فیلوجامعه‌شناسی

سیاست جدید ”به‌رسمیت‌شناسی“

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد دهخدا


← یک سال اخیر، ذهن همه ما را تکان داده است.
← این رویدادها نشان دادند که دشواری‌های دنیای ما، فقط از ناهمسانی‌های ساختاری واقعیت ”بیرونی“ و خصوصاً ناکارآیی دولت‌ها ناشی نمی‌شود. بلکه در ”درون“ تک تک ما، غموض و پیچیدگی اخلاقی به حد اشباع رسیده، و معمولاً، این عامل جلوی تصمیم‌گیری‌های صحیح ما را می‌گیرد.
← هر قدر دیرتر این واقعیت را به رسمیت بشناسیم، بیشتر مجبوریم، شاهد جنبش‌های ریز و درشت ”فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا“ باشیم.
← ”جنبش سبز“، ”جنبش امتناع از اعلام اسامی مفسدان اقتصادی“،”هول و تکان چهارده خرداد هشتاد و نه“، و ”جنبش دفاع از خزانه دانشگاه آزاد اسلامی“، همگی، موضوع مطالعات موردی ما بودند تا نشان دهیم که سنخ این رویدادها آشکارا وجوه تازه‌ای را در خود جای داده‌اند. این جنبش‌ها بیشتر به ”درون“ مربوط می‌شوند، تا ”بیرون“. بحرانی که از متن آن، این جنبش‌ها برمی‌آیند، بیش از هر چیز دیگر، معضلی اخلاقی است.
← چندگاهی است که اقتصاد کلان و سیاست دولت رفاه، اهمیت خود را از دست داده است، و شرایطی را پدید آورده که تحلیل آن، برای اقتصاددانان و سیاستمداران ایرانی دشوار شده است. بدنه جامعه به سیاست‌هایی چراغ سبز نشان می‌دهد که اقتصاددانانی که سودای کنترل و توسعه اقتصاد کلان را دارند یا سیاستمدارانی که به فکر توسعه قدرت و کارآمدی دولت هستند، از درک و همراهی با آن عاجر می‌شوند.
← اگر تصمیم‌گیران استراتژیک گمان کنند که با سازمان‌دهی ناهمسانی‌های کارکردی در دولت ناکارآمد رفاه، می‌توانند به دشواری‌های این جامعه فایق آیند، در اشتباه‌اند.
← این میدان، میدان آنها نیست.
← آنچه می‌تواند راهگشا باشد، سازمان‌دهی فکری، فرهنگی و هنری این جامعه، از طریق گشودن گره‌هایی است که مدت‌هاست برای آنها فکری نشده است. گره‌هایی مثل ”مصلحت“، ”تصمیم‌گیری اخلاقی“، ”معنای زندگی“، ”معنای شخصی ایثار“، ”زیبایی“، و.... گره‌هایی که قبل از باز شدن، نخست باید درست درک شوند. مسائل امروز ما، عمدتاً از سنخ سوء تفاهم هستند.
← مثلاً مسأله ”حجاب“، به درستی حل نخواهد شد، مگر آنکه آنها درک کنند که چرا ما به این پایه به حجاب اهمیت می‌دهیم، و بیش از آن، ما هم درک کنیم که آنها چرا اینچنین می‌اندیشند، و اینطور رفتار می‌کنند. باید بفهمیم. باید درک کنیم. نمی‌توانیم به هم کار نداشته باشیم و راه خود را برویم. باید بحران عدم توازن جنسیتی در این جامعه را درک کنیم. باید فاصله بین بلوغ زیستی و بلوغ اجتماعی را در این جامعه درک کنیم. باید درک کنیم.
← در همان یادداشت اول، از سری جدید نوشته‌های حامد دهخدا، گفتم که تمام آنچه دستاوردهای توسعه مدرنیستی در عصر سازندگی و اصلاحات شمرده می‌شدند، در کنار نتایج ارزشمند، شکنندگی معنای زندگی و همبستگی اجتماعی را نزد طبقه متوسط شهری به بار آورده است. آزادی و خودسامانی فرد در حوزه‌های مختلف زندگی به او اجازه داده است تا حد زیادی آن گونه که خود به میل خویش می‌خواهد با دیگران رابطه برقرار کند و این، باعث گسیختن بسیاری از روابطی شده است که شخص به عنوان یک فرد با دیگران برقرار می‌کند.
← بازار آزاد، آزادی از وابستگی‌های سنتی و عوامل تولید و روابط تولید سنتی را به همراه آورده، و مآلاً تمامی مناسبات اقتصادی و اجتماعی را بی‌ثبات و شکننده ساخته است. محدودیت‌های چندانی برای حرکت نیروی کار و بویژه انتقال سرمایه وجود ندارد. رابطۀ کارکنان یک واحد تولیدی با رابطه اقتصادی کل شهروندان می‌تواند هر آن، با انتقال سرمایه زیر و رو شود. از دست رفتن مقبولیت هنجارها و ارزش‌های سنتی نیز این امکان را برای همه فراهم آورده که، در صورت تمایل، از موضعی انتقادی به هنجارها و ارزش‌های پذیرفته برخورد نمایند. همین امر، موجب شده که باورها و اعتقادات همگانی، قوام و ارج و قرب خود را از دست بدهند و همچون تکیه‌گاهی مستحکم برای یافتن بهترین شیوۀ رفتار و کنش به کار نیایند.
← باید ”سیاست جدید“ی ساخت که در آن، منصفانه، تفاوت‌ها، از سوی ”همه“ مورد قضاوت قرار گیرند.
← ”سیاست جدید“، به معنای مختصر و مفید آن، عبارت است از ”به رسمیت شناختن“ خصوصیات یا ویژگی‌های هر فرد، گروه و فرهنگ، به وسیله دیگر افراد، گروه‌ها و فرهنگ‌ها، به منظور میسر شدن خیرخواهی و ”امر به معروف و نهی از منکر“؛ اینکه انسان‌ها کنجکاو و متکفل سعادت هم باشند، به نحوی که پیامبران بودند، و برای این منظور، باید اول همدیگر را درک کنند و ”بتوانند خود را به جای دیگران بگذارند“. این جمله آخر، یعنی انصاف: ”آنچه برای خود می‌پسندند، برای دیگران هم بپسندند، و آنچه برای خود نمی‌پسندند برای دیگران هم مپسندند“. انصاف، انصاف، انصاف.
← در شرایطی که نیروهای گوناگون اجتماعی و سیاسی در حال رقابت، و اغلب، نزاع با یکدیگر هستند، و فرد بیش از پیش به حال خود رها شده است، اصل ”به‌رسمیت‌شناسی“، نوید وجود موقعیت ممتازی است که آخرین کلید بقای بشری را در خود نگاه داشته است؛ باید افراد به نحو مثبت و با اصل انصاف، ”به هم کار داشته باشند“. فراخوانی است به کوشش در راه برقرار نمودن رابطه‌ها و پالایش روابط از ناخالصی‌ها و کژی‌ها.
←  روشنفکر اصلاحات می‌گوید که در جامعه دموکراتیک و یخ و روشنفکرزده، برای همه، جایی در نظر گرفته می‌شود. در یک جامعه دموکراتیک آرمانی که آب دهان طبقه متوسط شهری را راه می‌اندازد، گروه‌های مختلف جامعه حتی ”گروه‌های فشار“ در حاشیه جامعه به حال خود رها می‌شون؛ روشنفکر اصلاحات می‌گوید: ”ما را با آنان کاری نیست“. حتی اگر این ادعای کارگزار و روشنفکر راست باشد که نیست، زندگی اجتماعی گروه‌های مختلف اجتماعی در سطح زیست ساده طبیعی یعنی امرار معاش و زاد و ولد ادامه پیدا می‌کند. اکثریت، حضور اقلیت را می‌پذیرد و حتی حقوق گوناگون مدنی و سیاسی و بعضا اجتماعی آنها مورد احترام خواهد بود. اما اکثریت را با آنها کاری نیست. علاقه‌ای به فهم و ارزیابی ویژگی‌های فرهنگی و فردی آنها نیست، و نه تمایلی به برپایی حوزه‌های کنش متقابل با آنها وجود دارد. در جامعۀ یخ و بی‌مزه‌ای که روشنفکر و کارگزار سردمدار آن هستند، به کار بردن عباراتی فارغ از همدلی چون ”فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا“، که نشانی از برخورد و مواجهه انسانی انسان‌ها ندارند، ”وقیح“ تلقی نمی‌شود. یک جامعه دموکراتیک به سبک روشنفکر، صمیمی نیست. نشانی از خلق و خوی پیامبری ندارد.
← سیاست جدید ”به‌رسمیت‌شناسی“، در مقابل سیاست دموکراتیک، ”دیگری“ را متفاوت از خود، ولی همپای خود ”به حساب می‌آورد“. ویژگی‌های خاص ”دیگری“، نکاتی نیست که نادیده گرفته شوند تا وجود صرف انسانی و حیوانی او قابل پذیرش شوند. همین ویژگی‌های ”دیگری“ که او را برای ما قابل توجیه می‌کند. با او وارد گفتگو، بحث و کنش متقابل می‌شویم، تا هم او را بهتر بشناسیم، و هم از مصاحبت با او برای یافتن راه‌های بهتر زندگی بهره‌مند شویم. یا او ما را به راه بهتر می‌آورد، یا ما او را؛ در هر حال، دغدغه همه روابط، یافتن راه بهتر ”امر به معروف و نهی از منکر“ است. او نیز، خود را مهم و در مرکز توجه می‌یابد. خصوصیات خویش را مهم احساس می‌کند و جرأت می‌یابد تا به بیان و طرح آنها بپردازد. به جای حیات ساده طبیعی، او، درگیر مسائل و فعالیت‌های پیچیده اجتماعی و انسانی می‌شود.
← جالب اینجاست که روشنفکر در مقابل مردم عامی چنین برخوردی را به خوبی حس کرده است. خود روشنفکر، در برخورد با مردم عامی بسیار خشن است(چنان که در جریان کودتای او علیه رأی مردم در ”جنبش سبز“ دیدیم)، ولی میزان بالایی از رواداری را در برخورد با آنها تجربه می‌کند(چنان که در نرمش مردم عادی، در مقابل کودتای او علیه رأی مردم در ”جنبش سبز“ دیدیم). مردم عامی، شاید به دلیل حقارتی که در مقابل روشنفکران و یقه‌سفیدان ”حس می‌کنند“، آنها را مورد احترام قرار می‌دهند. اما بر عکس، روشنفکر این جامعه، همواره کمتر از مردم عامی، از  انعطاف و ”روشن فکری“ و گوشی برای شنیدن برخوردار بوده است. روشنفکر و کارگزار، از امکان گفتگو و کنش متقابل با مردم عامی استقبال نمی‌کند، و این امکان را از خود می‌گیرد که به درکی پیچیده و انتقادی از مردم عامی که فرهنگی غنی را با خود حمل می‌کند دست یابد. روشنفکر ایرانی معمولاً بسیار خام می‌نُماید، انگار که متعلق به یک فرهنگی غنی و کهن نیست، و علت این ضایعه، همین تبختر و ”به رسمیت نشناختن“ فرهنگ غنی عامه مردم است.
← آنچه در ”جنبش سبز“ اتفاق افتاد، بازتاب همین تبختر و ناتوانی روشنفکر در درک ”دیگری“ بروز کرد. این را می‌توان در زد و خورد بی‌رحمانه و فارغ از همدلی جناح‌های مختلف روشنفکری مخالف در تلویزیون‌های خارج‌نشین دید.
← آنها خود را بهتر از دیگران می‌بینند و همین باعث می‌شود که دموکراسی بی‌رمقی را نوید دهند که از آن، تنها مناسبات غیرانسانی ”فشار از پایین و چانه زنی از بالا“ برمی‌آید. درون‌مایۀ ”وقیحی“ که از این جمله به ذهن متبادر می‌شود، نشان می‌دهد که روشنفکر ایرانی عادت کرده است که فقط به خودش احترام بگذارد. به روحانیت، بازار، عمله، دانشجویان نوپا، مردم کوچه و بازار، و حتی به همقطار خودش که دقیقاً با او همفکر نیست، احترام نگذارد.
← در این مورد، تمایزی میان دو نوع احترام هست؛ احترام از سر ”به‌رسمیت‌شناسی“ و احترام از سر ”ارزیابی“. در احترام از سر ”ارزیابی“، خود را اصیل می‌دانم و دیگران را بر حسب ”ارزشی“ که برای اهداف روشنفکرانه من، و ”فشارهای من“ و ”چانه‌زنی‌های من“ دارند، ”ارزیابی“ می‌کنم. نوع برخورد روشنفکری با اکبر هاشمی بهرمانی رفسنجانی از این بابت، یک مورد جالب است. از نظر روشنفکر، او، فقط وقتی قابل احترام است که با او همراهی می‌کند. کارگزار و روشنفکر، با آدم‌ها طوری رفتار می‌کنند که با ابزارها.
← در مقابل این نوع احترام، احترام از سر ”به‌رسمیت‌شناسی“، همه را به صرف انسان بودن(وحتی مخلوق بودن)، صرفنظر از آنکه خصوصیات شخصی آنها و توانمندی‌های ایشان چه فایده‌ای برای ”فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا“ داشته باشد، مورد توجه قرار می‌دهد؛ آنها مثل من هستند و اگر با من متفاوت هستند، این تفاوت مهم است و من باید علاقمند باشم که بدانم چرا آنها متفاوت از من به دنیا می‌نگرند.
← این، درون‌مایه راستین دکترین ”امر به معروف و نهی از منکر“ است. اگر ”دیگری“ بهتر است، من مثل او می‌شوم و اگر من بهتر از او می‌اندیشم، نباید از کنار گمراهی او بی‌تفاوت عبور کنم و ”راه خود را بروم“. ”من و او، واقعاً یکی هستیم“. هر کس، غایتی در خود است. این، نوع ممتاز مواجهه پیامبران با مردم بوده است. این، نوع ممتاز مواجهه ”لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَك‏“ با مردم است. نوع ممتاز مواجهه آمران به معروف و ناهیان از منکر با مردم است. آنها باید اهمیت بدهند که چرا انسان‌های دیگر به معروف عمل نمی‌کنند و به منکر عمل می‌کنند. در دلایل آنها، راهی هست برای هدایت، و تا نتوانی آنها را درک کنی، نمی‌توانی به درستی آنها را به راه راست هدایت کنی یا از آن مهم‌تر، ”خود، راه هدایت را بیابی“.
← هر ارزیابی دقیق و همه‌جانبه‌ای، جنبۀ مثبت و تحسین‌برانگیزی را در ”دیگری“، پیدا خواهد کرد. در هر شخصی، رگه‌ای از درستی، صمیمیت، یا عطوفت می‌توان یافت، و در هر فرهنگی، ارزشی شریف، همچون خلوص، شفقت، یا همبستگی عمیق وجود دارد.
← دقت کافی به خصوصیات ”دیگری“، چنین رگه‌هایی را کشف خواهد کرد. سیاست ”به‌رسمیت‌شناسی“ تأکیدی بر اهمیت این توجه و دقت است. تأکیدی بر این امر است که ”به‌رسمیت‌شناسی“ همه جانبه باید تمامی جنبه‌های وجود ”دیگری“ را دربر‌گیرد، نه تنها آن جنبه‌هایی که به درد ما می‌خورد. احوالات حکما و عرفا و اولیا و پیامبران نشان می‌دهد که آنها حتی در صحنه‌هایی چون کربلا دنبال ”زیبایی“، دنبال ”هدایت“ و دنبال ”همدلی“ هستند. دنبال ”امر به معروف و نهی از منکر“ هستند.
← احترام‌ها و تحسین‌هایی، از سنخ آن احترام‌ها و تحسین‌هایی که کارگزاران و اصلاح‌طلبان به اکبر هاشمی بهرمانی رفسنجانی روا می‌دارند، بی‌ارزش است؛ دلگرم کننده نیست. اینها احترام‌ها و تحسین‌هایی ”از دور“ هستند. آنها بدون آنکه لازم بدانند با او وارد گفتگو شوند، ”موقتاً“ به او احترام می‌گذارند. تا جایی که او به دردشان می‌خورد. احترام و تحسین از سر ”به‌رسمیت‌شناسی“، با توجه به هم اتفاق نظرها، و هم اختلاف نظر‌ها رخ می‌دهد و در جریان آن، طرفین به هم بی‌اعتنا نیستند، و می‌کوشند به اتحاد برسند. آن قدر امر به معروف و نهی از منکر توأم با همراهی و هم‌پایی را ادامه دهند تا به اتحاد برسند.
← ما به طور معمول، انتظار داریم که از لحاظ فردی، در جامعه متنوع، به حال خود رها نشویم، بلکه بر عکس، می‌خواهیم طرف بحث و گفتگو باشیم، و به دلیل خصوصیات و عقاید فردی و فرهنگی خویش مورد تحسین یا انتقاد قرار گیریم. سیاست ”به‌رسمیت‌شناسی“ مندرج در رفتار پیامبران، این انتظار را برحق و درست می‌داند. هیچ چیز، آزاردهنده‌تر از این نیست که کارگزار یا روشنفکر بگوید که ”از پایین فشار بیاورید و از بالا چانه بزنید“. انگار، مخالف کارگزار و روشنفکر، به وجهی انسان نیست که لازم باشد او را درک کرد. اینها، نوعی خشونت ویژه را همواره با خود دارند. دموکرات هستند، ولی خشونت بدی را به همراه خود دارند که به نحو خاصی ”وقیح“ است. جالب اینجاست که مخالفان اصلاحات که از سوی کارگزار و روشنفکر به عدم تساهل متهم می‌شوند، طی سالیان اخیر ظرفیت بیشتری در تحمل و رواداری و گفتگو از خود بروز داده‌اند.
← ولی...
← ولی نکته‌ای هست؛ آیا این درک از مسائل که اصرار می‌کند که با به رسمیت شناختن تفاوت‌ها، منصفانه در مورد آنها گفتگو و امر به معروف و نهی از منکر صورت گیرد، وجهی کانون‌گریز نمی‌یابد؟
← گمان می‌کنم، این، نوعی از برداشت نادرست است که می‌تواند از سخنان اخیر آیت‌ا… سید علی حسینی خامنه‌ای در مورد وحدت و تفرقه صورت گیرد.
← از این زاویه، شاید به رسمیت‌شناختن تفاوت‌ها و جدی گرفتن و گفتگو در مورد این تفاوت‌ها، بر خصوصیات یکۀ هر یک از آنها پای فشرد، و در نهایت نه قوام، که افتراق و از هم پاشیدگی هر چه بیشتر جامعه را به همراه آورد. اگر خصوصیات افراد و گروه‌ها و طرز فکرها مورد شناسایی قرار گیرند، آنها تمایل پیدا می‌کنند که این خصوصیات را، به بهای چشم پوشیدن از وجوه اشتراک خویش با بقیه، مورد تأکید قرار دهند. وانگهی، ممکن است رقابت برای کسب توجه دیگران، همه را به مقابله با یکدیگر بکشاند.
← درست در همین نقطه حساس است که سیاست ”به‌‌رسمیت‌شناسی“ که به دکترین ”امر به معروف و نهی از منکر“ متکی است، ارزش و کارآیی خود را نشان می‌دهد. چهارچوبی که پختگی و بلوغ به ارمغان می‌آورد. چهارچوبی که در افراط تفرقه تمام‌عیار، و رواداری یخ و بی‌مزه، به نقطه طلایی تعادل می‌رسد. سه نکته در سیاست ”به‌رسمیت‌شناسی“ که توضیح دادیم هست، که کمک می‌کند تا این سیاست، به سان نیروی مهمی در جهت تحکیم و تعمیق همبستگی جوامع انشقاق یافته‌ای چون جامعه ما شناخته شود، و راه را برای درک متقابل میان نیروهای مختلف متخاصم بگشاید. این سه نکته عبارتند از:
← 1. افراد و گروه‌ها، خود در متن زندگی موجود خویش، دارای ارزش‌های قابل اعتنایی هستند. کوشش برای داشتن ارزش‌ها و دید معین نسبت به مسائل، یکی از وجوه اساسی هویت انسان است. به رسمیت شناختن این واقعیت باعث می‌شود که نیروهای متخاصم، نه از سر ناچاری، بلکه از باب پندآموزی به سخنان هم گوش دهند و فعالانه به هم پاسخ دهند. او که از دموکراسی و مفاهمه، ”فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا“ را می‌فهمد، هیچ گاه نخواهد توانست از دیگران پند بگیرد.
← 2. ارزش‌ها و دیدگاه‌هایی که هویت نیروهای متخاصم این جامعه را می‌سازند، اتفاقی و دلبخواهی به دست نمی‌آیند. دلایل و شرایطی، افراد و گروه‌ها را به درک و تفسیر خاصی از زندگی می‌رساند. نقد صحیح و امر به معروف و نهی از منکر واقعی، تنها وقتی محقق می‌شود که این دلایل و شرایط و مسیرهای متقاعد شدن، به درستی و با حوصله، توسط کسانی که حریص به یادگیری از یکدیگر، و هدایت یکدیگر هستند، مورد کنکاش قرار گیرند.
← 3. سیاست ”به‌رسمیت‌شناسی“، تنها در ارتباط متقابل و گفت و شنود واقعی تحقق می‌یابد. هر کس، تنها تا آنجا می‌تواند ”دیگری“ را به رسمیت بشناسد که به ”اصل انصاف“ مقید باشد؛ یعنی ”بتواند خود را به جای دیگران بگذارد“ و برای این منظور، باید بدواً موقعیت متفاوت ”دیگری“ را به عنوان یک موقعیت واقعاً متفاوت تعریف کند.
← این سنخ شناسایی و به رسمیت شناختن تفاوت‌ها، رشتۀ ارتباط بین دو طرف را نه ضعیف‌تر، که محکم‌تر می‌کند.
← این سه نکته، فرمان‌های سرنوشت‌ساز سیاست ”به‌رسمیت‌شناسی“ هستند و می‌توانند جامعه انشقاق‌یافته ما را به سمت یک اتحاد عمیق و نه ظاهری پیش ببرند.
← توضیحات بیشتری دارم كه از این پس خواهم گفت...

  • shabahang

    با سلام:

    قبل از اینکه برداشت شما را از این جمله ی زیبای امام علی بخوانم این طور فکر می کردم که منظور همان اخلاق نسبی و سلیقه ی نسبی است که باید افراد در مورد همدیگر آن را بپذیرند! من دوست ندارم کسی با من شوخی کند با کسی هم نمی کنم! من ریش دوست دارم برای دیگری هم می پسندم!
    اما امروز به انصاف می رسیم!چقدر فاصله ها بسیارند !!!!
    با مثال هایی که زدم انصاف یعنی چه؟لطفا بیشتر توضیح دهید.

    با تشکر
    شباهنگ

  • administrator

    -----------------------------------------------------------
    بسم الله الرحمن الرحیم
    -----------------------------------------------------------

    جناب شباهنگ

    با سلام و احترام

    • از پی‌گیری‌ها و اظهارنظرهای شما ممنونم؛
    • بی‌گمان ممکن نیست که امیرالمؤمنین(ع)، به عنوان یکی از پیشوایان ادیان ابراهیمی با نسبی‌گرایی اخلاقی همراه باشند؛ پس، باید این ضابطه را نیز در ظل آموزه اصلی ادیان ابراهیمی که همان ”توحید“ است دید.
    • و اما عبارت ”انصاف“ که به عنوان معادل فارسی واژه fairness تلقی می‌شود، عنوان یکی از نتایج اصل جهانشمولیت کانت است که با جمله منسوب به حضرت مولا(ع) تطبیق می‌کند.
    • در پناه ولیعصر(عج) پاینده باشید.


    سیزده تیر
    دكتر حامد حاجی حیدری
    -----------------------------------------------------------

  • shabahang  - re:
    administrator نوشت:
    -----------------------------------------------------------
    بسم الله الرحمن الرحیم
    -----------------------------------------------------------

    جناب شباهنگ

    با سلام و احترام

    • از پی‌گیری‌ها و اظهارنظرهای شما ممنونم؛
    • بی‌گمان ممکن نیست که امیرالمؤمنین(ع)، به عنوان یکی از پیشوایان ادیان ابراهیمی با نسبی‌گرایی اخلاقی همراه باشند؛ پس، باید این ضابطه را نیز در ظل آموزه اصلی ادیان ابراهیمی که همان ”توحید“ است دید.
    • و اما عبارت ”انصاف“ که به عنوان معادل فارسی واژه fairness تلقی می‌شود، عنوان یکی از نتایج اصل جهانشمولیت کانت است که با جمله منسوب به حضرت مولا(ع) تطبیق می‌کند.
    • در پناه ولیعصر(عج) پاینده باشید.


    سیزده تیر
    دكتر حامد حاجی حیدری
    -----------------------------------------------------------

    با سلام مجدد:
    ممنون از پاسختان.
    تطبیق نتیجه گیری شما از سخن امام علی یعنی انصاف رابا سخن کانت دلیل بر درستی آن نمی توان دانست.
    و اینکه باید مواظب بود که مطلق گرایی اخلاق در ظل جهان بینی توحیدی در عمل منجر به دیکتاتوری و فاشیست و امثالهم نشود.

    نسبی گرایان نیز باید بکوشند عواقب اندیشه آنان عملا به هرج ومرج نینجامد!

    با تشکر
    شباهنگ

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.