برداشت آزاد از کریستوفر پرندرگاست؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
☱ آلفرد شوتز (Alfred Schütz, 1899–1959)، فیلسوف و جامعهشناسی اتریشی، خصوصاً به دلیل وضع مفهوم مهم «زیست-جهان» (lifeworld) شناخته شده است.
☱ تأثیرات شوتز، وسیع بود. خصوصاً دو تأثیر؛ (۱) تأثیری که بر برگر و لوکمان در برساختگرایی اجتماعی نهاد. (۲) تأثیر قاطعی که بر شکلگیری مکتب اقتصادی اتریش به جای نهاد و دستمایههای تجدید نظر در پارادایم نوکلاسیک را فراهم نمود.
☱ شوتز، به نوبه خود، از سه تن تأثیری قاطع پذیرفت. آنری برگسن، فیلسوف فرانسوی، ماکس وبر، جامعهشناس آلمانی، و ادموند هوسرل، پایهگذار آلمانی پدیدارشناسی.
☱ ماکس وبر در ۱۹۱۸، یک سالی را در دانشگاه اتریش شاغل به تدریس و پژوهش بود. وقتی در ۱۹۲۲، شوتز، از دانشگاه وین فارغ التحصیل شد، لودویک فون میزس، مغز متفکر مکتب اقتصاد اتریش در دانشکده اقتصاد وین، از شوتز دعوت کرد تا در سمینار شخصی وی مشارکت کند. در این سمینار، موضوعاتی مانند عینیت، تاریخیگرایی، پیشینیگرایی، تفهم، کلگرایی و فردیتگرایی روششناختی روی میز قرار گرفته بود و حسابی بررسی میشد.
☱ در طول ده سالی که این سمینارها استمرار داشت، شوتز کوشید تا ناسازگاریهای دستگاه نظری وبر در استعمال مفهوم «معنای سوبژکتیو» (“subjective meaning”) را چفت و بست و ترمیم کند، و نهایتاً ابزار تحلیلی فراهم نماید که تمام علومی که به مطالعه کنش انسانی میپردازند، بتوانند از این مفهوم غنی به عنوان پایه تحلیل استفاده کنند.
☱ در آغاز این سمینارها، شوتز سعی کرد تا از مفهوم «استمرار» و خاطره برگسون استفاده کند، تا مفهوم «معنای سوبژکتیو» را جان بدهد. نتیجه این مساعی، خود را در کتاب «برساختن معنادار جهان اجتماعی؛ درآمدی بر جامعهشناسی تفسیری» مورخ ۱۹۳۲ نشان داد.
☱ کشف «استمرار» (duration)، «آگاهی زمانی درونی» (internal time-consciousness)، یا آن طور که ویلیام جیمز میگفت، «سیلان آگاهی» (the stream of consciousness)، محور برداشت شوتز از معنای سوبژکتیو بود. معنای سوبژکتیو، نوعی بازخوانی و یکپارچهسازی قطعات ناهمساز احساسات، ادراکات، واکنشها نسبت به تجربیات متنوع بود.
☱ معنا همواره در جریان «بازخوانی» (retrospectively) خلق میشود. اگر بخواهیم به زبان هوسرل بگوییم، میتوانیم گفت که معنا از یک «برانداز تکوضعی» (monothetic glance) به یک روند «چندوضعی» (polythetic) برمیخیزد.
☱ در مقابل ادعای وبر در «اقتصاد و جامعه»، دایر بر اینکه دانشمند علوم اجتماعی میتواند به برآوردی از ذهنیت کنشگران اجتماعی دست یابد، شوتز اصل فرض دانشمند اجتماعی، جدا از واقعیت اجتماعی را هدف قرار میدهد. شوتز میخواهد تا دوگانه دیرپای دانش اجتماعی «تفریدی» و «تعمیمی» را از سر راه بردارد این کار را با الهام از ایده «پدیدارشناسی» هوسرل، به عنوان «علمی برای شناخت بنیانهای علم» صورت میدهد.
☱ اینجاست که راه شوتز از وبریها و مکتب اقتصادی اتریش جدا میشود. اینجا بود که هواداران وبر و اقتصاددانان پیرو میزس عقیده داشتند که تیپ ایدهآلهای وبر، ابزارهای تحلیلی مناسبتر در مقایسه با «شهود ذهنی» هوسرلی به دست میدهد.
☱ این گرایش ایدهآلیسم استعلایی که در تعبیر «علمی برای شناخت بنیانهای علم» مصرح است، در فاصله سالهای ۱۹۱۳ تا ۱۹۳۵، همواره در ذهن شوتز بود تا این که در ۱۹۳۸، از آن عقب نشست و به «زیستجهان» و «جهان حقایق حس عام» معطوف شد.
☱ این تغییر مسیر پراگماتیک در دستنوشتههای ناتمامی با عنوان «تأملاتی در مسأله مرتبط بودن» (۱۹۷۰) بازتاب یافت که پس از مرگش منتشر گردید.
☱ او فرصت نکرد تا جمعبندی از افکار خویش سامان دهد، ولی شاگرد او، توماس لوکمان، با ایمان و عشق به معلمش، این کار را در کتاب «ساختارهای زیستجهان» (The Structures of the Life-World) صورت داد. لوکمان در این کتاب، نشان میدهد که تمام مفاهیم و افکار شوتز را میتوان حول ردهبندی زمانی، فضایی، و اجتماعی زندگی روزمره خلاصه کرد.
مآخذ:...
هو العلیم