته‌ای است که تاکنون، پوشانده شده است. برخی دیگر اجتماعات را تحت سلطه‌ی نخبگان قدرت یا گروهی که دیگران را به وفاداری به ارزش‌های حاکمان مجبور می‌کنند، می‌دانند.
▬    اجتماع‌گرایان، معتقدند که این نقد، مغتنم و فاضلانه، و در عین حال، بی‌جا و بی‌مورد است. اجتماعاتی، چه در گذشته و چه در حال حاضر، وجود دارند که مستبدند. تعبیر قرون وسطایی که می‌گوید:

«Stadt luft macht frei» («هوای شهرها رهایی‌بخش است»)،

▬    دایر بر این است که در آغاز عصر صنعتی کشاورزان دهکده‌های سنتی وقتی که برای اولین بار به شهرها می‌رفتند باید در موقعیت پستی قرار می‌گرفتند (شرایط کاری بد و محلات کثیف، در کنار دور شدن از قوانین سخت اجتماع، خانواده و روستایشان، گویی به آن‌ها نوعی حس آزادی عطا می‌کرد، که در برخی موارد به رفتار آنارشیستی منجر می‌شد). اجتماعات مستبد در میان اجتماعات معاصر نیز وجود دارند (مانند کره شمالی)؛ در عین حال، بسیاری از اجتماعات معاصر، مستبد نیستند و این بخصوص در مورد جوامع اجتماع‌گرا صدق می‌کند، حتی، در مورد اجتماعاتی که به صورت جغرافیایی [نه عضویت طبیعی] به وجود آماده باشند. هم‌چنین، سهولت نسبی تحرک بدین معناست که مردم غالباً اجتماعی که به آن وابسته باشند و اجتماعی را که در آن زندگی کنند را خود انتخاب می‌کنند.
▬    سلطه‌ی نخبگان قدرت و دیگر اشکال استبداد، وجوه بنیادین یا ذاتی اجتماع را تشکیل نمی‌دهد، بلکه صورت‌هایی هستند که ممکن است اجتماع‌گرایی به آن‌ها منحرف شود. اجتماع‌ها برای آن‌که کاملاً و به تمام معنا اجتماع‌گرایانه باشند، مستلزم تعهد اصیل اکثریت اعضایش (اگر نگوییم همه) به مجموعه‌ای از ارزش‌های بنیادین است. برای دستیابی به چنین تعهدی، ارزش‌هایی که بسط و رشد می‌یابند باید دقیقاً توسط اعضا پذیرفته شوند و برای احتیاجات اساسی آن‌ها پاسخگو باشند. اگر بعضی از اعضای اجتماع از گفتگوهای اخلاقی کنار گذاشته شدند، یا برای پایبندی به ندای اخلاقی تحت فشار قرار گرفتند، یا اگر نیازهای حقیقی آن‌ها نادیده گرفته شد، آن‌ها سرانجام، به خاطر پاسخگو نبودن اجتماع به صورت یک اقدام ضدجامعه‌ای واکنش نشان خواهند داد. مخلص کلام اینکه، ممکن است اجتماعات توسط حاکمان و مصادر امور منحرف شوند (تابع قدرت حاکم شوند)، اما، در صورت رخداد چنین امری، نظم اخلاقی این اجتماعات فروخواهد پاشید، و مآلاً چنین اجتماعاتی مجبور خواهند شد که بیشتر متوجه نیازهای حقیقی اعضایشان شوند، یا به یک جمع غیراجتماع‌گرایانه با خصوصیات جمعی (social) تبدیل شوند.
▬    همچنین، منتقدین دیگری اجتماع‌گرایان را نه فقط به غفلت از وجوه ناشایست اجتماعات سنتی، بلکه به اشتیاق و تمایل به تجدید این وجوه ناشایست متهم می‌کنند. بنا بر نظریه مایکل تاوز،  بینش اجتماع‌گرایانه عمدتاً «خواهان اتکاء مجدد به ارزش‌های سنتی و هر آن‌چه مربوط به خانواده، روابط جنسی، دین و رد سکولاریسم می‌شود» است. بنا بر نظریه جودیت استیسی «مرکزگرایان» و اجتماع‌گرایان، کاملاً با معاون رئیس‌جمهور ایالات متحده، دان کوالی در این مشترکند که باید مردم را، حتی، بدون رضایت خودشان وادار کرد که چپ‌گرا شوند.
▬    در نتیجه، اجتماع‌گرایان اولیه، حتی، اگر متهم به استبداد نشوند، متهم به محافظه‌کاری اجتماعی می‌شوند. هر چند بسیاری از اجتماع‌گرایان معاصر، خصوصاً آن‌هایی که خود را «اجتماع‌گرای پاسخگو» می‌دانند، کاملاً متوجه‌اند و اغلب تأکید بر این دارند که «نباید» در جست و جوی بازگشت به اجتماعات سنتی (با ساختار قدرت مستبدانه‌شان و اعمال تبعیض‌آمیزشان علیه اقلیت‌ها و زنان) باشند. «اجتماع‌گرایان پاسخگو» در پی ساختن اجتماعاتی بر پایه مشارکت آزاد، گفتگو، و ارزش‌های راستین مشترک هستند. لیندا مک‌کلین (یک منتقد منصف اجتماع‌گرایان)، این ویژگی «اجتماع‌گرایان پاسخگو» را تصدیق می‌کند و می‌نویسد برخی از اجتماع‌گرایان «لزوم ارزیابی دقیق آن‌چه را که توسط [هر] سنت [خاصی] خوب و بد تلقی شده است و ضرورت جدا کردن برخی وجوه خاص سنت را… از وجوه دیگر پذیرفته‌اند». آر. بروس داگلاس می‌نویسد: «اجتماع‌گرایان به رغم محافظه‌کاران، از این نکته آگاهند که زمان آن‌که یک اجتماع می‌توانست بر مبنای اعتقادات بخش مسلطی از جمعیت بنا شود، دیرزمانی است که سپری شده است».
▬    نهایتاً، اجتماع‌گرایان این نکته را متذکر می‌شوند که اجتماعات باید به لحاظ اجتماعی و اخلاقی هر چه بیشتر در رابطه با شرایط محیطی بزرگ‌تر پیرامون خود قرار گیرند تا تضادهای خشونت‌بار میان آن‌ها خاتمه یابد. اجتماع نباید به عنوان ترکیبی از میلیون‌ها فرد دیده شود، بلکه باید به آن‌ها به صورت کثرتی (از اجتماعات communities ) در متن یک کل (امر جامعوی the society ) نگریست. وجود خرده‌فرهنگ‌ها وحدت جامعوی را تا هنگامی که یک هسته‌ی ارزش‌ها و نهادهای مشترک وجود دارد تضعیف نخواهد کرد.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.