فیلوجامعه‌شناسی

تز چهارم در بازخوانی کتاب «برساخت اجتماعی واقعیت»: قصدمندی زندگی روزمره

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓
☱ یکی از الزامات دیگر تحلیل پدیدارشناختی زندگی روزمره، پذیرفتن این مطلب است که «آگاهی، همیشه قصدمند (intentional) است؛ همواره معطوف به ابژه‌هاست. «آگاهی من قادر است که در همه حوزه‌های گوناگون واقعیت حرکت کند؛ ... من، به وجود جهانی که از واقعیت‌های (reality) بسیار تشکیل شده است، آگاهی دارم».
☱ در اینجا، واقعیت (reality) «کیفیتی است مرتبط با پدیده‌هایی که آن‌ها را دارای خودی مستقل از خواست و اراده خویش می‌دانیم».
☱ البته از این که آگاهی در زندگی روزمره همواره قصدمند و معطوف به چیزی است، نباید و نمی‌توان استنتاج کرد که آن اعیان مستقلاً وجود دارند. «هرگز، نمی‌توانیم برای این آگاهی قصدی، به خودی خود، یک باطن عام و فرافردی (putative substratum؛ معادل آقای فریبرز مجیدی «بنیاد جوهری فرضی» است که درست به نظر نمی‌رسد) قائل شویم، بلکه فقط آگاهی به آن چیز یا آن چیز را می‌شناسیم».


░▒▓
☱ واقعیت جهان زندگی روزمره، در میان سایر جهان‌ها، موقعیت ممتازی دارد و با فشار عصبی بیشتر نزد ما محسوس است. به عبارت دیگر، واقعیت جهان زندگی روزمره من، در مقایسه با جهان‌های زندگی‌های روزمره «غیر من‌ها»، میزان ملموس بودن آن است. آشکارا جهان زندگی روزمره من، دست اول و قلمرو سایر جهان‌ها دست دوم است، به این معنا که در نسبتی که با جهان زندگی روزمره من پیدا می‌کنند معنا و مفهوم می‌یابند:

• «در میان واقعیت‌های کثیر جهان پدیداری، یکی هست که به صورت «واقعیت تمام‌عیار» (reality par excellence) جلوه‌گر می‌شود. این واقعیت تمام‌عیار، واقعیت زندگی روزمره است. ... نیروی عصبی آگاهی در زندگی روزمره در بالاترین حد است، و نمی‌توان وجودش را نادیده گرفت و این واقعیت برای من امری عادی و بدیهی تلقی می‌گردد. یعنی، طرز فکر طبیعی مرا تشکیل می‌دهد (جهان روزمره طرز فکر مرا می‌سازد)».

░▒▓
☱ یک نکته دیگر، این که «من با حرکت از یک واقعیت به واقعیتی دیگر، این سیر انتقالی را به صورت نوعی ضربه (= شوک) تجربه می‌کنم. این ضربه را باید معلول تغییر جهت در ذهنی که متضمن این گذار است دانست».
☱ این بحث تا آن‌جا که به کسی مانند اروینگ گافمن مربوط می‌شود، مربوط به تغییر در عمق زندگی روزمره است، که می‌توان از آن به تغییر «صحنه» (region)، دیگرگون شدن «چهارچوب» (frame) یا تغییر «شرایط فصاحت» (felicity’s condition) تعبیر کرد. تغییر در صحنه/چهارچوب/شرایط فصاحت مستلزم تغییر جهت ذهنی نسبت به جهان است.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.