دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ نهادها، عوامل ثابت تحلیل جامعهشناختیاند، ولی، «جامعههای مختلف، کم و بیش، جایی برای کنشهای نهادی ناشده باز میگذارند». «دامنه نهادسازی، بستگی به عمومیت ساختارهای مدخلیت [=موقعیتهای مشترک] دارد». حتی اگر ساختارهای مدخلیت مشترک باشند، «باز، این امکان هست که نظم نهادی فوقالعاده تکه پاره باشد، زیرا، در برخی ساختارهای مدخلیت، فقط گروههای موجود در جامعه سهیماند، و نه جامعه به طور کلی».
▬ گاه، حالت نهادی به سستی میرود، و ارادهها از آن آزاد میشوند: «ممکن است جریان آزاد شدن از حالت نهادی وقوع یابد. برای مثال، حوزهای خصوصی که در جامعه صنعتی جدید پدید آمده باشد، در مقایسه با حوزه عمومی تا حد قابل توجهی صورت نهادی خود را از دست میدهد».
░▒▓ قطعه قطعه شدن نظم نهادی
▬ برای برآورد دامنه نهادسازی، اندیشیدن بر حسب دو حد اعلای افراط و تفریط مفید است:
• حد افراط دامنه نهادسازی «در جامعهای است که کاملاً نهادی شده، هیچ گونه یا تقریباً هیچ گونه توزیع معرفتی که تخصصی باشد نیست؛... زیرا، همه نقشها در درون موقعیتهایی اجرا میشوند که به همه کنشگران ربط یکسانی دارند».
• و حد تفریط دامنه نهادسازی «در جامعهای است که در آن فقط یک مسأله مشترک موجود است» و آن هم معرفت درباره نقشهای خاصی است که افراد انجام میدهند. «تقریباً، هیچ اندوخته معرفت مشترکی وجود نخواهد داشت. تقریباً، همه معرفت از نوع اختصاصی مربوط به اجرای هر نقش خواهد بود».
▬ در آن قطب نهادیسازی که در آن جامعه کاملاً نهادی شده است، «وحدتی از نحوههای اجرا و معانی نهادی بین افراد وجود دارد». با دور شدن هر چه بیشتر از این الگوی افراط نهادی، «دگرگونیهای مهمی در بدیهی بودن معانی نهادی به وجود خواهد آمد:
░▒▓ عوامل مؤثر بر دامنۀ نهادیسازی
۱. تقسیم کار: از مباحث پیش گفته برمیآید که نخستین عامل مؤثر در دامنۀ نهادی شدن ”تقسیم کار“ است.
• کلیترین عامل مؤثر بر دامنۀ نهادسازی، همانا درجۀ تقسیم کار است. «هر جامعهای که در آن تقسیم کار وجود داشته باشد نهادیسازی تقلیل مییابد».
۲. اضافه تولید اقتصادی: «وجود اضافه تولید اقتصادی است که به برخی از افراد یا گروهها امکان میدهد تا به فعالیتهایی تخصصی که ربط مستقیمی به تأمین معاش ندارند بپردازند». «این امر، موجب پیدایش معرفتی میشود به نام ”نظریۀ ناب“ که از لحاظ ذهنی پیوندش را از همۀ شؤون اجتماعی گسسته است».
▬ قطعه قطعه شدن نظم نهادی: «فقط افرادی از تیپهای معین کنشهای معینی انجام دهند ... به نحوی که معرفت مختص اجرای نقش در انحصار تیپهای معینی درآید».
▬ قطعه قطعه شدن نهادی، دو نوع معنای نهادی مشترک و عام تولید میکند:
۱. «زمینه مفهوم جامعی برای معرفت، و تجربه اجتماعی تکه تکه شده افراد به وجود خواهد آورد».
۲. «مسأله توجیه و اثبات مشروعیت فعالیتهای نهادی یک نوع کنشگر در برابر انواع دیگر نیز در میان خواهد بود».
• «امکان پیدایش دنیاهای فرعی معانی منفرد در جامعه؛ ممکن است این دنیاهای فرعی از دید عموم مخفی بماند یا نماند». نیز، «ممکن است این گونه خرده جهانها معانی از لحاظ اجتماعی بر اساس معیارهای گوناگون تشکیل گردند».
▬ «خرده جهانها، پیوسته با تقسیم فزاینده کار، و اضافه تولید اقتصادی افزایش مییابد». خرده جهانها ... توسط گروهی که پیوسته معانی مورد نظر را به وجود میآورد،... منتقل میشوند. میان چنین گروههای [تخصصی،] ممکن است تعارض یا رقابت وجود داشته باشد. ... این گونه تعارضهای اجتماعی به سهولت به تعارضهایی میان مکاتب فکری رقابتآمیزی بدل میگردند، ... و مجموعه معرفت رقیب را اگر نه نابود باری بیاعتبار سازد؛ ... مثل تعارض میان پزشکی رسمی و پزشکی سنتی».
▬ «با استقرار خرده جهانها معانی، ... هر یک، جامعه را از زاویه دنیایی فرعی مینگرد». «هر چشماندازی (perspective)، با هر ضمیمههایی از نظریات یا حتی جهانبینیها (weltanschaungen)، با مصالح اجتماعی مشخص گروهی که به آن پایبند است مرتبط خواهد بود. اما، این بدان معنی نیست که چشماندازهای گوناگون ... چیزی جز بازتابهای مکانیکی منافع اجتماعی نباشند. بخصوص در سطح نظری کاملاً امکانپذیر است که شناخت تا حد زیادی پیوندش را از منافع شخصی و اجتماعی شناسنده بگسلد» [مسأله تعین]. «جهان علمی معانی میتواند در مقابل، زیرساخت اجتماعی خود تا حد زیادی به استقلال دست یابد».
▬ «مجموعهای از معرفت، وقتی که تا سطح یک خرده-جهان معنی (sub-universes of meaning) تقریباً مستقل ترقی کند، قدرت این را دارد که در برابر جماعتی که آن را به وجود آورده است، واکنش نشان دهد. ... میزان چنین گسیختگی شناخت از خاستگاههای وجودشناختیاش، به شمار قابل توجهی از متغیرهای تاریخی ... بستگی دارد».
▬ «رابطه میان شناسایی و زیرساخت اجتماعی آن رابطهای دیالکتیکی است یعنی، شناسایی فراوردهای است اجتماعی و شناسایی عاملی در تغییر اجتماعی به شمار میرود».
░▒▓ مسأله دوگانۀ مشروعیتبخشی خرده جهانها
▬ «افزایش تعداد خرده جهانها، باعث میشود که این جهانها، بیش از پیش از دسترس اغیار به دور افتند. ... استقلال فزاینده عوالم فرعی، مسائل خاصی را برای مشروعیتبخشی در برابر بیگانگان و خودیها هر دو قرار میدهند».
۱. «غریبهها را باید دور نگه داشت، ... در عین حال، باید از آنها در مورد حقانیت این روش تأیید گرفت. این کار از طریق فنون مختلف ایجاد رعب، تبلیغات عقلانی و غیرعقلانی (توسل به علایق غریبهها و به عواطف آنان)، رمزپردازی، و به طور کلی، سوء استفاده از نمادهای حیثیتی، صورت میگیرد».
۲. «خودیها را باید در جریان امر نگاه داشت» تا «جلوی وسوسه فرار از خرده جهان را گرفت».
مآخذ:...
هو العلیم