فیلوجامعه‌شناسی

تز هشتم در بازخوانی کتاب «برساخت اجتماعی واقعیت»: ادغام و محو موقعیت‌های مسأله‌دار

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


☱ «واقعیت زندگی روزمره ”به عنوان“ واقعیت، امری مسلم انگاشته می‌شود. برای اثبات وجودش به هیچ دلیل دیگری جز صرف حضورش نیازی نیست». البته «می‌توانم درباره واقعیتش شک کنم، ولی ناگزیرم که چنین شکی را به حال تعلیق نگاه دارم».
☱ بخش بدیهی واقعیت روزمره تا اخطار ثانوی نامشکوک و بدیهی است؛ یعنی تا زمانی که تداومش بر اثر پیدایش یک مسأله قطع نشود.
☱ «هنگامی که واقعیت زندگی روزمره مختل می‌شود، واقعیت زندگی روزمره درصدد بر می‌آید که بخش مشکوک یا نامعلوم را در آن‌چه قبلاً نامشکوک یا معلوم بوده است ادغام کند».
☱ «ادغام»، مکانیسم اصلی رفع مسأله از زندگی روزمره، و محافظت از وجهه‌نظر طبیعی است؛ مثال: «شناسایی متعارف برای چگونگی انجام این امر به آموزش‌های متعددی مجهز است. برای نمونه، دیگرانی که من با آنان کار می‌کنم، تا زمانی که کارهای جاری آشنا و مسلم فرض شده خود را انجام می‌دهند برای من آشنا و نامعماگونه‌اند. در صورتی برایم معمایی و ناآشنا می‌شوند که رشتۀ این جریان‌های راهوار و عادی را قطع کنند. مثلاً در گوشه‌ای سر به هم آورند و با یکدیگر به نجو سخن گویند. وقتی که دربارۀ معنی این فعالیت غیرمعمولی در صدد پی جویی بر می‌آیم و درمی‌یابم که امکان‌های متعددی وجود دارد که شناسایی متعارف من می‌تواند آن‌ها را مجدداً به جریان‌های راهوار شناخته شدۀ امور زندگی روزمره پیوند دهد. شاید آنان در این مورد با هم مشورت می‌کنند که چگونه ماشین تحریر فرسوده‌ای را ترمیم نمایند». ... «اما، اگر به این نتیجه برسم که همکارانم دسته جمعی دیوانه شده‌اند، ... من اکنون، با مسأله‌ای روبرو هستم که از مرزهای واقعیت زندگی روزمره درمی‌گذرد، ... و به سراشیب دنیایی سقوط کرده‌اند که دیگر دنیای عادی زندگی روزمره نیست».
☱ آنچه انجام دادم، ادغام موقعیت مسأله‌دار با موقعیت‌های روتین و راهوار و معمولی است که مجدداً نشان می‌دهد که موقعیت مسأله‌دار در واقع، در یک دید وسیع‌تر، بخشی از موقعیت طبیعی زندگی روزمره بوده است. در جریان مکانیسم ادغام، «واقعیت زندگی روزمره هر دو نوع حوزه [عادی و مسأله‌دار] را احاطه می‌کند، زیرا، آن‌چه به منزله مسأله‌ای جلوه می‌نماید به هیچ روی به یک واقعیت متفاوت مربوط نمی‌شود»، البته این مشروط است بر این که جریان‌های روتین و زندگی روزمره، بی‌وقفه استمرار یابد.
☱ حوزه‌های محدود معانی، یا حوزه‌های حاشیه‌ای، منابع اصلی ایجاد مسأله در زندگی روزمره هستند. «از خصوصیات همه حوزه‌های محدود معانی این است که توجه را از واقعیت زندگی روزمره منحرف می‌کنند. با زبان مشترکی که من برای عینیت بخشیدن به تجربه‌هایم در اختیار دارم بر بنیاد زندگی روزمره استوار است».
☱ واقعیت زندگی روزمره، «واقعیتی اعلا» (paramount reality) است. واقعیت اعلاست، از آن رو که هم حیطه‌های روتین و معمولی و هم حیطه‌های مسأله‌دار را «از همه سو در برمی‌گیرد، و آگاهی، گویی پس از یک گشت و گذار همواره به این واقعیت اعلا باز می‌گردد».
☱ زبان، در کنار فضا و زمان، مکانیسم‌های اصلی «ادغام» هستند.
☱ زمان و فضا و زبان، آش زندگی روزمره را هم می‌زنند.
☱ زمان و فضا و زبان، دو حیطه واقعیت مسأله‌دار و روتین را مدام، هم می‌زنند، تا واقعیت مسأله‌دار در درون روند روتین زندگی محو شود.
☱ زمان و فضا و زبان، تار+پود+کاد اصلی هستند که واقعیت اجتماعی در متن آن‌ها بافته و برساخته می‌شوند.
☱ فعلاً فصل اول کتاب تمام شد...
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.