دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
☱ «من، واقعیت زندگی روزمره را به منزلۀ واقعیتی نظم یافته ادراک میکنم». «زندگی روزمره، خود را به عنوان واقعیتی به نمایش میگذارد که به وسیله انسانها، تعبیر و تفسیر میشود، و از لحاظ ذهنی به منزلهی دنیایی به هم پیوسته و منسجم برایشان معنیدار است».
☱ «پدیدههای زندگی روزمره، از پیش در الگوهایی تنظیم شدهاند که به نظر میرسد که مستقل از ادراک من نسبت به آنها باشند و چنان است که گویی خود را بر ادراک من تحمیل میکنند».
☱ «این وسط، نقش زبان خیلی مهم است. زبانی که در زندگی روزمره مورد استفاده است، پیوسته مرا با جلوههای عینی (objectifications) لازم آشنا میسازد و نظمی را در برابرم قرار میدهد که این جلوههای عینی در آن قابل فهم میشوند و زندگی روزمره در چهارچوب آن برایم معنی پیدا میکند».
░▒▓
☱ «واقعیت زندگی روزمره، بر محور ”اینجا“ی جسم من و ”اکنون“ حضور من تنظیم و تشکیل میشود. ... اما، همه واقعیت زندگی روزمره در این حضور بیواسطه واقع نمیشود، بلکه زندگی روزمره پدیدههایی را در بر میگیرد که در ”اینجا و اکنون“، حضور ندارند. معنی این سخن آن است که من زندگی روزمره را بر حسب درجات مختلف نزدیکی و دوری هم از لحاظ فضایی، و هم از لحاظ زمانی ... تجربه میکنم. آن منطقهای از زندگی روزمره از همه نزدیکتر به من است که مستقیماً در معرض تماس جسمانی من قرار دارد. ... جهانی که در آن دست به عمل میزنم تا واقعیتش را دگرگون سازم یا جهانی که در آن کار میکنم. در این دنیای کار، آگاهی من زیر سلطه انگیزه متکی بر عمل است. ... این جهانی که در آن کار میکنم جهان تمام عیار من (my world par excellence) است».
☱ «آنچه در زندگی روزمره ”اینجا و اکنون“ بر من عرضه میشود، همانا حقیقیترین حقیقت (realissimum=the most real being) آگاهی من است». «نوعاً علاقه من به منطقههای دور دست از شدت کمتر و مسلماً از فوریت کمتری برخوردار است».
مآخذ:...
هو العلیم