فیلوجامعه‌شناسی

تز نوزدهم در بازخوانی «برساخت اجتماعی واقعیت»: استمرار نهادهای اجتماعی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    هدف از مشروعیت‌بخشی (legitimation)، هم‌سازی نهادها با یکدیگر، و با شرایط تازه است؛ هم هم‌سازی نهادهای با یکدیگر، و هم، هم‌گام‌سازی آن‌ها با شرایط تازه.

▓ مشروعیت‌بخشی به هدف هم‌سازی نهادها با یکدیگر
▬    «ایجاد وحدت و متناسب با آن، مسأله موجه‌نمایی (plausibility) ذهنی به دو سطح اشاره می‌کنند: نخست، کل نظام نهادی باید برای کسانی که در فرایندهای نهادی گوناگون شرکت دارند معنی و مفهوم هماهنگی داشته باشد. در این‌جا، مسأله موجه‌نمایی، راجع است به تصدیق ذهنی مفهومی جامع در پس انگیزه‌های خود شخص و هم‌چنین، انگیزه‌های همنوعان او». «این، یک سطح افقی ایجاد وحدت و موجه‌نمایی است، که نظام نهادی کلی را به افراد مختلفی که در قالب نقش‌های مختلف در آن شرکت دارند. همچنین موجه‌نمایی، به فرایندهای نهادی جزئی مختلفی که در آن‌ها ممکن است فردی واحد در هر زمان معینی شرکت داشته باشد، ارتباط می‌دهد». به عبارت دیگر، کل زندگی فرد، یعنی گذشت پیاپی انواع مختلف نظام نهادی، باید از حیث ذهنی معنی‌دار شود (سطح عمودی).
▬    «در نتیجۀ درجات متفاوت تغییر نهادها و خرده جهان‌ها، مسائل خاصی پدید می‌آید». «این امر، هم مشروعیت‌بخشی عام نظم نهادی، و هم مشروعیت‌بخشی‌های خاص نهادهای جزئی یا خرده جهان‌ها (جهان‌های فردی) را دشوارتر می‌سازد». «در چنین شرایطی، کار برخی مشروعیت‌بخشان به تلاش فوق‌العاده زیادی نیاز دارد».
▬    «حوزه‌های معنا ... بر طبق سلسله مراتبی از واقعیت‌ها نظم می‌یابند. ... این یگانه شدن واقعیت‌ها ... دارای اهمیتی فراوان است، زیرا، این موقعیت‌ها، شدیدترین تهدید برای وجود زندگی مسلم فرض شده و راهوارگردیده در جامعه به شمار می‌روند. اگر مورد اخیر را سمت روشن زندگی انسانی تصور کنیم، پس، موقعیت‌های حاشیه‌ای، سمت تاریک را تشکیل می‌دهند».

▓ مشروعیت‌بخشی به هدف هم‌گام‌سازی آن‌ها با شرایط تازه
▬    همان طور که قبلاً گفتیم، هر کنشی که بارها تکرار گردد، در الگویی ریخته‌گری می‌شود (cast into a pattern)»، و «نهادها زمانی تشکیل می‌شوند که تیپ‌بندی متقابلی از کنش‌های عادت‌شده وجود داشته باشد».
▬    مسأله مشروعیت‌بخشی خصوصاً، زمانی پدید می‌آید که قرار باشد مظاهر عینی نظام نهادی (اکنون، تاریخی) به نسل جدیدی منتقل شوند. «دیگر نمی‌توان ... به خصلت بدیهی نهادها معتقد شد. وحدت تاریخ و زندگینامه شخصی در هم می‌شکند».
▬    خب؛ برای انتقال نهادها به نسل بعد یا به مقطع زمانی بعد که از شرایط تکرار کنش جدا شده‌اند، عینی‌سازی ثانوی معانی ضروریت می‌شود. در واقع نسلی که نهاد، حاصل تکرر کنش آن‌هاست، دلایل کنش‌ها و نهاد مربوطه برایشان ملحوظ و پذیرفته است. ولی نسل‌های بعدی برای پذیرش و قرار گرفتن در چهارچوب آن نهاد، باید توجیه شوند. باید یک فرآیند مشروعیت‌بخشی را متحمل شوند تا نهادها را درونی کنند. برگر و لوکمان به این فرآیند «عینی‌سازی ثانوی معانی» (‘second-order’ objectivation of meaning) اطلاق می‌کنند. به موجب «عینی‌سازی ثانوی معانی»، «تجلیات عینی درجه اولی در کنش ابتدایی نزد نسل اول را که به صورت نهادی درآمده‌اند از لحاظ عینی قابل استفاده سازد و از نظر ذهنی موجه و قابل قبول جلوه دهد».

░▒▓ سطوح مشروعیت‌بخشی
▬    ۱. «به محض این‌که سیستمی از جلوه‌های عینی زبانی تجربه انسانی انتقال یابد، مشروعیت‌بخشی اولیه به ظهور می‌رسد». «همه تصدیقات ساده سنتی دایر بر این‌که ”امور بدین‌گونه انجام می‌شوند“». «این سطح البته، ما قبل نظری است، اما، شالوده شناخت بدیهی و مسلمی است که همه نظریه‌های بعدی باید بر آن متکی باشند».
▬    ۲. «پیش‌فرض‌های نظری در شکلی ابتدایی است». «این طرح‌ها کاملاً به نتایج عملی وابسته‌اند، یعنی، مستقیما به کنش‌های مشخص و جزئی مرتبط می‌گردند».
▬    «حوزه‌های معنا ... بر طبق سلسله مراتبی از واقعیت‌ها نظم می‌یابند. ... این یگانه شدن واقعیت‌ها ... دارای اهمیتی فراوان است، زیرا، این موقعیت‌ها شدیدترین تهدید برای وجود زندگی مسلم فرض شده و راهوار گردیده در جامعه به شمار می‌روند. اگر مورد اخیر را سمت روشن زندگی انسانی تصور کنیم پس، موقعیت‌های حاشیه‌ای سمت تاریک را تشکیل می‌دهند».
▬    3. «سومین سطح مشروعیت‌بخشی، شامل نظریه‌های صریحی است که به وسیله آن‌ها یک بخش نهادی بر حسب مجموعه معرفت مشخصی مشروعیت‌بخشی می‌شود». «به سبب پیچیدگی و تمایزشان غالباً بر عهده کارکنان متخصص گذاشته می‌شوند.
▬    «با تکامل نظریه‌های مشروعیت‌بخشانه تخصصی و به کارگیری آن‌ها توسط مشروعیت‌بخشان تمام وقت، مشروعیت‌بخشی به تدریج از حد کاربرد عملی فرامی‌رود و به صورت نظریه ناب در می‌آید». «در برابر نهادهای مشروعیت‌بخشی‌شده به درجه‌ای از خودمختاری نایل می‌گردد و سرانجام، ممکن است فرایندهای نهادی خاص خود را به وجود آورد». در جهان نمادی ممکن است امور پیش پا افتاده رنگ عمیقی به خود بگیرد.
▬    ۴. جامع‌ترین سطح: «جهان‌های نمادی، ... مجموعه‌ای از سنت‌های نظری هستند که حوزه‌های مختلف معنی را با هم یگانه می‌کنند و نظام نهادی را در کلیتی نمادی در بر می‌گیرند»؛ یعنی قادرند این وحدت‌ها را بر اساس هماهنگی با عناصر نهادی مدل‌های مختلف مشروعیت‌بخشی کنند.
▬    «فرایندهای نمادی، فرایندهای دلالت کننده‌ای هستند که به واقعیت‌هایی غیر از واقعیت‌های تجربه روزمره اشاره می‌کنند. ... حوزه کاربرد عملی یک بار و برای همیشه استعلا می‌یابد». «”همه“ بخش‌های نظام نهادی در یک چارچوب داوری جامع و همساز ادغام شده‌اند، چارچوبی که اکنون، خود، جهانی در مفهوم حقیقی کلمه را تشکیل می‌دهد، زیرا، اینک چنین می‌توان پنداشت که هرگونه تجربه انسانی در درون این چارچوب صورت می‌گیرد».
▬    «در این سطح، ... دنیایی کامل آفریده می‌شود. همه نظریه‌های کمتر مشروعیت‌بخش به منزله چشم‌اندازهایی خاص درباره پدیده‌هایی تلقی می‌گردند که جنبه‌هایی از این جهان به شمار می‌روند ... یک نظریه کلی درباره جهان هستی و نظریه‌ای کلی درباره انسان را شامل خواهد شد». از این قرار، درک از جهان‌های نمادی باید درکی تاریخی باشد، چرا که با کلیت‌های تکامل‌یافته مواجهیم.
▬    «جهان نمادی، قالب ”همه“ معنی‌هایی انگاشته می‌شود که عینیت اجتماعی دارند». «کل جامعه تاریخی و کل زندگینامه فرد... درون این جهان جریان می‌یابند». «حوزه‌های معنی‌هایی که منفصل از زندگی روزمره‌اند و از واقعیتی خاص خود بهره‌مندند». «البته، جهان نمادی به وسیله مظاهر عینی اجتماعی ساخته می‌شود. با این حال، قابلیت معنابخشی آن از حیطه زندگی اجتماعی بسیار فرا می‌رود».
▬    جهان نمادی، حوزه فردی و جمعی را ترکیب می‌کند. «جهان نمادی تجربه‌های متعلق به حوزه‌های گوناگون واقعیت از طریق ترکیب با یکدیگر در جهان معنایی واحد و فراگیری یگانه می‌شوند».
▬    با ترکیب حوزه‌ها، فشار ضربه‌ای که برای انتقال از یک حوزه به دیگر حوزه پدید می‌آید، تخفیف می‌یابد. «جهان نمادی نظم‌گیری جنبه‌های متفاوت زندگی شخصی را نیز امکان‌پذیر می‌سازد»؛ از دو جهت: (۱) «در ارتباط با کل معانی انسانی به صورت نمادین در می‌آید». (۲) «به احساس امنیت و احساس تعلق می‌انجامد».
▬    «همین کار مشروعیت‌بخشانه به صحت هویت ذهنی فرد هم مربوط می‌شود. ... درک سالم از خویشتن به عنوان دارنده هویتی استوار با دگردیسی‌های سوررئالیستی رویا و خیالبافی‌ها تهدید می‌شود».
▬    «جهان نمادی از واقعی‌ترین دریافت‌های شخص تا ناپایدارترین دریافت‌های او درباره هویت سلسله مراتبی را تشکیل می‌دهد».
▬    ۵. هر چند که برگر و لوکمان در سطح‌بندی خود، چهار سطح را  نام می‌برند، ولی از توضیحات آن‌ها می‌توان سطح پنجمی را نیز تشخیص داد، و آن سطح هنجاری است. مشروعیت‌بخشی هم در حوزه جمعی و هم در حوزه فردی، «کیفیتی هنجاری یا دستوری دارد». «مشروعیت‌بخشی، نظام نهادی را با نسبت‌دادن اعتبارشناختی به معانی عینیت یافته‌اش، ”تبیین“ (‘explain’) و تأیید (‘justify’) می‌کند. مشروعیت‌بخشی، مشروعیت نظام نهادی را با دادن یک شأن هنجاری به فرمان‌های عملی‌اش به اثبات می‌رساند». «مشروعیت فقط مسأله‌ای مربوط به ”ارزش‌ها“ نیست. ... درباره نقش‌هایی که هم کنش‌های درست، و هم نادرست را در درون ساختار مشخص می‌کنند وجود داشته باشد». «مشروعیت‌بخشی نه تنها به فرد می‌گوید که چرا باید کنشی را انجام دهد و کنش دیگری را انجام ندهد، بلکه به او می‌گوید که چیزها چرا این‌چنین هستند. به عبارت دیگر، در مشروع‌سازی نهادها، شناخت (هم‌سازی با عناصر نهادی) بر ارزش‌ها تقدم دارد».
▬    پروسه مشروعیت‌بخشی «هر چیزی را در جای مناسب خود قرار می‌دهد. مهم‌تر این که هرگاه شخص از آگاهی به این نظم انحراف جوید (یعنی هنگامی که خود را در موقعیت‌های حاشیه‌ای تجربه بیابد)، جهان نمادی به او اجازه می‌دهد که به واقعیت – یعنی، ”به واقعیت“ (یعنی به زندگی روزمره) بازگردد». «جهان نمادی با قائل‌شدن به برتری نظام نهادی در سلسله مراتب تجربه انسانی، مشروعیت‌بخشی غایی برای این نظام به دست می‌دهد».

░▒▓ جهان نمادی و موقعیت حاشیه‌ای مرگ
▬    «مرگ خویشتن، موقعیت حاشیه‌ای به تمام معنایی برای فرد به شمار می‌رود». «یکی از وظایف استراتژیک جهان نمادی ... تشخیص مرگ است». ادغام مرگ در درون واقعیت اعلای هستی اجتماعی از بیش‌ترین اهمیت برای هرگونه نظم نهادی برخوردار است». حل مشکل مرگ، برای فرد بدون ادغام در یک جهان نمادی دشوار است. جهان نمادی انسان را از هراس بی‌معنایی می‌رهاند.
▬    جهان نمادی، حتی به مرگ هم معنا می‌دهد. «سرچشمه‌های جهان نمادی در ساختمان آدمی جای دارند». «جهان‌های نمادی که اعلام می‌دارند که همه واقعیت از معانی انسان برخوردار است و بیان می‌دارند که کل جهان هستی از اعتبار وجود انسان حکایت می‌کند، دورترین گستره‌های این فرافکنی را تشکیل می‌دهند».

░▒▓ کارکردهای نظام نمادین در سطح جمعی
▬    ۱.  نظام نمادین، «روی نظام نهادی، و نیز، روی تاریخچه زندگی فردی سایبان‌هایی می‌کشند».
▬    ۲. جهان نمادی، «برای واقعیت اجتماعی تعیین حدود می‌کنند». «جهان نمادی، در سلسله مراتبی از وجود، به پدیده‌های مختلف درجاتی نسبت می‌دهد، و دامنه پدیده‌های اجتماعی درون این سلسله مراتب را تعریف و تعیین می‌کند». این تعیین حدود، در جهان فردی نیز صورت می‌گیرد: «جهان نمادی هند سنتی به رانده‌شدگان از کاست، مقامی نسبت می‌داد که به مقام حیوانات نزدیک‌تر بود تا به مقام انسانی».
▬    ۳. «جهان نمادی به تاریخ نیز ... در وحدت منسجمی که گذشته و حال و آینده را شامل می‌شود نظم می‌بخشد. ... و آدمیان را با اسلاف و اخلافشان در کلیتی معنی‌دار پیوند می‌دهد». «با وجود جهان نمادی جامعه کامل معنی پیدا می‌کند». «درک این نکته بسیار مهم است که نظام نهادی، مثل نظام تاریخچه زندگی فردی، پیوسته در اثر حضور واقعیت‌هایی که از لحاظ آن بی‌معنی است تهدید می‌شود». «امکان دائمی وحشت آشوبنده، هنگامی فعلیت می‌یابد که مشروعیت‌بخشی‌هایی که بر تزلزل و ناپایداری پرده ابهام می‌کشند به مخاطره افتند یا نابود شوند». «ممکن است به آسانی پی برد که چرا باید به دنبال چنین حوادثی فورا قاطع‌ترین تأییدات در مورد واقعیت مستمر نمادهای حفاظتی به ظهور رسد».
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.