برداشت آزاد از آریاادیب؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ این عبارت را هنگامی برای کسی به کار میبرند که وی با وجود تقصیر و خطای عظیمی که از او سر زده است، نه تنها اظهار شرمندگی نمیکند، بلکه انتظار نوازش و ناز شست هم دارد.
▬ در افسانهها در افسانهها در افسانهها در افسانهها در افسانهها چنین آوردهاند که حضرت سلیمان، پس از وفات داوود نبی (ع)، بر پیامبری و سلطنت تکیه زدند و از خداوند خواستند تا همهی جهان را در اختیارشان قرار دهد. خداوند نیز از حکمت و دولت و احترام و عظمت و قدرت، هر چه بود به ایشان عطا فرمود و عناصر چهارگانه را نیز زیر فرمان او قرار داد.
▬ چون حکومت جهان بر سلیمان نبی (ع) مسلم شد، و ایشان بر همهی مخلوقات و موجودات جهان سلطه یافتند، روزی از خداوند خواست که اجازه دهد تا او همهی جانداران زمین و هوا و دریاها را به خوردن یک وعده غذا دعوت فرماید. خداوند او را از این کار بازداشت و فرمود که دادن روزی جانداران جهان با خداست و سلیمان نبی (ع) از عهدهی این کار بر نمیآید. ولی، سلیمان نبی (ع) آن قدر بر این خواست پای فشاری نمود تا خداوند درخواست او را پذیرفت و به موجودات زندهی جهان فرمان داد تا فلان روز برای خوردن غذا نزد سلیمان نبی (ع) بروند.
▬ سلیمان نبی (ع) نیز به همهی موجودات زیر فرمان خود از آدمی و دیو و پری و مرغان و وحوش دستور داد تا به تدارک و پختن غذا برای آن روز وعده داده شده مشغول شوند.
▬ دیوها نیز در ساحل دریا در محلی که برای طی کردن طول و عرض آن هشت ماه لازم بود، هفت صد دیگ سنگی ساختند که هر کدام هزار گز بلندی و هفتصد گز پهنا داشت. سپس، چون غذاهای گوناگون آماده شد، همه را در آن محل چیدند و تخت زرینی هم بر کرانهی دریا نهادند تا سلیمان نبی (ع) بر آن جای گیرد. ایشان نیز پس از نشستن بر تخت چون همه چیز را آماده دید به آدمیان و پریان فرمود تا خلق خدا را بر سر سفره آورند.
▬ ساعتی نگذشت که ماهی غول آسایی از دریا بیرون آمد و به یک حمله همهی غذاها و آمادگیهای مهمانی را در کام خود فرو برد و، سپس، رو به سلیمان نبی (ع) کرد و گفت: «یا سلیمان، سیر نشدم، غذا میخواهم».
▬ سلیمان نبی (ع) از ماهی پرسید: «مگر غذای روزانهی تو چه مقدار است که هر چه در این جا برای همهی جان داران عالم آماده ساخته بودم بلعیدی و همچنان اظهار گرسنگی میکنی؟» ماهی که دلش از گرسنگی ضعف میرفت با حال ضعف و ناتوانی پاسخ داد: «خداوند عالم روزانه سه وعده و هر وعده یک» قورت غذا به من میدهد. امروز بر اثر مهمانی تو فقط «نیم قورت» نصیب من شده است و هنوز «دو قورت و نیمش باقیست» که سفرهی تو خالی شد. اگر تو را غذای یک جانور مقدور نیست، چرا خود را در این معرض آوری که جن و انس و وحوش و طیور و هوام را طعام دهی؟
▬ سلیمان نبی (ع) از آن سخن بیهوش شد، و چون به هوش آمد، در برابر خداوند و عظمت او سر نعظیم فرود آورد.
▬ البته در افسانهها در افسانهها در افسانهها در افسانهها در افسانهها چنین آوردهاند.
مآخذ:...
هو العلیم