فیلوجامعه‌شناسی

اسکات لش: رخوت نسبت به گذشته/ چشم‌پوشی از آینده/ اجتناب از تصمیم قطعی

فرستادن به ایمیل چاپ

سعید نجیبا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


☱ اسکات لَش، موضوع خودشیفتگی را در ارتباط با «خویشتن (Self)» امروزین مورد کندوکاوهای وسیعی قرار داده است؛ لَش بویژه پدیده مورد بحث را به ماهیت هولناک و تهدید آمیز زندگی اجتماعی مدرن مرتبط می‌سازد خطرهای محتمل جهانی چنان در تار و پود نهادهای عصر جدید گره خورده‌اند که در سطح رفتارهای روزمره، هیچ کس، دیگر به فکر آن نیست که چگونه می‌توان از تهدید خطرهای جهانی بالقوه برکنار ماند. بیشتر مردم چنین تهدیدهایی را از حوزه زندگی خود می‌رانند و با خط زدن و کنار گذاشتن «زندگی‌نامه»های آمیخته با خطرهای بزرگ، فعالیت‌های خویش را بر «استراتژی‌های بقا» متمرکز می‌سازند؛ به این ترتیب، مردم، با رها کردن هرگونه امیدی در مورد مهار کردن محیط زندگی عمومی، به دل‌مشغولی‌های صرفاً شخصی پناه می‌برند: دل‌مشغولی به خودسازی‌ها و بهبودهای روانی و جسمانی. این آشکارا همان مفهوم سِنِت از زوال زندگی عمومی است. این‌چنین منابع هویتی عمومی یا منهدم می‌گردند یا در نسبتی که به قرائت شخصی فرد از آن‌ها مربوط می‌شود (که دائماً متغیر است)، امکان بقا می‌یابد. در واقع، فرد منابع هویتی جدید را تنها در سایه‌ی حالات و تلقی‌های موقتی خود اختیار می‌کند و مدام به دنبال بالاترین سطح دست نایافتنی تحقق خویشتن، اقدام به گزینش این منابع هویتی سراب‌گونه می‌کند. لَش این وضع و حال را به نوعی تبخیر تاریخ تعبیر می‌کند؛ نوعی گم کردن پیوستگی تاریخی به معنای احساس تعلق و توالی نسل‌هایی که از یک سو به گذشته می‌پیوندد و از سوی دیگر، در جهت آینده پیش می‌روند در متن چنین زمینه‌ای است که مردم با ولع هر چه تمام‌تر به جست و جوی نوعی امنیت روانی و آسایش خاطر فرار و دست نیافتنی می‌دوند و اغلب هم ناکام می‌شوند. لش با سِنِت هم عقیده است که خودشیفتگی همان قدر که بیانگر تحسین خویشتن است، گویای نفرت از خویشتن هم هست. خودشیفتگی نوعی دفاع در برابر خشم‌های کودکانه است که شخص برای جبران آن‌ها می‌کوشد تا با قدرت‌نمایی‌های تخیلی، احساس برتری کاذب خویشتن را سیراب کند. شخصیت خودشیفته فقط ادراک مبهمی از نیاز به دیگران دارد، و احساس عظمت و برتری نسبت به دیگران در وجود او همواره تحت فشار نوعی احساس پوکی و بی‌مایگی به پیش رانده می‌شود. شخصیت خودشیفته، به سبب محرومیت از آمیزش و ارتباط متقابل با دیگران، عملاً معتاد به تزریق دائمی تحسین و تأیید است تا احساس کاذبی را که از ارزش خویشتن دارد، هم‌چنان ثابت و سر پا نگاه دارد به گفته لَش شخص خودشیفته همواره:

• به طرزی مزمن دل‌تنگ و ناآرام است و به دنبال صمیمیت‌هایی هیجان‌آمیز و تحریک‌کننده، ولی، بدون هرگونه درگیری و وابستگی می‌دود. شخصیت خودشیفته از نظر جنسی بی‌بند و بار است و اغلب هرج و مرج جنسی را می‌پسندد، زیرا، هم‌جوشی محرک‌های درونی دوره ماقبل بلوغ و محرک‌های ادیپی در خدمت پرخاشگری، عملاً به تقریب انحراف‌های جنسی گوناگون می‌انجامد. تصویرهای بد و ناجوری هم که به کنه وجود او [شخص خودشیفته] راه یافته، به طور مزمن وی را نسبت به تندرستی‌اش بیمناک می‌سازد و تصور بیماری‌های خیالی نیز به نوبه خود تمایلی خاص نسبت به دوا و درمان و هم‌چنین، نسبت به گروه‌ها و جنبش‌های مدعی شفابخشی و درمانگری به وجود می‌آورد .

☱ رجوع خودشیفتگان مدرن به مدعیان شفا‌بخشی و درمانگران رنگارنگ (مانند روانکاوان، روان‌پزشکان شبکه‌ی پنج تلویزیون، کتاب‌های یوگا یا اعتماد به نفس و…)، نه فقط این‌گونه عوارض را تخفیف نمی‌دهد، بلکه در بیشتر موارد به تداوم آن‌ها نیز کمک می‌کند، زیرا، در جریان هرگونه درمان، شخص مراجع ترغیب می‌شود که هم‌چنان در کانون تفکرات و توجهات دیگران باقی بماند. سرمایه‌داری مبتنی بر مصرف و از جمله سرمایه‌داری ورزشی، با تلاش‌هایی که برای یکنواخت کردن مصرف و شکل دادن به ذوق و سلیقه افراد (مانند مصرف کالای «استقلالی شدن» یا «پرسپولیسی شدن») انجام می‌دهد، نقشی اساسی در پیشبرد خودشیفتگی ایفا می‌کند. اندیشه‌ی ایجاد جامعه‌ای تعلیم دیده و اهل تمیز از مدت‌ها پیش در برابر امواج فراگیر مصرف‌گرایی از پای درآمده است. مصرف‌گرایی در حقیقت، «جامعه‌ای تحت تسلط ظواهر» است. مصرف، با مطرح ساختن کمبودهای کیفی زندگی اجتماعی در عصر جدید، مدعی بر طرف کردن‌ آن‌ها می‌شود، و در حقیقت، همان چیزهایی را وعده می‌دهد که شخص خودشیفته آرزوی برخوردار بودن از آن‌ها را در سر می‌پروراند: جذابیت، زیبایی و محبوبیت شخصی که گاه به نحوی بیگانه‌کننده در یک بازیگر محبوب فوتبال خودنمایی می‌کند. چنین است که مصرف‌گرایی در تبلیغات خود همواره «مناسب‌ترین» نوع کالاها و خدمات را عرضه می‌دارد به این ترتیب، همه ما در عرصه‌های گوناگون جامعه امروزین چنین زندگانی‌ می‌کنیم که گویی اطراف ما پوشیده از آیینه است، و در میان این آیینه‌ها کوشش ما همواره بر آن است که ظواهرمان نمایشگر شخصیت سرزنش‌ناپذیر و متناسب با ارزش‌های اجتماعی باب روز باشد. این‌گونه مدام مجبور می‌شویم هویت خود را بدان‌سان که این ظواهرمان را توجیه کند، تغییر شکل دهیم. تبدیل شدن دین به قرص‌های آرام‌بخشی که گاه و بی‌گاه جای خود را به دیگری می‌دهند یا شکل‌گیری هویت‌های ورزشی که گاه و بیگاه امکان تغییر آن‌ها وجود دارد، از جمله‌ی این عوارض است. وجود شبه‌دین‌های جدیدی مانند «قرائت x از اسلام»، «آئین اعتماد به نفس پروفسور y»، «گزینش‌هایی از آموزه‌های پائولو کوئلو»، برخی را دچار این گمراهی کرده است که ما وارد یک دوره‌ی «سکولاریزم‌زدایی» شده‌ایم، اما، این کاملاً تلقی اشتباهی از دین است، چرا که، این شبه‌دین‌ها نه تنها دنیوی و سکولار، بلکه کاملاً شخصی و خودشیفته است و علائم یک بیماری روانی عمیق و آزاردهنده است و اثری از «ایمان» دینی که یکی از سه رکن اساسی مفهوم جامعه‌شناختی از دین است در آن ملاحظه نمی‌شود.
☱ لَش می‌پذیرد که، در سطح ارتباط‌های شخصی تلاش‌های تازه‌ای برای دستیابی به صمیمیت و خودمانی‌گری (مانند همان شبه‌دین‌هایی که وصف آن رفت) آغاز شده است این خصوصیت و خودمانی‌گری دقیقاً به سبب همان اوضاع و احوالی که شخص را به چنین تلاشی وامی‌دارد دست‌یافتنی نیست. ناتوانی در علاقه‌مند شدن به هر چیز دیگری جز سر پا نگاه داشتن نوعی «خویشتن (Self)» قابل قبول، هر گونه جست و جوی صمیمیت و خودمانی‌گری واقعی را کاری بیهوده جلوه می‌دهد. افراد به طور معمول از ارتباط‌های خصوصی با دیگران یا با منابع هویتی جدید، متوقع کسب رضایت و امنیت عاطفی ویژه‌ای هستند که طعم آن را قبلاً نچشیده باشند. از سوی دیگر، همین افراد می‌کوشند تا بی‌اعتنایی لازم برای حفظ «من» خودشیفته، را به عنوان نوعی دیوار دفاعی در برابر دیگران هر چه بیشتر تقویت کنند... به این ترتیب، شخص خودشیفته بدان‌جا می‌رسد که از دوستان و دوستداران خود توقع‌هایی غیرعادی داشته باشد و، در همان حال از هرگونه مقابله به مثل اساسی در قبال هم‌قطاران (که شرط اساسی چنین ارتباط‌هایی است) شانه خالی کنند. به اعتقاد لَش، انحطاط خانواده‌ی پدرسالار و، حتی، خانواده به طور کلی، رابطه نزدیکی با ظهور و گسترش خودشیفتگی دارد به جای «اقتدار خانوادگی» و هم‌چنین، اقتدار سنتی بزرگان و عقلای قوم، پرستش کارشناسان و خبرگان (مانند ستاره‌های ورزشی که سبک‌های جدید زندگی و لباس پوشیدن را به افراد می‌آموزند) بر جوامع امروزین حکم‌فرما شده است. کارشناسان و ستارگان جدید بخش تفکیک‌ناپذیری از فرهنگ درمانگرانه خودشیفتگی را تشکیل می‌دهند«پدرسالاری جدید» پدید آمده است که در متن آن کارشناسان و خبرگان و ستارگان گوناگون نیازهای مردم عادی را بر می‌آورند... بسیاری از ‌اشکال جدید کارشناسی معلول نیازهایی اصیل و واقعی نیستند؛ در بخش وسیعی از امور اجتماعی و انفرادی کارشناسان جدید عملاً نیازهایی را که مدعی برآوردن آن‌ها هستند، خود اختراع کرده‌اند وابستگی به کارشناسی یا ستارگان به صورت نوعی شیوه زندگی در آمده است. در این‌جا بار دیگر با پدیده خودشیفتگی ارتباط می‌یابیم، زیرا، شخصیت خودشیفته همواره به عنوان نوعی دفاع در برابر وابستگی‌های دوران کودکی آغاز می‌شود و شکل می‌گیرد از آن‌جا که جامعه مدرن وابستگی را به بیشتر عرصه‌های زندگی بزرگ‌سالان نیز تسری می‌دهد، خودشیفتگی به عنوان واکنشی در برابر احساس عجز ناشی از این وضع شدت می‌یابد. لش، در نوشته‌های بعدی‌اش، در می‌یابد که در کنار این وضعیت خلق مداوم هویت‌های «موقتی»، نوعی احساس عدم کنترل و مخاطره‌ی عمیق وجود دارد که به نوبه‌ی خود خلق مداوم هویت‌های «موقتی» را تشدید می‌کند. موضوع بقا، در دنیایی انباشته از عوامل مزاحم و دست و پاگیر، مورد تأکید قرار می‌گیرد. به گفته‌ی وی، بقا دل‌مشغولی مشترک افراد در زندگی روزمره و هم‌چنین، بعضی شبکه‌های اجتماعی مانند جنبش‌های دفاع از صلح و محیط زیست است. دوران معاصر، مسأله بقا به صورت موضوعی بیش‌ از پیش پر اهمیت در آمده است. با این وصف، تبلیغات پر سر و صدایی که در اطراف موضوع بقا به عمل می‌آید، خود به صورت امری روزمره درآمده و واکنش‌های پر تحرکی در افراد پدید نمی‌آورد و افراد را بیشتر به درون فرو می‌برد. نشان دادن عمق و گستره‌ی خطرهایی که بشریت امروز با آن‌ها مواجه است، ضرورتی انکارناپذیر دارد و بعضی فشارهای اجتماعی و جنبش‌هایی که به تبع آن‌ها آمده‌اند، تنها امید ما برای آینده محسوب می‌شوند، ولی، این واقعیت هم در خور توجه است که دائم از فاجعه و مصیبت سخن گفتن ذهنیت محاصره شده‌ای به وجود می‌آورد که بیشتر کرخ‌کننده است تا تحرک‌زا. چیزی که لَش قبلاً آن را «فرهنگ خودشیفتگی»می‌نامید، بعدها مبدل شد به «فرهنگ بقاگرایی».
☱ الگوی زندگی مدرن به میزان فزاینده‌ای براساس شیوه زندگی افرادی شکل گرفته است که ناچارند در موقعیت‌هایی آکنده از تعارض‌های بزرگ فقط با حداقلی از«خویشتن (Self)» زندگی کنند که آن هم برای بقا عملاً از دنیای خارج جدا شده است. رخوت و بی‌احساسی نسبت به گذشته، چشم‌پوشی از آینده و اجتناب از تصمیم قطعی برای زندگی، روز به روز نوعی رفتار همه‌گیر است که رفته رفته، به صورت ویژگی عمده‌ی زندگی در جوامعی در می‌آید که مردم احساس می‌کنند که تقریباً، هیچ‌گونه کنترلی بر نیروهای مؤثر در اجتماع ندارند.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.