دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
☱ پیتر برگر و توماس لوکمان، در فصل دوم کتاب «برساخت اجتماعی واقعیت»، ادعایی دارند که گوهر عنوان کتاب هم هست؛ اینکه «برساخت واقعیت»، لزوماً «اجتماعی» است، و بیش از آن که تابع «من» باشد، تابع «دیگری من» است.
☱ پس از آن که در فصل اول، نشان داده شد که «من» واقعیت را در متن زندگی روزمره یا همان «استمرار» برگسنی آلفرد شوتز درک میکند، از فصل دوم، کالبدشکافی زندگی روزمره در نقطه عزیمت «اینجا و اکنون» یا همان umwelt شوتزی آغاز میشود.
☱ مهمترین تجربه از وجود دیگران در زندگی روزمره، کنش متقابل رودررو حول «اینجا و اکنون» (umwelt) است، که «تیپ اصیل (prototypical case) کنش متقابل اجتماعی است. تمام صورتهای دیگر کنش متقابل، مشتقات کنش متقابل رودررو به شمار میروند».
░▒▓ مختصات موقعیت رودررو
▓ ۱. تطابق زمان و فضا، در موقعیت رودررو
☱ در موقعیت رودررو، «اینجا و اکنون» من و «اینجا و اکنون» «دیگری من»، «پیوسته به حریم یکدیگر تجاوز میکنند (impinge)». در نتیجه، مبادلۀ مداومی از نمایش معانی ذهنی من و «دیگری من» در کار است.
☱ استعمال واژۀ impinge به مفهوم تصادف یا تجاوز، لازم به توجه است. برگر و لوکمان، مانند گافمن نمیگویند که موقعیت رودررو میان «من» و «دیگری من» مشترک است، بلکه بدقت بیان میدارند که «به حریم یکدیگر تجاوز میکنند» (impinge on each other). توقع برگر و لوکمان از موقعیت رودررو آن قدرها هم زیاد نیست. اشتراک کامل صحنه در کار نیست. تنها تصادفهایی هست. باز هم دنیای «من» و «دیگری من» یکی نیست.
☱ معالوصف، «در موقعیت رودررو، ذهنیت شخص دیگر، از طریق حداکثری از علایم، در دسترس من است». «البته، مسلماً امکان دارد که من برخی از این علایم را غلط تعبیر کنم»، ولی در عین حال، در موقعیت رودررو، خطای تعبیر به حداقل میرسد.
▓ ۲. «واقعی بودن» دیگری، در موقعیت رودررو
☱ در موقعیت رودررو، «دیگری من»، دارای وجودی کاملاً واقعی (fully real) است. این واقعیت، جزئی از واقعیت کلی زندگی روزمره است و به همین دلیل سنگین (massive) و الزامآور (compelling) است».
☱ «شاید بتوان استدلال کرد که دیگری در موقعیت رودررو، برایم ”واقعیتر“ (more real) است تا خود من. البته من بهتر از آنکه قادر به ”معرفت“به او (know) باشم، ”به خود معرفت دارم“»، ولی این «معرفت بهتر» من دربارۀ «خویشتن»ام (myself) مستلزم تفکر است، و به طور بیواسطه برایم حاصل نمیشود. اما وجود شخص دیگر در موقعیت رودررو به طور مستقیم بر من نمایان میگردد. بنابراین، ”آنچه او هست“ (What he is) همواره در دسترس من قرار دارد. ”آنچه من هستم“، به این نحو در دسترسم ”نیست“».
▓ ۳. آیینهسانی خویشتن در مقابل دیگری، در موقعیت رودررو
☱ «واقعیتر» بودن، سنگین (massive) بودن، و الزامآور (compelling) بودن «دیگری»، اصرار مجدد برگر و لوکمان بر این است که «برساخت واقعیت»، لزوماً «اجتماعی» است، و بیش از آن که تابع «من» باشد، تابع «دیگری من» است.
☱ اینجا دو نکته مهم هست:
• نکته اول این که «آنچه من هستم» مانند، «دیگری» در دسترسم نیست. توضیح این که برای دسترسی به خود، باید «درنگ کنم، جلوی ارتجالی بودن مستمر تجربهام را بگیرم، و به طرز سنجیده و عمدی توجهم را به خودم معطوف نمایم». پس، تجربه «من» از «خویشتن»ام (myself)، نسبت به تجربه «من» از «دیگری من» ثانویتر است.
• اما نکته دوم، مهمتر است؛ «چنین تفکری دربارۀ خویشتنام، ماهیتاً معلول نگرشی است که ”دیگری“ در مورد من ابراز میدارد. این تفکر، نوعاً بازتابی ”آیینهسان“ در برابر نگرشهای شخص دیگر است».
▓ ۴. انعطافپذیری، در موقعیت رودررو
☱ «تحمیل الگوهای خشک، بر کنش متقابل رودررو، کار نسبتاً دشواری است. هر الگویی که عرضه شود، پیوسته بر اثر جریان رد و بدل بینهایت ظریف و متنوع معانی ذهنی دستخوش تغییر و اصلاح قرار خواهد گرفت». «الگو نمیتواند وضوح یکپارچه ذهنیت آن دیگری را که در موقعیت رودررو در دسترس من است تحمل کند».
☱ در عین حال، «برای شکلگیری کنش متقابل، حتی، در شرایط رودررو نقشههای تیپبندی (typificatory schemes) لازم است. من دیگری را، حتی، در موقعیت رودررو از طریق نقشههای تیپبندی ادراک میکنم، هر چند که این نقشهها در برابر مداخله مستقیم او آسیبپذیرترند، تا در صورتهای ”دورترِ“ کنش (‘remoter’ forms) متقابل».
☱ «واقعیت زندگی روزمره، شامل نقشههای تیپبندی است. ... کنش متقابل رودررو، تا زمانی بر اساس این تیپبندیها شکل خواهد گرفت که آنها بر اثر مداخله از جانب او مسألهدار (problematic) نشوند. ... این تیپبندیها اگر خلافشان ثابت نشود، تا اطلاع ثانوی، صادق خواهند بود، و کنشهای مرا در موقعیت تعین خواهند بخشید (determine)».
☱ البته این «تعین»، وزن متعارف واژه «تعین» (determine) را ندارد. نحوی تعین چندگانه است. توضیح اینکه در درجه اول، این تعین، دوگانه است بین «من» و «دیگری من»؛ «طرحهای مربوط تیپبندی که در موقعیتهای دوجانبهاند». «دو طرح تیپبندی در موقعیت رودررو وارد محاوره مداومی با یکدیگر میشوند».
☱ از این گذشته، این تعین، فقط دوگانه نیست، چندگانه است. تیپبندیها به موقعیت هم مربوط میشود؛ «من دیگری را به عنوان یک تیپ درک میکنم و با او در موقعیتی که خود از سنخ ویژهای است کنش متقابل انجام میدهم».
مآخذ:...
هو العلیم