برداشت آزاد از آریاادیب؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
☱ این عبارت را برای کسی به کار میبرند که چون دیگر به مراد خودش رسیده است، لب فرو بسته و دیگر با دیگران کاری ندارد.
☱ در آن هنگام که اندیشه و احساسات مشروطهخواهی مردم ایران بیدار شده و مشروطهخواهان از هر سویی برخاسته بودند، شماری سودجو و فرصتطلب نیز خود را در جرگهی مشروطه خواهان و مشروطه خواهان جای دادند.
☱ رفته رفته که کار مبارزه و انقلاب بالا گرفت و سنگرهای مخالفان مشروطه یکی پس از دیگری به دست مردان صدر مشروطه افتاد، دیگر هنگام آن رسیده بود که ریشهی خودکامگی از بیخ و بن در آید و عدالت و برابری در سراسر ایران گسترده شود.
☱ لیکن، درست در چنین هنگامی که نیروی همهی مبارزان برای ادامهی کار انقلاب ضروری بود آن عده از فرصت طلبان که آنان را مشروطهچی نامیدهاند و اکنون، دیگر به مال و منال و مقامی دست یافته بودند مبارزان را تنها گذاشتند و با خاموش شدن به گوشهای خزیدند، آن گونه که گویی اصلاً واقعهای روی نداده است.
☱ مشروطهخواهان و انقلابیون ایران نیز هرگاه که گفتگویی دربارهی این مشروطهچیها پیش میآمد، گوشهی چشمی نازک کرده و به کنایه میگفتند که فلانی «به مشروطهاش رسیده است»، یعنی، به مراد خود رسیده و دیگر به استبداد یا مشروطه کاری ندارد.
☱ این عبارت که از آن هنگام به صورت اصطلاح درآمده است، همچنان در مورد افراد فرصتطلب که پس از رسیدن به اهداف خود، دیگران را به حال خود رها میکنند به کار برده میشود.
مآخذ:...
هو العلیم