دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ پیتر برگر و توماس لوکمان، مشروعیتبخشی را که لازمه استمرار نسلی نهادهاست، به دو رده شناختی و هنجاری تقسیم میکنند.
▬ برای بررسی مشروعیتبخشی هنجاری مقدمتاً اصول این تحلیل خود را تشریح میکنند. اصل اصیل این تحلیل این است که واقعیت از حلقوم افراد بیان میشود. «برای درک نحوۀ جهان ساخته و پرداخته شده اجتماع در هر زمان معین یا تغییرات آن در طول زمان، باید به درک سازمانی اجتماعی نایل شد که به تعریفکنندگان اجازه میدهد که به تعریف خود بپردازند. ... لازم است پرسشهایی ... را که از راجع به پیوسته از «چه؟» ی مجرد به سمت «چه کسی میگوید؟» مشخص جامعهشناختی سوق داد».
░▒▓ سیر جهان نمادی بر حسب تکامل سازمان اجتماعی
▬ شمای کلی تحلیل برگر و لوکمان: تقسیم کار ← تخصصی شدن معرفت ← سازمانبندی اداره حوزه تخصصی معرفت
▬ برای برگر و لوکمان، تقسیم کار، فرمول کلی رابطه سازمانی اجتماعی و جهان نمادی است.
░▒▓ سیر جهان نمادی بر حسب تکامل سازمان اجتماعی
▬ مرحله ۱: رقابتی میان متخصصان نیست، و هر کس تنها در حوزۀ خود فعال است. مثلاً «متخصص شکار دعوی تخصص در ماهیگیری ندارد».
▬ مرحله ۲: «با پیدایش شکلهای پیچیدهتر معرفت، و ظهور رونق اقتصادی، متخصصان، تمام وقت خود را صرف رشتهها و موضوعاتی از مهارت تخصصی خویش میسازند. ... خبرگان در این حوزههای خالصتر شده معرفت دعوی مقام ویژهای برای خود دارند. آنان، نه تنها در این یا آن بخش از اندوخته معرفت جامعه خبرهاند، داشتن اختیار تام قضاوت در کل آن اندوخته معرفت را نیز ادعا میکنند. ... این سخن، به معنی آن نیست که آنان ادعای دانستن همه چیز را دارند بل به این معنی است که ادعا میکنند که به منظور و معنی نهایی آنچه هر کس میداند و انجام میدهد واقفند».
▬ نتایج مرحله ۲: ظهور نظریۀ ناب←تقویت سنتگرایی←تعارض اجتماعی
▬ ۱) ظهور نظریۀ ناب: «ممکن است نتیجه گرفته شود که نظریهها با زندگی جاری جامعه هیچگونه رابطهای ندارد. ... این البته، پنداری بیش نیست، اما، ... میتواند تأثیر اجتماعی-تاریخی بسیار نیرومندی داشته باشد»؛ چرا که، این تصور میتواند شیئی شود و بر افراد تحمیل گردد».
▬ ۲) تقویت سنتگرایی: «تقویت سنتگرایی... یعنی تقویت گرایش ذاتی نهادسازی در جهت بیحرکتی و رخوت. ... انعطافپذیری کنشهای انسانی را محدود میکنند. ... هر قدر مشروعیتبخشیها مجردتر باشند، احتمال کمتری میرود که بر طبق مقتضیات متغیر عملی اصلاح یا دگرگون شوند». در نتیجه، «نهادها، حتی زمانی که برای ناظری خارجی نقش یا اثر عملی اولیۀ خود را از دست داده باشند، ممکن است باز هم باقی بمانند. کسی برخی کارها را نه به سبب آن که ”تأثیر عملی دارند“ بلکه به دلیل آنکه ”درستاند“ انجام میدهد».
▬ ۳) تعارض اجتماعی: «پیدایش متصدیان تمام وقت برای مشروع جلوه دادن حفظ جهان، فرصتهایی برای تعارض اجتماعی نیز همراه خود میآورد».
• انواع تعارض:
• ۱. میان خبرگان و کارورزان. «چنین شورشهایی از جانب عوامالناس ممکن است به پیدایش تعاریف رقابتآمیزی درباره واقعیت و در نهایت به ظهور خبرگان جدیدی انجامد».
• ۲. میان خبرگان هممسلک رقابتجو. «تا زمانی که نظریهها همچنان از کاربردهای عملی فوری و مستقیم برخوردارند، هر رقابتی که وجود داشته باشد تنها از طریق آزمون عملی بدرستی قابل حل و فصل است».
• «نظریهپردازان مربوط به دوره بعد مجبورند که استدلال مجرد را جانشین آزمون عملی کنند. چنین استدلالی، بنا بر ماهیتی که دارد، موجب اقناعی باطنی که نتیجه عملی موفقیتآمیزی داشته باشد، نمیگردد. آنچه برای یک انسان قانعکننده است، شاید برای دیگری قانعکننده نباشد» (ص.۳-۱۶۲.).
• اگر اقناع نظری کارگر نباشد، عوامل دیگر اقناع وارد عمل میشوند: «تعاریف واقعیت ممکن است به وسیله پلیس تحمیل گردد. این امر لزوماً بدان معنی نیست که اینگونه تعاریف از تعاریفی که به طیب خاطر پذیرفته شدهاند کمتر متقاعدکننده باشند – قدرت در جامعه شامل قدرت تعیین فرایندهای قطعی پرورش اجتماعی و بنا بر این، ”قدرت تولید“ واقعیت است». «نمادسازیهای فوقالعاده مجرد ... بیشتر یا پشتوانه اجتماعی اعتبار قانونی مییابند تا با پشتوانه تجربی». البته بار دیگر ممکن است گفته شود که «نظریهها به این دلیل اقناعکنندهاند که اثر عملی دارند».
░▒▓ تعین یک زیربنای اجتماعی برای عوامل اقناع غیرعقلانی
▬ «همیشه، یک زیربنای اجتماعی-ساختاری، برای رقابت میان تعریفهای متعارضی که از واقعیت میشود ... و نتیجه رقابت ... متأثر از زیربنا خواهد بود».
▬ شاید بحثهای نظری خارج از علایق اجتماعی عمل کنند، اما، «به محض آنکه یکی از این دیدگاهها در محیط اجتماعی پیرامون شنیده شود، آنگاه، آنچه نتیجه رقابت را تعیین خواهد کرد عمدتاً علایقی خواهند بود که خارج از حوزه نظری قرار دارند. گروههای مختلف اجتماعی پیوندهای مختلفی با نظریههای رقابتآمیز خواهند داشت و بعدها به صورت حاملان آنها در خواهند آمد».
▬ هر نظریه، برای نهادی شدن، باید در نقشهای عملی، خود را بنمایاند، و اینجاست که باید با زمینههای نهادی و تاریخی و علایق فردی همرنگی و انسجام حاصل آید. از این قرار، نظریههای نهادی شده، بازتاب زمینههای نهادی و تاریخی و علایق فردی هستند.
▬ «این امکان وجود دارد که خبرگان کلیشناس، در مورد همه تعریفهای غایی واقعیت در جامعهای، امتیاز انحصاری موثری به دست آورند». البته این، مختص مراحل آغازین تاریخ انسانی است. در این حال، «سنت نمادی واحدی موجب حفظ جهان مورد بحث میشود». در این حال، سنت نمادی واحد، کسانی را در مواضع مهم قدرت حمایت میکند، و هم به نوبه خود، توسط آنها تحکیم میشود و بدین ترتیب، سنت انحصارگرایانه، به انحصار خود ادامه میدهد. کلیسا حاکمان را، و حکمرانان کلیسا را متقابلاً تحکیم میکردند. برگر و لوکمان، این را هم اضافه میکنند که «از نظر تاریخی، اکثر این انحصارات جنبه دینی داشتهاند».
░▒▓ ایدئولوژی؛ مسأله تثبیت موقعیت انحصاری
▬ «ممکن است بنا بر دلایل متعدد تاریخی، هم بینالمللی، و هم داخلی، موقعیتهای انحصارگرانه را نتوان تثبیت یا حفظ کرد. پس، امکان دارد که مبارزهای میان سنتهای رقابتجو و کارچرخانانشان برای مدتی طولانی ادامه یابد. هنگامی که تعریف خاصی از واقعیت با نوعی تمایل به قدرت پیوند یابد، آن را یک ایدئولوژی نامید».
▬ مختصه و تعریف ایدئولوژی: «هرگاه دو تعریف متفاوت از واقعیت، در برخوردی که میان جوامع روی میدهد با یکدیگر مقابل شوند، باز استفاده از اصطلاح ایدئولوژی چندان بجا نیست»، چرا که ایدئولوژی باید با علایق شخصی مربوط باشد. «وجه تمایز ایدئولوژی تقریباً، این است که جهان کلی ”واحد“ (‘same’ overall universe)، ”بسته به علایق ثابت شخصی“ (depending upon concrete vested interests) که در درون جامعه مورد بحث وجود دارند به انحای گوناگون تعبیر و تفسیر میشود».
▬ ایدئولوژی علیالاصول، بر دلیل منافع و علایق شخصی اتخاذ میشود. ایدئولوژی برای حفظ انسجام، و فائق آمدن بر تعارض ساز میشود. «هر گروهی که درگیر تعارض اجتماعی باشد به انسجام نیاز دارد. ایدئولوژیها موجد انسجامند».
▬ همین که ایدئولوژی از طرف گروه مورد نظر پذیرفته شود، ... آنگاه بر طبق منافع و مصالحی که اینک باید مشروعیتبخشیشان کند تغییر میپذیرد. ... در هر ایدئولوژی ممکن است عناصر بسیاری باشند که هیچ ارتباط خاصی با منافع مشروعیت یافته نداشته باشند. ... در جار و جنجالهایی نظری که هیچگونه ربطی با مصالح آنان ندارد به طرفداری از کارشناسان ایدئولوژیک خود برخیزند». از نظر برگر و لوکمان، اگر رقابتهای نظری، در کنار رقابتهای عملی اتفاق بیفتد، علایق پراگماتیک ارزش کمتر و عرضی مییابند. ایدئولوژی متعین اجتماعی نیست، بلکه کاربست آن متعین است. هم در مقدمه و هم در این نقطه از کتاب، روشن میشود که در دوگانه شلر/مانهایم، همان طور که انتظار میرود، برگر و لوکمان نگرش شلری به تعین اجتماعی را ترجیح میدهند.
▬ «آنچه از نظر جامعهشناسی امری اساسی شمرده میشود، پذیرش این نکته است که همه جهانهای نمادی و همه مشروعیتبخشیها، فراوردههایی انسانی هشتند؛ هستی آنها، پایه در زندگی افراد ملموس و معین دارد و جدا از زندگی این افراد از مقام و اعتباری تجربی برخوردار نیستند».
▬ نکته آن است که جهانهای نهادی و جهانهای نمادین، حاصل یک دیالکتیک و پوستاندازی از ذهن و زمینه عینی است.
▬ «نظریهها و مشروعیتبخشیها به این منظور ساخته و پرداخته میشوند که مشروعیت نهادهای اجتماعی موجود را به اثبات رسانند، اما، گاه نیز پیش میآید که نهادهای اجتماعی به این منظور تغییر میپذیرند که خود را با [ذهنیتها و] نظریههای موجود سازگار کنند». «استنباط ”ایدهآلیستی“، و هم استنباط ”ماتریالیستی“ این رابطه غالباً این دیالکتیک را از نظر مخفی میکنند».
░▒▓ ایدئولوژی در جامعه کثرتگرا
▬ «موقعیت مبتنی بر کثرتگرایی مستلزم وجود جامعهای شهری با تقسیم کاری فوقالعاده تکامل یافته و ملازم با آن تمایز زیاد در ساختار اجتماعی و رونق فراوان اقتصادی است». موقعیت کثرتگرا منجر به افزایش تغییر میشود.
▬ در جامعه کثرتگرا، «در خردهجهانهای گوناگون، ایدئولوژیهایی وجود دارند که با دیگران همسازی میکنند، نه تعارض».
▬ «موقعیت مبتنی بر کثرتگرایی با شرایط تغییر سریع اجتماعی همراه است و در واقع، خود کثرتگرایی دقیقاً یکی از عوامل تسریعکننده است، زیرا، کمک میکند که تأثیر مقاومتی که تعریفهای سنتی واقعیت در برابر تغییر به خرج میدهند از بین برود». «کثرتگرایی، هم شکاکیت، و هم نوآوری، ... ذاتاً براندازنده واقعیت مسلم فرض شده وضع موجود».
░▒▓ روشنفکر
▬ کثرتگرایی، هم شکاکیت، و نوآوری، در موقعیت مبتنی بر کثرتگرایی سر برمیآورد. و اینها اوصاف روشنفکر (intellectual) است.
▬ «یکی از انواع خبرگان ... [که در واقع یک ضدخبره (counter-expert) است،] روشنفکر است. روشنفکر، خبرهای است که خبرگیاش را جامعه در کل خواهان نیست. این امر ایجاب میکند که تعریف مجددی از معرفت در مقابل، دانستنیهای رسمی صورت گیرد». «روشنفکر یک تیپ حاشیهنشین یا فرعی است».
▬ حاشیهنشین یعنی، «فاقد سازگاری نظری در درون جهان جامعه خویش است. روشنفکر در کار تعریف واقعیت به صورت ضدخبره (counter-expert) قد علم میکند؛ و مثل خبره رسمی، طرحی برای کل جامعه در سر دارد». «طرح خبره رسمی با برنامههای رایج نهادی سازگار است». «طرح روشنفکر در خلأی نهادی ... و از حیث اجتماعی حداکثر در خرده جامعهای از همفکران او عینیت اجتماعی مییابد. ... به جرأت میتوان گفت که وجود حدی از کثرتگرایی یکی از شرطهای لازم... به شمار میرود».
░▒▓ شیوههای عمل روشنفکری
▬ روشنفکر: یا (۱) کنارهگیر است، یا (۲) انقلابی.
▬ در جریان کنارهگیری و حاشیهنشینی، روشنفکر ممکن است به خردهجامعه روشنفکری روی آورد که ... برای عینی ساختن تعریفهای انحرافی استنباطهای انحرافیاش را که جامعه وسیعتر نفیشان میکند، ذهناً گاه میدارد، زیرا، در خرده جامعه، کسان دیگری هستند که این استنباطها را واقعیت میانگارند.
▬ در این حال، روشنفکر، از حیث عملی، به محدود ساختن همه روابطی که برای اعضای آن خرده جامعه اهمیت دارند، گرایش پیدا میکند، از بیگانگان پرهیز میدهد، چرا که اینان همواره تجسم خطر نفی و انکارند.
▬ از حیث نظری هم از روشهای انکاری (مشروعیتبخشی منفی) که قبلاً بحثشان رفت بهره میبرد.
▬ ولی «روشنفکر انقلابی نیز همانند روشنفکر کنارهگیر، نیازمند است که دیگران استنباطهای انحرافیاش را تأیید کنند. ... همه تعریفهای واقعیت که از لحاظ اجتماعی معنی دارند باید از طریق فرایندهای اجتماعی عینیت یابند تا بتوانند معنیدار باشند. ... واقعیت این ایدئولوژی هنگامی در ابعاد وسیع جلوهگر میشود که همه قشرهای اجتماعی به صورت حاملان آن درآیند. ... روشنفکران انقلابی ... به مشروعیتبخشان رسمی بدل شدهاند».
مآخذ:...
هو العلیم