فیلوجامعه‌شناسی

برای پخته‌ترین تصمیم جهان...

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد دهخدا


← توش و توان ”ذهن باایمان“ که به ”الگو“ نظر می‌کند، بار دیگر، ”ذهن ماشینی“ را مبهوت خود کرد؛ وقتی ”ذهن باایمان“ خواست تا ساز و کاری برای نظارت قانونی بر وکلای قانون معرفی شود. تشخیص نافذ او قبل از آن بود که ”ذهن ماشینی“ بفهمد کار از جای دیگری عیب فجیعی پیدا کرده است. ”ذهن ماشینی“ با این دستور مماشات می‌کرد تا تق جهان درآمد؛ تا جنب و جوش یک روزه و عجولانه ”دفاع از خزانه دانشگاه آزاد اسلامی“، شوکی بر ملت وارد کرد.
← دیگر بس است؛ دیگر بس است؛ جوان مسلمان با ”ذهن ماشینی“ نباید باز هم بنشیند تا ”ببیند چه می‌شود...“. این جوان باید ذهن خود را جمع و جور کند.
← مسائل خاص و معیوبی که این روزها می‌بینیم، ”جنبش سبز“، ”جنبش امتناع از اعلام اسامی مفسدان اقتصادی“، و این آخری، ”جنبش دفاع از خزانه دانشگاه آزاد اسلامی“، در ظاهر تظاهرات متفاوتی دارند، ولی کسانی که فقط تفاوت‌ها و اختلافات را می‌بینند، از درک رابطۀ آنها و دیدن یکسانی‌هایی که از دور، هیأتی ”آتششانی“ دارند، عاجز می‌مانند. البته، به همان میزان، آنان که فقط یکسانی را می‌بینند، قادر به درک تفاوت‌ها نیستند؛ باز هم موضوع، پختگی و توان دست یافتن به نقطۀ ثقلی بین ملاحظه توأم همسانی و ناهمسانی‌هاست، و فقط ”ذهن باایمان“ با نگاه به ”الگو“ درخواهد یافت که در کدام نقطه می‌تواند بایستد. با بررسی و تحلیل یکسانی‌ها و تفاوت‌ها در رابطه با یکدیگر می‌توان عوامل مسأله‌زا و تسهیل‌کننده را چه از نظر محتوا و چه از نظر نحوۀ تظاهر و بیان توضیح داد.
← وجه مشترک مهم این مسائل معیوب، این است که اذهان ”جوانان مسلمان“ از ”خارج“، تحت نفوذ و سلطه قرار می‌گیرند، اداره و هدایت می‌شوند، و ناگهان پس از یک روز متوجه می‌شوند که چه شیرین کار کرده‌اند! ذهن ”جوان مسلمان نماینده“، در معرض امواج بنیان‌کنی قرار گرفته است که توان اصلی پیش‌رانه آن را قدرت و ثروت می‌سازد، و مقاومت در مقابل آن، بیش از مقدار ”تهذیب“ و ”منطق“ اوست. پس، به بازتابی از شرایطی که قدرت‌های اقتصادی و سیاسی پدید می‌آورند، تقلیل می‌یابد. شرایط دشواری پدید می‌آید که در ”جنبش دفاع از خزانه دانشگاه آزاد اسلامی“ دیدیم.
← اصل ماجرا این است که در چنین شرایطی، منافع و ”آز“ است که راه‌حل‌های واقعی را محو می‌کند و خود را به جای آن، جا می‌زند. در این نوع تولید یکروزه فکر، ثروت و سرمایه جایگاه مهمی را به خود اختصاص می‌دهد و فرهنگ استعماری بر شؤون عمده فکر تسلط می‌یابد. ”ذهن جوان مسلمان“، آلوده می‌شود، و در این آلودگی، خامی وی مقصر است؛ چون نمی‌فهمد که کجا یکسانی را ببیند و کجا تفاوت را. البته منظور از این نکته آن نیست که فکر سالمی از این ذهن خام تراوش نخواهد کرد، بلکه مقصود این است که امواج بنیادافکن تب و تاب‌های مصنوعی، شرایطی را فراهم می‌آورند که این ذهن، در مراحل مختلف فعالیت خود، در معرض خطا قرار می‌گیرد. مسائل فرعی را به جای مسائل اصلی هدف قرار می‌دهد، در ترتیب مقدمات و مقارنات منطقی به نقاط محکمی اتکاء نمی‌کند، یا در نتیجه‌گیری عجله می‌کند. اینها پرتگاه‌هایی است که هر جوان مسلمان را در شرایط امروزی ما مستعد خطاهای فاحش کرده است. قدرت اقتصادی و سیاسی، گرایش به آن دارد که تمام افکار را مسخر خود سازد، و فکر جوان مسلمان در این دنیا نمی‌تواند خود را، بدون احتیاط و وسواس منطقی نظاره در ”الگو“، برکنار دارد. خامی، کار دست او خواهد داد، چنان که در ”جنبش سبز“، ”جنبش امتناع از اعلام اسامی مفسدان اقتصادی“، و ”جنبش دفاع از خزانه دانشگاه آزاد اسلامی“ کار دست او داد...؛
← اگر ذهن، به قدر کافی مهذب و مسلح نباشد، بازتاب خام شرایط تاریخی و داده‌های مشخص اقتصادی و سیاسی قدرت، در زمان خود خواهد شد، و این، وضعی است که در احوال مشحون از روزمرگی روشنفکر ایرانی مدام دیده شده است؛ همو که غرق در اداره شعبه‌ای از شعب دانشگاه آزاد اسلامی است، یا فارغ‌التحصیل آن دانشگاه است، یا دانشجوی آن است، یا...، و نمایندگی آن دانشگاه را بر کرسی نمایندگی ملت در اختیار گرفته است. این ذهن خام، در تشخیص مسأله اشتباه می‌کند، در چینش مقدمات و مقارنات کافی برای اخذ نتیجه به خطا می‌رود، و از همه بدتر، چنان عجول است که پاسخش به سؤال سبقت می‌گیرد. او، مدام می‌خواهد وانمود کند که پاسخ هر سؤالی را آماده در آستین خود دارد. یعنی می‌خواهم بگویم که خرابکاری این ذهن خام، لزوماً بدان دلیل نیست که او را خریده‌اند، بلکه یحتمل وقتی فکر می‌کرد که در کار اصلاح امور خلق است، از فرط خامی خرابکاری کرد! در این وانفسا، کارگزار که خوب این نقطه ضعف اذهان را دریافته، می‌داند که کار خود را چگونه پیش ببرد: موج ایجاد می‌کند و اغلب افراد را با خود می‌برد. چنان که در ”جنبش دفاع از خزانه دانشگاه آزاد اسلامی“ چنین کرد.
← ”جوان مسلمان هوشمند“، باید از این اتفاقات عبرت بگیرد، و در این آیینه ببیند که شاخک‌های خود را در چه نقاطی فعال کند و رصدخانه جریان‌های فکری را به راه بیندازد تا بتواند بر فراز جریان‌ها بایستد؛ باشد که در آینده‌ای اینچنین، ”پخته‌ترین تصمیم جهان“ را بگیرد.
← ”جوان مسلمان هوشمند“، عبرت می‌گیرد؛ عبرت می‌گیرد که در جامعه‌ای که تقلا می‌کند تا از وضع استعماری ”کارگزار“ و ”روشنفکر“ درآید، جریان افکار عادی نیست. نکته اول این است که بر خلاف آنچه از جانب بسیاری از نظریه‌پردازان اجتماعی پیش‌بینی می‌شد، بر اثر توسعه سازندگی و اصلاحات، جامعه‌ای مرفه و فکور پدید نیامد و رشد نیافت، بلکه به جای آن، نابرابری، طمع، و ”بزهکاری خونسرد“ برآمد. و این، به آن دلیل بود که سازندگی کارگزار و اصلاحات روشنفکر، ماهیتی استعماری و خودپسند داشت.
← از این گذشته، به علت سلطۀ مشترک استعمار ”کارگزار“ و ”روشنفکر“، در قالب طبقۀ حاکم و حکومت و دولت وابسته به استعمار جهانی و امتزاج و ترکیب منافع آنها در غارت مشترک اقتصادی و سلطۀ سیاسی، در زمینۀ فرهنگی نیز وحدت موضوعی و اصولی میان فرهنگ استعماری و کارشناسان دولتی و مجلسی و حرفه‌ای‌ها و دانشگاهیان پدید آمد. بدین‌سبب، در بررسی امواج فکری جاری در این جامعه که به اقدامات و جنبش‌ها تأثیر می‌گذارند، نه فقط اجزاء و محتوای افکار و مذاکرات اذهان در مجلس، بلکه نحوۀ نفوذ و محتوای فکر استعماری نیز باید مورد بررسی قرار گیرد. بسیاری از اذهان مستعمره، سخت تحت تأثیر فرهنگ ”کارگزار“ و ”روشنفکر“ هستند. پوستۀ ضخیمی از تحریفات و فرهنگ قدرت که بدیهی تصور می‌شوند، ”مذاکرات“ را در بر می‌گیرد و اذهان نامهذب را در خود غرق می‌کند. البته باید اضافه کرد که همه مسائل مربوط به محتوای اجتماعی گفتگوهای راجع به حقیقت را در چنین جامعه‌ای نمی‌توان به انگیزه‌های آلوده به قدرت تقلیل داد، خصوصاً وقتی که ”ذهن با ایمان“ هنرنمایی می‌کند، باید وجود ریشه‌های عمیق یک فرهنگ متکی بر ”الگو“ را به رسمیت شناخت. این، ”روح دنیای بی‌روح“ ماست.
← در جوامعی مثل جامعه ما، مبارزات ضداستعمار جهانی، و نبردهای ضد ستم طبقات کارگزار و روشنفکر، به لحاظ فرهنگی، وحدت موضوعی دارند، ولی تشخیص چنین موضوعی معمولاً دشوار است. هراس از تفاوت‌ها و فاصله‌هاست که این تشخیص دیررس را سبب می‌شود.
← ریشه این هراس، در آن است که افراد باور ندارند که ”کسی“ از ”ما“ می‌تواند در موضوعی، به مسلک ”آنها“ باشد، و طرد او، به معنا قساوت علیه او نباشد. اینکه او می‌تواند در مسلک ”آتشفشان“ رفته باشد، و خواسته و ناخواسته به دفاع از ”خزانه آتشفشان“ برخواسته باشد، ولی می‌شود ضمن طرد فکر او، با او مماشات کرد و پیشانی او را هم بوسید. مشابهتی هست بین سید حسن خمینی و آن نماینده تهرانی که شاید و باید راه را از او در این یک فقره جدا کرد، ولی بر پیشانی او هم بوسه زد و آماده همکاری و همراهی با او در سایر فقرات شد. یحتمل، این همان تصمیمی است که ”ذهن باایمان“ درباره نماینده تهرانی می‌گیرد. نباید به او شعار ”مرگ“ داد.
← توضیحات بیشتری دارم كه از این پس خواهم گفت...

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.