فیلوجامعه‌شناسی

سکوت-آرمان-مسؤولیت

فرستادن به ایمیل چاپ

 حامد دهخدا


← در مقابل “جنبش امتناع از اعلام اسامی مفسدان اقتصادی” ساکتیم.
← ناباورانه؛ بله؛ ناباورانه، در مقابل “جنبش امتناع از اعلام اسامی مفسدان اقتصادی” ساکتیم. در حالی که مجرمان دیگر، قبل از اثبات حکم‌شان به پهنای شجره‌نامه، از صفحه حوادث روزنامه‌ها سر در می‌آورند، بردن نام مفسدان اقتصادی، همان سارقان خون شهیدان، حتی پس از نهایی شدن حکم، یا در حالی که از پاسخ به قاضی متواری‌اند، “جیز” و شری نابخشودنی تلقی می‌شود.
← می‌بینید؛ این، تحقیر دست جمعی ملت است.
← پدیدارشناسی این بلا که بر سر ما نازل شده چیست؟ این، یک تحقیر دست‌جمعی است و واقعیت ملموس زندگی ما را اینچنین تلخ و غم‌انگیز ساخته است.
← خوب؛ عده‌ای اندک، از فساد اقتصادی، و در عین حال، سوار بر مردم بودن، لذت می‌برند، ولی واقعاً لذت نمی‌برند، چرا که این دنیا صاحب و حساب کتاب دارد و آه مادران شهیدان بی‌ثمر نخواهد بود؛ همان صاحب، و همین آه است که “آتشفشان” عظیم آنان را در جریان معجزه‌ای آشکار به سردی و خاموشی می‌کشد.
← در سوی دیگر، انبوهی، شاهد این فساد کثیف، و “جنبش تحقیرآمیز امتناع از اعلام اسامی مفسدان اقتصادی” هستند. این انبوه بسیار، تحقیر می‌شوند. کارگزاران، روشنفکران، و صاحبان مناصب قضایی و نظارتی با راه انداختن “جنبش امتناع از اعلام اسامی مفسدان اقتصادی”، چنین وانمود می‌کنند که ملت احمقند. در این مورد خاص، دانستن حق مردم نیست. در این مورد خاص، افشای اطلاعات قضایی به “مصلحت” نیست.
← آنان که می‌دزدند، آنان که دزدی را بنا به “مصلحت” توجیه می‌کنند، آنان که سکوت می‌کنند و می‌بینند که احمق فرض می‌شوند، همه از یک “زندگی بدون کیفیت” رنج می‌برند. گرایش نیرومندی، دنیای ما را به لرزه افکنده است که در همه سطوح، همه را به بازیگران یک “زندگی بدون کیفیت” تبدیل کرده است. در این دنیا، تأکید، تنها بر فردگرایی و لذت‌گرایی و رفاه‌طلبی است. این نحو نگرش، مغز فروپاشی و تجزیه‌ای است که کارگزاران و روشنفکران را از درون تهی کرده است و هوادارانی را به سکوت یا هواخواهی از آنان، به بازیچه “آتشفشان‌ها” بدل می‌کند. در نهایت و غایت قصوای این قسم زندگی، رد پای نوعی “لذت‌گرایی” را می‌توان رصد کرد که همه را به سکوت “مصلحتی” کشانده است. اصحاب این زندگی، از ترس از دست دادن لذت حلوای نقد، از سرکه تند فریاد امروز اجتناب می‌کند که سخت لذت سوز است.
← ما در حال پشت سر گذاردن سیاست به مفهومی هستیم که در جریان انقلاب اسلامی و مقدمات آن رایج شد. “مسؤولیت”، که به حکم “کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته” رکن سیاست بود، نابود می‌شود و جای آن را اصل “لذت” می‌گیرد.
← در این سیاست از ریخت افتاده، سیاست به سرگرمی و تنوع بدل می‌شود. دولتی می‌رود، و دولتی می‌آید و ما دولت را مانند نوشابه خانواده مصرف می‌کنیم و زیاد مصرف می‌کنیم و دقت نمی‌کنیم که آنچه هویت خود را با آن گره می‌زنیم(لباس سبز می‌پوشیم)، چه می‌کند و چه می‌خواهد بکند؟ ادامه‌ی چیست و مقدمه‌ی چه چیزی را فراهم می‌کند؟ تلاش در جهت ملاحظۀ شکل‌های تازه، از همان مؤلفه‌های معیوب پیشین، به سرگرمی بدل می‌شود، و سطح توقع از تنوع، به همین مقدار محدود می‌شود.
← ما در عصر تنوع “شکل”ها، زندگی می‌کنیم، یا به عبارت دیگر، در حال گذار از شکلی به شکل دیگر زندگی هستیم، و بدون آنکه خود بخواهیم که چنین سطحی و قشری باشیم، خود را با این تغییرات ظاهری سرگرم می‌کنیم.
چگونه می‌توان این “زندگی بدون کیفیت” را سر و سامان داد؟
← بر این گمانم که نوعی “ضد-جریان” علیه “لذت‌گرایی”، می‌تواند به ما کمک کند؛ یک آرمانگرایی پرشور. در هر جامعه‌ای چیزهایی وجود دارد که عملکرد حیاتی دارند، ولی در بدو امر، غیرامروزی و ناخوشایند به نظر می‌رسند. آنها آرمان‌هایی هستند که می‌توانند در قامت یک “ضد-جریان”، پوسته “زندگی بدون کیفیت” ما را بگشایند و به “آینده” راه برند. این سبک خاص و ممتاز و متمدن زیست انسانی است؛ یعنی تلاش برای ترویج ارزش‌های قابل تکریم که اکنون، “تندروی” یا “افراطی‌گری” خوانده می‌شود.
← زندگی، علاوه بر معنای طبیعی و مادی “توسعه” و “رفاه” و “خرد و ریز زندگی روزمره” و در یک کلمه، “لذت”، مفهومی متعالی و فوق طبیعی نیز دارد. “آرمان”، “خدا”، “انسان کامل” و “جامعه کامل” راه‌هایی هستند که عمدۀ افکار ما را باید متوجه خویش کنند، شاید نگاه ما را از اکنون و حالا بگیرند و به آینده، و شاید “آسمان” پرتاب کنند. جای امام روح الله موسوی خمینی خالی است که هر چند جمله یک بار، لغت “تهذیب” را به کلام خود بیفزاید و به کارگزاران، روشنفکران، صاحبان مناصب قضایی و نظارتی، و خود ملت یادآوری کند که دنیای دیگری هم هست، و هر چه هست “لذت” و “رفاه” و “توسعه” و نوشابه خانواده نیست(یک نکته جالب: ما رکورددار مصرف نوشابه در جهان هستیم!).
← آینده‌ی آرمانی، بدون “مسؤولیت”پذیری میسر نخواهد شد. آینده، بدون “مسؤولیت”، بیشتر سرچشمه اضطراب خواهد بود، تا امید.
← اگر تو نشستی، و به “امتناع از اعلام اسامی مفسدان اقتصادی”، فقط نگاه کردی، آینده درخشانی چشم به راه تو نخواهد بود. به محض آنکه “فهمیدی” برخی از ارزش‌های اجتماعی حیاتی به مخاطره افتاده است، نباید آن را به گونه‌ای دیگر تعریف کنی و نام دیگری چون “مصلحت” به آن بدهی.
← برخی با ابراز دلواپسی از نابودی “شجاعت مدیران” و “آگاهی دیررس مدیران دلسوز از قانون”، بظاهر، می‌کوشند تا اسباب خانۀ خراب مفسدان را نجات دهند. وقتی جوانان اصول‌گرا می‌کوشند مفسدان اقتصادی را افشا کنند، اقتصاددانان، طومار امضا می‌کنند و از نابودی اقتصاد ایران بیم می‌دهند، انگار تا کنون که فساد به این پایه سهمگین رسیده است، اقتصاد ایران با مخاطره قرین نبود. این دایناسورهای فکری، با امضای طومارهایی، توسعه، سازندگی، اصلاحات، مدارک، پست‌ها و مقامات را در خطر می‌بینند، و می‌کوشند اسباب و خرت و پرت یک “زندگی بی‌کیفیت” را حفظ کنند. آیا می‌دانید منطق عملکرد این روشنفکران توجیه‌گر چیست؟ این دایناسورروشنفکرها، لحظاتی را رصد می‌کنند که پیکره و منظومه “زندگی بدون کیفیت”، دیگر نمی‌تواند اجزاء ترکیب کننده خود را تحمل کند. از آن لحظه، همان عناصر سازنده پیکر نحیف را برای تولید دوباره، و به نحو دیگری با هم ترکیب می‌کنند تا زمینه برای استمرار خفقان کارگزاران فراهم شود. برای این منظور به آخر خط، یعنی ابتذال “لذت” رسیدند: “کلمه” را بر باسن دختران اسکیت‌سوار نقش کردند. اینگونه، توانستند عصر کارگزاران را به عصر اصلاحات بچسبانند و همچنان به دنبال ساختن نوع تازه‌ای از “زندگی بی‌کیفیت” در استبداد سبز باشند؛
← آرمان‌گرایی به ما اجازه می‌دهد تا نیروی خود را متمرکز و معین کنیم. امروز، باید شهامت داشت، و به فراتر از این مقولات پست نظر افکند. باید پشتی‌هایی را که راحت به آنها تکیه زده‌ایم، برچینیم. باید از خواب “مصلحت” بیدار شویم. برای ورود به تفکری بسیار فراتر از گذشته، باید بپذیریم که در جهانی زندگی می‌کنیم که مشحون از آشوب‌ها و هیاهوهاست، که “مسؤولیت” ما را می‌طلبد. ما باید “مسؤؤلیت” خود را برای آینده بپذیریم و به نام “مصلحت”، آینده را به امروز نفروشیم. شر موهوم آینده را دلیلی برای شر آشکار امروز نکنیم.
← توضیحات بیشتری دارم كه از این پس خواهم گفت...

  • ...

    خالی بودن جای امام و کاسته شدن از بسامد کلمه ی تهذیب نیست که مسئولین را به خواب زمستانی ویرانگرشان فرو برده. سنگینی بی سابقه ی گوشهاست. و الا خلف صالح امام مکررا در خفا و علن متذکر می شوند.

  • عليرضا خسروي

    مسائلي كه در خصوص زندگي به سبك امروزي بيان مي شه بيشتر به مثابه همان است كه آقا چندين سال است در خصوص نفوذ فكري ليبرال دموكرات هشدار مي دهند ولي حيف كه حتي خانواده هاي به اصطلاح مذهبي نيز به دليل واقع گرايي آن را ترويج مي دهند چه خواسته چه ناخواسته.
    سخت است ولي هشياري لازم است بنده هم گاهي به قصد، سر كلاس مباحث اينچنيني را مطرح مي كنم تا مزه ديگران را بچشم ولي كسي فعلا قصد حركت و عزيمت را ندارد . از اين رو پذيرفتن مسئوليت سخت است چون بعدش هم حركت مي خواهد

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.