فیلوجامعه‌شناسی

نسبت امام خمینی و “فوران آتشفشان‌ها”

فرستادن به ایمیل چاپ


 حامد دهخدا


← الگوی امام، ما را بد عادت کرده و توقع ما را بالا برده است!
← وظیفه اخلاقی علما، شناخت نیروی محرکی است که تحولات جامعه را به پیش می‌برد؛ خصوصاً آن نیروهایی که ظرفیت خود را در منحرف ساختن جامعه، به مثابه “فوران آتشفشان‌ها” نشان می‌دهند. علمای خط امام، باید این جریان‌ها را بشاسند و علیه آنان بشورند.
← افزون، بر این، تلاش برای تأثیرگذاری بر فرایند این تحولات و مشارکت در شکل‌گیری ساختار اجتماعی و سیاسی جامعه “فریضه” بعدی بر دوش علماست. آنها باید مسببان “فوران آتشفشان‌ها”، یا آن “مراجعی” که مردی با مادری پاک‌دامن را حرام‌زاده می‌خوانند، به مجازاتی که در شرع مقدس آمده برسانند. اقلاً آنها را از میان خود برانند.
← در گام سوم، هوش دار و هوش دار که مبادا علما از بازبینی و وارسی مداوم جهان‌بینی خود، و در صورت لزوم، از تصحیح و ترمیم آن غافل شوند. این الهام مهم امام است که امروز حداقل در بخشی از علمای این جامعه که در کار تدارک و تحمیل “فوران آتشفشان‌ها” به این ملت هستند، یا از اعلام اسامی مفسدان اقتصادی “ممانعت” می‌کنند آشکار است.
← تعهد علما به تلاش در گستره همگانی و کوشش در جهت تأثیرگذاری در فرایند دگرگونی اجتماعی و سیاسی، نباید موجب تسخیر استنباط مستقل دینی توسط سیاست و اقتصاد شود. استقلال علم‌سازی دینی در مقابل سیاست، این فرصت را برای علما فراهم می‌آورد که در مقابل کژروی‌های “کارگزاران”، “فریضه” امر به معروف و نهی از منکر خود را به جای آورند.
← این دین است که باید بر سیاست و اقتصاد نظارت کند، نه بر عکس. تأثیرگذاری بر سیاست را نباید با پیوستگی و وابستگی به تشکیلات سیاسی خاص، یا مشارکت در دستگاه حکومتی و مبارزه برای کسب قدرت یکی پنداشت؛ چیزی که وجود ناجور آن را نمی‌توان در روحانیون هر دو جناح، طی سال‌های پس از تشکیل روحانیت و روحانیون انکار کرد. آنها در موارد حساسی خطی عمل کردند، و اکنون آنچه موجب شده است چند عمامه به سر “خط امامی”، پس از یک سال از کپک زدن جنبش سبز، همچنان تنور “آتشفشان” را گرم نگاه دارند، هم‌قسم شدن نامیمون‌شان است تا در راه باطل خود، تا آخر با هم بمانند و از هر خرابکاری یکدیگر دفاع کنند. اینها همان آخوند‌های درباری هستند که در دربار آقازاده‌های خودشان زانو زده‌اند، و منتظر دریافت صله خود هستند، و برای آقازادگان خود از هر خبط و خطای فاحشی پرهیز ندارند.
← یادش بخیر! امام روح الله موسوی خمینی را می‌توان “پی‌گیرترین جهادگر در میان فقهای شیعه” لقب داد. از آغاز غیبت صغری، از زمان فارابی که تمام نبوغ زایدالوصف خود را به پای سیاستی ریخت که ادامه طریقیت نبوی را در یک مدینه فاضله بجوید، و از زمان تأسیس حوزه علمیه نجف، هیچ گاه زمینه و زمانه برای  این میزان از جهادگری فراهم نبود و اگر هم بود، کسی نبود که چنین پی‌گیر و پا در رکاب بایستد تا پروژه احیای “مدینه النبی” را “آغاز” کند. وقتی معلوم می‌شود که ظرفیت جهادگری امام روح الله موسوی خمینی قابل تحسین بوده است که می‌بینیم، خط امامی‌ها بریده‌اند! نه در مقابل امریکا، که در مقابل شهوت خانواده و “آقازاده” و زن و زندگی و مال و دارایی، قافیه را باخته‌اند. آنها دیگر خط امامی نیستند!
← شوق جهاد در امام روح الله موسوی خمینی، محصول ارتباط سطح بالغی از “نظر” از یک سو، و “عمل” اجتماعی از سوی دیگر بود. حکمت امام خمینی را می‌توان پاسخی به بن‌بست پرمخمصمه‌ای انگاشت که در رابطه دین و دنیای جدید پدید آمده بود و وجه آموزنده آن کناره‌گیری حساب شده از معیارهای متعارف(“کارشناسی”/“کارگزاری”/“روشنفکری”) برای پیشبرد سیاست در دنیای امروز بود. معیارهای خرد کننده “کارگزاریروشنفکری”، محصول کار انسان‌های ناقص بود، و همان طور که در اغلب تاریخ چنین بوده است، سازه‌های دست انسان، در خدمت سرکوب و گردن کشی قرار می‌گیرند، چنان که در عصر کارگزاران و اصلاحات چنین شد.
← اینکه بتوان یک نظریه متعالی چون فقه شیعه را با عمل منحط امروز آشتی داد، مایه‌های ناامیدکننده عصر امام خمینی را می‌ساختند. تردید شگرفی وجود داشت در این باب که آیا اصولاً هیچ وجه انطباقی بین این فضای ناامیدکننده و دنیای مقدس هست؟ نگرش امام خمینی، درست در مقابل این دلشوره بود. او حاضر نبود عقل را به قواعد نارسای سیاست امروزی محدود کند. از نظر او، “منافع”، نظرات “کارشناسی”، و شهوت “کارگزاران و روشنفکران” نبود که منظور سیاست را می‌ساخت، بلکه، هیچ چیز درست فهم نمی‌شد، مگر در نسبتی که با مبدأ هستی برقرار می‌کرد. به باور او، رشد و گسترش ارتباط با “معبود”، و توانایی سازمان‌دهی سیاست در رابطه با ارادۀ خداوند، دو عاملی بود که پایداری و سلامت جامعه را تضمین می‌کرد. به این ترتیب، بر فراز “سیاست”، “دین” نیز سر بر می‌آورد.
← این نوع “سیاست”، در اساس، فرایندی فرهنگی بود، و بر بنیاد رشد افکار استوار می‌شد. امام خمینی معتقد بود که اصولاً آن دسته از هنجارهای رفتاری، دارای اعتبار است که از دین برآمده باشد. دین، در این نظام فکری به مثابه صافی عیارسنج عقل کارشناس مد نظر بود، و اگر از دنیای امروز، چیزی به معیار دین می‌خورد، پذیرفته می‌شد، و اگر چیزی به محک دین سازگار نبود، هر چند هم که “امروزی” و مورد اجماع “کارشناسان” بود، بی‌اعتبار قلمداد می‌گردید. برای امام، دین، دارای میزان و معیار ویژه‌ای بود که بر اساس آن، نقد عقل امروزی ممکن می‌گردید و اصولاً از این طریق است که می‌شد از ابتذال “هر کی قرائت خودشو داره” دوم خردادی پرهیز کرد.
← فقیه، از یک سوی، متفکر و محققی است که با همگنان و همکاران خود به مباحثه و مناظرۀ تخصصی می‌پردازد و از این طریق در گسترش و گشایش نظریه‌ها و پیدایش فرضیه‌های جدید، متفکر و مبتکر است؛ و از سوی دیگر، به مثابه مصلحی اجتماعی است که به منظور روشنگری، در جدل‌های عمومی جامعه شرکت می‌کند و می‌کوشد با مشارکت و دخالت خود در مباحث روز، و استنباط و طرح حکم الهی در جهت حل مسایل جاری جامعه، در فرایند تکامل و بهبود وضع موجود تأثیر گذارد. به این ترتیب وظیفه و تکلیف جدیدی به عهده عالمان دین نهاده می‌شود که به نقد آشکار و بررسی وقایع جاری در جامعه بپردازند.
← در این حال، علمای دین، آن گروه فرهیخته جامعه خوانده می‌شوند که بدون آنکه “شغلی” سیاسی داشته باشند، در اموری که به مصالح عمومی جامعه بستگی دارد، مسؤولانه دخالت می‌کنند و بدون ملاحظه هر چیزی غیر از راه حق، واکنش نشان می‌دهند. این موقعیت، با الگوی موقعیتی که امامان شیعه در جامعه می‌جستند، تعریف می‌شد. شخصیت نمونه‌ای که امام خمینی در شالوده نظریه خود درباره جهاد در پی آن بود، ولایت فقیه بود که از سوی امام عصر(عج)، مکلف به کسب آزادی و تلاش در راه رفع نابرابری‌های اجتماعی و مقاومت در برابر نفع‌طلبی‌های ریز و درشت، و در یک کلام جامع‌تر، مکلف به اجرای احکام اجتماعی اسلام بود.

  • علیرضا بشیری  - عرض ادب و نظر

    سلام و ادب و احترام
    خدمت برادر ارجمند و استاد گرامی
    بنده بشیری هستم . از شاگردان کلاس مطالعات انتقادی در دانشکده صدا و سیمای قم.
    امید که در سایه سار امام زمان ارواحنا لتراب مقدمه الفداء روزگار به کام باشد.
    غرض از مزاحمت ؛ می خواستم ده سوال اساسی علم ارتباطات را بدانم. البته در چند کتاب چیزهایی یافته ام و خودم هم بر آنها نظری افزوده ام .می خواستم نظر شما را هم بدانم .چون در شروع یک تحقیق مدت دار هستم ، نظر شما برای بنده مهم است.
    اما بعد؛
    به نظر بنده این متنی که نوشته اید در عین زیبایی و حکایت از -بی اغراق- عمق دغدغه و فهم نویسنده آن ؛حاوی یک اشتباه در محتواست .به عبارتی شکل قیاس شما میان خمینی و فقیه به ما هو فقیه درست است اما در محتوا نه. می پرسید چرا ؟به دو دلیل : دلیل اول در فقاهت فقیه است و آن اینکه فقیه باید فقاهت کند و از میان متونی سراسر نور ،انوار هدایت را به گونه ای مردم فهم بیرون بکشد و همین! آن حرف هایی هم که هر از گاهی می گوید از سر ریش سفیدی و بزرگی و اکرام عالم است نه فقه و فقاهت!

    و دلیل دوم در خمینی نهفته است چرا که او همین حرفهای بالا را که همین الان هم بعضی میزنند را شکست و وظیفه فقیه را نه صرف فقاهت که ولایت دانست.خمینی ندای گمشده در تاریخ صدرای شیراز را که "السیاسه عبد الدین"؛ به منصه ظهور رساند .راستش استاد به نظر من او معنای 9 جلد حکمت متعالیه ملاصدرا بود ؛چرا که گویی3 سفر عرفانی اش را انجام داده و اینک در سفر آخر طنین فی الخلق بالحق را معنا می بخشد. چه، او تا قبل از خرداد 42 در جایی شناخته نشده بود و مردم زیادی این عالم ربانی را نمی شناختند .عجبا که چنین رهبری که در روز ورودش به میهنش و در روز مرگش بزرگترین کنگره های انسانی شکل گرفته بود تا قبل از شروع نهضتش چند نفری بیش او را نمی شناختندو این همان معنای "فی الخلق بالحق" است.

  • بشیری

    سلام استاد

    خواستم تشکر کنم بابت پاسخ شما به سوال بنده
    ناسلامتی عرض شد که پاسخ شما برای حقیر مهم هست.

  • administrator

    -----------------------------------------------------------
    بسم الله الرحمن الرحیم
    -----------------------------------------------------------

    جناب علیرضا بشیر

    با سلام و احترام

    • خب؛ از تأخیر در پاسخ، که چنین شما را برآشفته است عذر می‌خواهم.
    • اهتمام شما به این نوع مطالعه بلندمدت مایه دلگرمی است.
    • امیدوارم که حاصل بررسی‌های خود را برای من ارسال کنید.
    • واقع آن است که برای رصد چنین سؤالاتی باید به انواع مدل‌های ارتباط مراجعه کنید. مدل‌های ارتباط که به عنوان سازه‌های نظری اصلی در علم ارتباطات مطرح‌اند، بیانگر مؤلفه‌های اصلی ارتباط هستند که باید در یک تحقیق بایسته مد نظر باشند. برای این منظور فصل یکی مانده به آخر کتاب ارتباط‌شناسی دکتر منوچهر محسنیان راد فوق‌العاده است.
    • ولی به نظر من، یک مدل خوب ارتباط، یک مدل چرخشی سیزده مؤلفه‌ای است: (1)فرستنده←(2)تصمیم‌گیری در مورد پیام شامل برنامه‌ریزی←سازمان‌دهی و پیش‌آزمایی←(3)انتخاب رسانه←(4)رمزگذاری پیام←(5)انتقال پیام←(6)زمان انتقال پیام←(7)دریافت پیام از سوی واسطه‌‌ها و مراجع←(8)تأثیر عوامل اجتماعی بر پیام←(9)تأثیر عوامل اجتماعی به دسترسی به پیام←(10)دریافت پیام به نحو فیلترگون و مقوله‌بندی شده←(11)رمزگشایی و تفسیر پیام←(12)تأثیرپذیری←(13)بازخورد←و (1)فرستنده و...
    • در پناه ولیعصر(عج) پاینده باشید.


    هفده خرداد
    دكتر حامد حاجی حیدری
    -----------------------------------------------------------

  • administrator

    • ولی به نظر من، یک مدل خوب ارتباط، یک مدل چرخشی سیزده مؤلفه‌ای است: (1)فرستنده←(2)تصمیم‌گیری در مورد پیام شامل برنامه‌ریزی←سازمان‌دهی و پیش‌آزمایی←(3)انتخاب رسانه←(4)رمزگذاری پیام←(5)انتقال پیام←(6)زمان انتقال پیام←(7)دریافت پیام از سوی واسطه‌‌ها و مراجع←(8)تأثیر عوامل اجتماعی بر پیام←(9)تأثیر عوامل اجتماعی به دسترسی به پیام←(10)دریافت پیام به نحو فیلترگون و مقوله‌بندی شده←(11)رمزگشایی و تفسیر پیام←(12)تأثیرپذیری←(13)بازخورد←و (1)فرستنده و...
    • در پناه ولیعصر(عج) پاینده باشید.


    هفده خرداد
    دكتر حامد حاجی حیدری
    -----------------------------------------------------------

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.