فیلوجامعه‌شناسی

روزنامه‌نگاری دهخدایی=گفتار محکم+ظریف

فرستادن به ایمیل چاپ

گروه تاریخ؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


☱ روزنامه‌نگاری در کشور ما، طی دهه اخیر، شغل آبرومندی نیست. مرکب است از فرصت‌طلبی‌ها و مچ‌گیری‌ها و آزار دادن‌ها و تکه‌پرانی، به نام کار حرفه‌ای.
☱ ولی تجربه موفق روزنامه‌نگاری در این کشور، و کشورهای دیگر، نشان می‌دهد که روزنامه‌نگار، باید گویا به قول سدید و بیان ظریف باشد. حرف او، باید جداً پایه و اساس داشته باشد، و در وقتی که می‌خواهد بر سخن تحقیق شده خویش نیروی برانگیزاننده بیفزاید، ظرافت و حدنگه‌داری و ادب و پختگی را از دست ندهد.
☱ و مرحوم میرزا علی اکبر خان دهخدا، خوب دو را در خود داشت؛ بیان مستحکم و سدید+ طنز ظریف و دقیق.
☱ عبدالله مستوفی در خصوص اهمیت روزنامه صوراسرافیل و بخش چرند و پرند در کتاب «شرح زندگانی من» می‌نویسد:

• «چرند و پرندهای این روزنامه به قلم ایشان (دهخدا) بود و شماره چاپ آن به ۲۴ هزار هم بالغ گردید. من در طهران نبودم که ازدحام مردم را در خرید این روزنامه ببینم، ولی، خودم [که در آن زمان در روسیه بودم] در پطرزبورغ (پترزبورگ) روز می‌شمردم تا هفته سرآمده، این ۴ صفحه روزنامه به دستم برسد. مقالات اساسی آن جدی و محکم و صحیح و با موازین علمی مطابق و چرند و پرند آن در شوخی و ظرافت به منتهی درجه بود. خیلی‌ها خواستند از چرند و پرند دهخدا تقلید کنند، ولی، تا امروز کسی را ندیده‌ام که از عهده این کار برآمده باشد».

☱ خب؛ چنین روزنامه و روزنامه‌نگاری حرمت دارد؛ مرحوم میرزا علی اکبر خان دهخدا در خاطرات خود از پیرمرد پارچه‌فروشی سخن می‌گوید که:

• «یک روز به سختی از پله‌های دفتر صوراسرافیل بالا می‌آمد تا روزنامه را بخرد. وی در پاسخ درخواست دهخدا که لازم نیست تا از این پله‌ها بالا بیایید، من خود روزنامه را برای شما پایین می‌آورم، می‌گوید: پس، ثوابش چه می‌شود؟»

☱ هر سخن طنز دهخدا، دمیدن شور تازه‌ای در شیپور بیداری بود.
☱ استقبال از این روزنامه، به آن‌جا رسید که تیراژ آن از شماره ۱۰ به بعد از مرز ۲۴ هزار گذشت.
☱ روزنامه صور اسرافیل از نشریات مهم و تأثیرگذار دوره مشروطیت بوده‌است. بیشتر توسط اطفال روزنامه‌فروش در تهران پخش می‌شد.
☱ پرشورترین اظهار نظر را در این باره، طنزنویس نام‌آور معاصر مرحوم ابوالقاسم حالت دارد:

• «طنز دهخدا، نمک صوراسرافیل بود، روح صوراسرافیل حکم نفخه‌ای را داشت که در این صور دمیده می‌شود. بدون مقالات او، این هفته‌نامه مانند شیپوری بی‌صدا یا صبحی بی‌جان به نظر می‌آمد...».

☱ یکی از هدف‌های صوراسرافیل چنان که خود اعلام کرده بود، تکمیل معنی مشروطه بود، اما، مثل معروف در این‌جا مصداق داشت که قاچ زین را بگیر، سواری پیشکشت! مسأله این بود که در اول باید معنی را تفهیم کرد و بعد به تکمیل آن پرداخت و تفهیم مشروطه لازمه‌اش این بود که به عوام کوچه و بازار بقبولاند که مشروطیت غیر از بی‌دینی است و حکومت قانون با اصول شرع تضاد و تعارض ندارد.
☱ دهخدا، علاج نابسامانی‌های مملکت را در استقرار حکومت قانون و برچیدن بساط خودسری و خودکامگی می‌داند، و هر قدر مخالفت محمدعلی شاه با آزادیخواهان شدت بیشتری به خود می‌گیرد زبان «دخو» در طنز و طعنه و هجو و تخطئه حکومت او تند و تیزتر می‌شود و در همان مقاله‌ای که از کرامات ببری‌خان سخن می‌گوید مطلب را به این نتیجه ختم می‌کند که: «من که سواد درستی ندارم، اما، به عقل ناقص خودم همچو می‌فهمم که از حرف‌های متولی باشی همچو برمی‌آید که این مجلس موافق قانون جدید اروپاست و کارهای دوره ببری‌خان طبق قانون خدا، ‌ای مسلمان‌ها؟ اگر این‌طور است چرا ساکت نشسته‌اید؟»
☱ ویژگی دیگری که در اغلب طنزهای دهخدا دیده می‌شود تجاهل‌العارف است، گویی دخو در مواردی برای حکومت، عقل و شعور قائل نیست و بنا را بر این گذاشته است که کسی از دستگاه حاکمه متوجه سخنان بودار و نیش و کنایه‌های رساتر از هر حرف بی‌پرده و شوخی‌های رندانه او نیست.
☱ فرمان لیاخوف و غرش توپ‌هایی که بر سر مجلس و مجلسیان باریدن گرفت، طنین طنز دهخدا را خاموش کرد. میرزا جهانگیرخان شیرازی و ملک‌المتکلمین را به باغ شاه بردند و آن دو را به وضع فجیعی به فرمان محمدعلی شاه به قتل رساندند، اما، دهخدا و بسیاری از آزادیخواهان موفق به فرار شدند. به این‌گونه شاه به آرزوی خود رسید. مجلس را منحل و مشروطیت را تعطیل کرد. دهخدا توانست از ایران خارج شود و جان سالم به در برد.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.