دکتر حامد حاجیحیدری
▬ چند شب قدر را در مسجد سپهسالار تهران، با سخنرانی دکتر حسن روحانی، قبل از درس اخلاق و توسل به قرآن کریم آیت الله امامی کاشانی (حفظه الله) سپری کردهام؛ برای من، همین که وی محل اعتماد آیت الله صاحبدل، امامی کاشانی بوده است، جای دلگرمی است.
▬ در جریان دو یا سه دوره از انتخابات مجلس شورای اسلامی هم به ایشان رأی دادهام.
▬ و امید دارم که او یک اکبر هاشمی رفسنجانی جدید، منتها از نوع و جنس اول و اصیلاش باشد. همان جنس اصیل که آیت الله سید علی حسینی خامنهای در وصفش فرموده بود که برای من، هیچ کس آقای هاشمی نمیشود.
▬ آنها که با او تجربیاتی نزدیکتر از تجربیات من دارند، او را یک مدل کوچکتر از هاشمی رفسنجانی میدانستند که هم در جریان اصلاحطلب طرفدار دارد، و هم در جریان اصولگرا. در هر دو جریان، مخالف هم دارد، اما خودش «کارگزارانی» بودنش را انکار میکند و میگوید: «به لحاظ فکری به طیف اصولگرا نزدیکترم» و نشان آن را در آن میداند که هم از بنیادگذاران و هم عضو شورای مرکزی «جامعه روحانیت مبارز تهران» است.
▬ حسن روحانی، اتاق بسیار بزرگی دارد که آن هم شبیه دفتر کار اکبر هاشمی بهرمانی رفسنجانی است، منتها به جای کتابخانه بزرگ، یک ال. سی. دی. فوق بزرگ به ابعاد سه متر در یک و نیم متر در آن هست، که شاید علاوه بر متن کتابها، میتوان اخبار تلکسهای خبرگزاریها را در آن دید.
▬ زمانی، تلفن روی میزش، چند خط مستقیم داشت که در کنار هر دکمه خطوط مستقیم، نامهای موسویان، فروزنده، آقامحمدی، امیرآبادی، و عباد منقش گشته بود. اینها کسانی بودند که حسن روحانی در یک روز، بیشترین ارتباط را با آنها داشته است. بر این فهرست، نام دکتر حسامالدین آشنا و حجه الاسلام سید رضا اکرمی و دکتر محمد نهاوندیان را هم بیفزایید. این نامها را به خاطر بسپارید: همه مردان روحانی.
▬ روحانی در شرایطی رئیس جمهور میشود که تمام تجربیات هاشمی و خاتمی را پشت سر خود دارد، به حساسیت سیاستهای فرهنگی و عدالت اجتماعی که به برآمدن موج اصولگرایی منجر شد نیز واقف است. روحانی در شرایطی رئیس جمهور میشود که ابتذالهای روشنفکری رمزگشایی شده، و چهرههای مشروطه نامشروعه، اغلب، رسوا شدهاند. او کژفکریهای روشنفکرمآب محمد خاتمی را هم ندارد و عمق نگاه و درک وی، بسیار بیشتر و ژرفتر است؛ چنان که در مجلد نخست «اندیشههای سیاسی اسلام» میگوید: « فکر مدرن، اگر چه دموکراسی یونانی را (در هیأتی نوین) بازسازی کرد و مردم را در محاسبات سیاسی، صاحب حق (و نه تکلیف) تشخیص داد، لکن، به دلیل طرد اخلاق از سپهرِ سیاست، نتوانست از این دستاورد ارزشمند بشری به نحو مطلوب، ثمری بردارد و اینچنین شد که سیاستِ مدرن به رغم برخورداری از یک بالِ توانمند، سرانجام، سقوط کرد و زمینگیر شد؛ و انقلاب اسلامی ایران، درست در کنار حضیضِ این سقوط، برخاست و عالمگیر شد، اما، چگونه؟ و چرا؟... هر چه جلوتر آمدهایم، نیاز نظرورزانِ دنیای سیاست به الهامات انقلاب اسلامی، بیشتر و بیشتر شده است. انقلاب اسلامی ایران در شرایطی ظهور پیدا کرد که بحران در اندیشهی سیاسی غرب پدیدار گشته بود. اگر چه این بحران، هنوز بازوی چپ (مارکسیستی) این تفکر را به طور کامل ساقط نساخته بود، اما، علائم این سقوط از منظر شمار اندکی از راسخان در علم (و در رأس آنان حضرت امام خمینی ره) پوشیده نبود. بحران، منحصر به جناح مارکسیستی نبود، و جناح دیگر نیز از زاویهای دیگر با آن دست و پنجه نرم میکرد. در یک چنین ایستاری، انقلاب اسلامی ایران، با دو آموزهی نوین «اخلاق» و «مردمسالاری دینی» ، صلای تازهای در سپهر سیاست در داد. اخلاق را که محبوس ماکیاولیها در پشت صحنه سیاست بود، به صحنه باز گرداند و مدل جدیدی از دموکراسی را (که در آن ایدهآلها نیز شأن و جایگاه خود را دارند) تحت عنوان «مردمسالاری دینی» عرضه داشت. ... انقلاب اسلامی ایران را از منظری ”درونمتنی“ دینی نیز میتوان مورد مطالعه قرار داد. در طول ۱۴ قرن گذشته (پس از رحلت پیامبر اسلام ص) جنبشهای دینی، عامل تغییرات اجتماعی و سیاسی وسیعی در جهان اسلام بوده و در بسیاری موارد، سرنوشت جوامع اسلامی را رقم زدهاند. بیتردید، شرایط ناامیدکننده اجتماعی، استبداد رأی حاکمان، رسوبات جاهلی حکام، انتظارات بحقّ مردم از یک جامعه اسلامی و عدم اجرای واقعی احکام و مقررات دینی، عموماً محرک مردم برای اینگونه جنبشها بوده است».
▬ من با شناختی که از او، با شناختی که از برخی از اعضای تیم وی، و از اقتضائات روزگار دارم، دلیلی برای نگرانی بسیار نمیبینم. به گمان من، او میتواند یک هاشمی رفسنجانی جدید و اصیل باشد.
▬ من تعصبی به حزب و جناح ندارم؛ راه حق را هر که رود، دل ما هم گرم میشود. زمینه و زمانه روزگار هم باعث شده که خیلی حرفها و کارها امتحان خود را پس داده و قابل تکرار نباشند. در این شرایط و همه شرایط، به باور من، اصلاً مهم نیست که پرچم راه حق دست ماست، یا آنها. اصلاً مهم نیست که ما پردهدار خانه و منزل حق و حقیقت هستیم یا آنها. اصلاً مهم نیست که ما به خواستاران حقیقت، آب و روشنایی میرسانیم، یا آنها. مهم آن است که خانه ایمان به یزدان پاک و روز معاد و جهاد در راه حق، آباد باشد و آباد باد: أَجَعَلْتُمْ سِقَایةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللّهِ لاَ یسْتَوُونَ عِندَ اللّهِ وَاللّهُ لاَ یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (توبه/۱۹).
▬ من دلیلی نمیبینم که برای رئیس جمهور آینده کشورم، آرزوی موفقیت نکنم؛ به این معنا که آرزومندم که او یک هاشمی رفسنجانی جدید گردد، منتها از نوع و جنس اول و اصیلاش. همان جنس اصیل که آیت الله سید علی حسینی خامنهای در وصفش فرموده بود که برای من، هیچ کس آقای هاشمی نمیشود.
مآخذ:...
هو العلیم