حامد دهخدا؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
☱ بالاخره، سه سال حملات کوبنده و دعواهای همه جانبه با «تهمتهای شرمآور»، مانند «رمالی»، کار خود را کرد، و آن قدر آب سر بالا رفت که امروز، قورباغه ابوعطا میخواند.
☱ نود روز از آزادی مهدی هاشمی به قید وثیقه میگذرد، یعنی هشتاد روز بیش از آنچه که از اول قرار بود، ولی هنوز آمادهسازی پرونده به سرانجام نرسیده است!
☱ و خاندان هاشمی احساس قدرت میکنند.
☱ بدون اینکه احساس کنند که تنها از سر بیعدالتی آشکار بنام مصلحت است که عفت مرعشی به جرم فراخواندن مردم به خیابانها و تهدید امنیت ملی مورد تعقیب قرار نگرفت. تنها از سر بیعدالتی آشکار بنام مصلحت است که اکبر هاشمی بهرمانی رفسنجانی به جرم نگارش نامه آتشفشانی و تهدید ملت و رهبر به فوران، مورد تعقیب نیست.
☱ آنها سرود شادی و پیروزی میخوانند.
☱ آنها سرود شادی و پیروزی میخوانند.
☱ آنها سرود شادی و پیروزی میخوانند.
☱ آنها به کمک لج و لجبازیهای بیحساب، بالاخره این روزها، بیپرده، خواستار عذرخواهی مردمی هستند که روزی به رئیس جمهور، احمدینژاد رأی دادند! رئیس جمهوری که اگر به قول آنها و فقط به قول آنها، هر عیبی داشت، لااقل این عیب را نداشت که برای خود، خانواده و حزبی و باشگاه و قهوهخانهای درست کند، و بشود پدرخوانده آن خاندان و حزب و باشگاه و قهوهخانه، و هنوز هم خودش و همسرش و... جرمهای عظیم مرتکب شوند، و به برکت این قدرت پدرخواندگی از تعقیب دستگاه قضایی مصون بمانند.
☱ بله؛ هنوز هم میگویم که مردم در سال هشتاد و چهار، یک «مردمینژاد» انتخاب کردند. مردم آن روز یک «مردمینژاد» انتخاب کردند. یک «رجایی دیگر» انتخاب کردند، که هر چند با سیاستهای خصوصیسازی و غربی سازی و تنشزدایی آقایان زاویه داشت، ولی این حسن را داشت که پدرخوانده نبود. اگر بود، با اخلاقی که از این مخالفان سراغ دارم، حتماً گوش فلک را کر میکردند و هزار و یک چیز بر آن میافزودند و به او میبستند.
☱ خلاصه، بهانه این نوشته مصاحبهایست که حسین مرعشی با دنیای اقتصاد و یک دنیا پر از اقتصاد ترتیب داده، و در آن، سرود پیروزی خوانده.
☱ از نظر آنها، همه چیز خوب پیش میرفت، قدرت در باشگاهی که یونسی وزیر اطلاعات پیشین دنبال میکرد، تقسیم شده بود، ولی ناگهان احمدینژاد که در زمینه عدالت و سیاستهای فرهنگی نظری نزدیکتر به آیت الله سید علی حسینی خامنهای داشت، پرید وسط و همه چیز را به هم ریخت. و امروز، میرود تا همه چیز برگردد به روز اول.
░▒▓ «باشگاه/قهوهخانه قدرت»
☱ حسین مرعشی ماهیت «باشگاه/قهوهخانه قدرت» را اینگونه عیان کرده است: «بگذارید ابتدا یک خاطرهای برایتان بگویم؛ در ماههای پایانی دولت آقای خاتمی، آقای یونسی، وزیر وقت اطلاعات، پیشنهادی را به دولت آوردند، که یک باشگاه [احتمالاً با هزینه بیتالمال] درست کنیم؛ باشگاهی برای دولتمردان سابق. برای اینکه کسانی که دیگر وزیر، استاندار یا معاون وزیر نیستند، بتوانند عضو این باشگاه باشند، و عملاً، این باشگاه، پناهگاهی برایشان باشد، و سرویسهای لازم را به آنها بدهد. به عنوان مثال، اگر مشکلاتی برای ویزا و گذرنامه دارند، کارت طرح ترافیک میخواهند، و کارهایی از این قبیل را بتوانند براحتی از طریق این باشگاه انجام دهند و خیلی به آنها فشار وارد نشود».
☱ بعد، حسین مرعشی که این روزها احساس قدرتی در خود یافته، به استناد قدرت ذاتی اعضای «باشگاه/قهوهخانه قدرت»، با طرح «باشگاه» مخالفت میکند، و در عوض، از یک «قهوهخانه» هواداری مینماید. این هم از آن دعواهای بانمک روشنفکران در باشگاههای «کاکتوسی» است: «خوشبختانه، در آنجا من از مخالفان این طرح بودم [•••در ادامه معلوم میشود که چقدر مخالف این طرح بودهاند!!!] و گفتم این خیلی بد است که هر کسی میآید در سیستم حکومت و بعد هم که از سیستم خارج میشود، به حکومت متکی باشد. به هر صورت، ما آدمهایی بودیم و هستیم که لابد یک تواناییهای ذاتی داریم [••• حتماً هم با این تواناییهای ذاتی و نه به اتکاء خانه و خانواده!]. اولینش این است که باید بتوانیم مسائل شخصی خودمان را حل و فصل کنیم. اگر این حداقل توان را هم نداریم که بیخود در دولت آمده بودیم. یعنی چه که آدم همیشه متکی به نهادی به نام دولت یا حکومت باشد؟ [•••واقعاً؟!] واقعاً ساختن نهادهایی که متعلق به دولت و بخش عمومی نباشد، متعلق به بدنه جامعه و به معنای واقعی «بخش خصوصی» باشد، خیلی میتواند به کشور کمک کند [اگر خاتمی این حرفها را به اینها یاد نداده بود، اینها چگونه ایمان خود به قدرت را پنهان میکردند؟ باز هم به زودی معلوم میکند که منظورش اصلاً غیردولتی بودن باشگاه نیست!!!]. حالا چه این نهاد فرهنگی باشد چه اقتصادی. این مسأله خیلی مهمی است که آقای بختیاری (مدیر مسؤول روزنامه دنیای اقتصاد) موفق شدند یک نهاد خوب را با کمک همکارانشان برای کشور بسازند. من هم میخواستم یک قهوهخانه راه بیندازم، ولی، احتیاط کردم. حالا انشاءالله بعداً [•••خیلی زود معلوم شد که چقدر مخالفاند!!!]. ... ”بنیاد باران“ هم یکی از هدفهایش شاید همین بوده است. البته، به نظر من، وقت ساختن این نهادها در ساختار حکومتی ایران زمانی نیست که از حکومت بیرون آمدهایم. زمانی که داخل حکومت هستیم باید ساخته شود [•••چقدر فراموشکار است؟ همین الآن گفت این باشگاهها/قهوهخانهها باید مستقل از دولت باشد!!!]. چون اینها حتماً حمایتهای حکومت را میخواهد [•••چه نهادهای مدنی مستقلی!!!]. مثلاً، ”بنیاد باران“ در شرایطی ایجاد نشد که بتواند این کار را بکند. این کار باید به موازات کار دولت اتفاق میافتاد».
░▒▓ دفاع از انتخابات مهندسی شده درون «باشگاه/قهوهخانه قدرت»
☱ پس از این مقدمات، و سیاهنماییهای بیپایه و اساس از اوضاع اقتصادی و سیاسی کشور، مصاحبهگر دنیای اقتصاد، در حالی که انگار واقعاً به وجود «باشگاه/قهوهخانه قدرت» و توان او برای مهندسی انتخابات ایمان آورده، میپرسد: «آقای مرعشی، پس، چرا کشور در سال ۸۴ تحویل احمدینژاد شد؟» [به وزن کلمه ”تحویل“ توجه فرمایید] و مرعشی هم که خودش پیشاپیش، با لالایی «باشگاه/قهوهخانه قدرت» خوابش برده بود، پاسخ میدهد: «این، از اساسیترین سؤالاتی است که در تاریخ سیاسی ایران هم جناح اصولگرا، و هم جناح اصلاحطلب باید به آن پاسخ دهند. ببینید؛ آشفتگی سیاسی در سال ۸۴ به اوج خودش رسید. ما یک شعار «توسعه سیاسی» در دولت اصلاحات دادیم، ولی، مدل روشنی ارائه نکردیم، تکلیف اقلیت را روشن نکردیم، تکلیف اکثریت را روشن نکردیم، تکلیفمان را با نهادهای تأثیرگذار روشن نکردیم، در بلاتکلیفی حرکت کردیم. در انتخابات سال ۸۴، آقای قالیباف به آقای لاریجانی رحم نکرد، آقای لاریجانی به آقای هاشمی رحم نکرد، از این طرف آقای مهرعلیزاده به آقای کروبی رحم نکرد، آقای کروبی به معین، هر سهشان به آقای هاشمی و آقای هاشمی هم به بقیه [•••چقدر بیرحمی یکجا در این باشگاه!!!]. در آشفتگی سیاسی، فرصت ایجاد میشود که دستاوردها بر باد برود [•••دموکراسی مهندسی شده!!!]. حالا میگوییم اشکال ندارد، یک اتفاقی افتاد، خوب یا بد. بالاخره، دموکراسی که همیشه همراه با اتفاقات مثبت نیست [•••اوج باور به دموکراسی و اصلاحات!!!]. وقتی شما میروید سراغ مردم، ممکن است مردم به هر دلیلی عصبانی باشند [•••اوج باور به دموکراسی و اصلاحات!!!]».
░▒▓ تکنوکراسی به جای مردمسالاری و خداسالاری
☱ سپس، دست به تحریف تاریخ میزند، تا توبهنامهای از انقلابی بودن خود را به یک دنیا پر از اقتصاد، تقدیم کند: «در تاریخ انقلاب داریم که سازمان منافقین رفتند دیدن امام، خیلی از دوستان هم اصرار کردند که امام اینها را بپذیرند، ولی، امام به اینها خیلی عنایت نداشت. بعد که اینها از پیش امام رفتند، از حضرت امام پرسیدند که اینها را چطور دیدید؟ گفتند که اینها به درد نمیخورند، چون اینها از من آخوند بیشتر نهجالبلاغه میخوانند [•••؟!؟!؟!؟! واقعاً این سازمان حفظ آثار امام خمینی (ره) کجاست؟]. اصلاً من میگویم مسائل اعتقادیاش پیشکش. کشور با حساب دو دو تا، چهار تا اداره میشود....».
☱ بعد مصاحبهگر «دنیای اقتصاد» میپرسد: «حالا بیایید درباره آینده صحبت کنیم. این اتفاق افتاده است دیگر؛ فرض کنید یک اتفاق دیگری هم ممکن است بیفتد. ظاهراً، یک سری ساز و کارهای درون سیستم برای نظارت کفایت نمیکند [•••ولع عظیم برای مهندسی انتخابات!!!]، به نظر شما چه کار باید کرد؟»
☱ و مرعشی پاسخ میدهد: «...در مجلس اول، ما نباید مرحوم بازرگان و اطرافیانش را حذف میکردیم، آنها آدمهای مثبتی بودند، اما، فکرشان با ما متفاوت بود. ما خط امامی بودیم، آنها به این غلظت ما خط امامی نبودند. برای امام احترام قائل بودند، اما، به این قائل نبودند که هر کس خارج از خط امام است باید حذف شود[•••آنها فقط خارج از خط امام نبودند؛ آنها به دلیل جنگ خیابانی با حکم «ظالمانه» قرآن در مورد قصاص، خارج از «نظام اسلامی» تشخیص داده شدند]. ما چرا آنها را به این راحتی حذف کردیم؟ باید میگذاشتیم آنها رقیب ما باشند [•••معنای خط امامی را هم فهمیدیم! این، امام بود که فعالیت آنها را برای همیشه غیرقانونی اعلام کرد]. از اینها گذشت، تجربه کردیم، تجربه کردیم، بالا شد، پایین شد، دوم خرداد شکل گرفت. دوم خرداد برای این مقدس بود که آقای خاتمی انتخاب شد یا ما برنده شدیم؟ نه. به این دلیل با ارزش بود که مردم انتخاب کرده بودند. همان قدری که برندهاش محترم بود، بازندهاش هم محترم بود. همان قدری که اکثریتش محترم بود، اقلیتش هم محترم بود. ما حق نداشتیم در دوران اصلاحات تحت شعار توسعه سیاسی، اقلیت را آن قدر بشکنیم که رویش نشود در انتخابات مجلس هفتم بیاید بیرون و «آبادگران» را برای ما و مملکت درست کند که بالاخره، هم نفهمیدیم شناسنامه آبادگران برای چه کسی است! [•••دموکراسی مهندسی شده!!!]».
░▒▓ خوابهای «باشگاه/قهوهخانه قدرت» برای انتخابات
☱ از اینجا به بعد، خود سؤال و جواب «دنیای اقتصاد» با حسین مرعشی گویای نیات و ابوعطاست:
«دنیای اقتصاد»: پس، چه میشود؟ همین طور به جلو میرویم و آن آشفتگی سال ۸۴ تکرار میشود و ۸ سال دیگر یک نفر دیگر...؟ [•••ولع عظیم برای مهندسی انتخابات!!!]
☱ نه. آن اتفاق که اصلاً نمیافتد [•••ولع عظیم برای مهندسی انتخابات!!!]. به نظر من، واقعیتهای اقتصادی و از دست رفتن کفایت و کارآمدی در مدیریت اجرایی به حدی جدی هستند که حتماً مسؤولان کشور را وادار میکند، ولو اینکه نخواهند به رقیبان اصلاحطلبشان فرصت بدهند، حداقل در درون خودشان به فکر کارآمدی دولت آینده باشند. ایران اصلاً تحمل یک دولت ناکارآمد جدید را ندارد. از نظر من هم، ما به عنوان اصلاحطلبان و به عنوان نیمی از جامعه ایران، قبل از اینکه به بازگشت خودمان به قدرت بخواهیم فکر کنیم، باید به بازگشت کارآمدی به دولت آینده فکر کنیم. حتی، اگر دولت از ما نباشد.
«دنیای اقتصاد»: یعنی برای یک دوره گذار، حتی، رقابت هم نمیکنید؟
☱ حتی این هم اشکال ندارد؛ اگر هنوز بیاعتمادی بین اصلاحطلبان و نظام، از هر دو طرف دیوار بیاعتمادی بلند باشد که هست. من فکر میکنم که مصالح ما ایجاب میکند که ما شاهد این باشیم که یک دولت کارآمد ولو اصولگرا در یک دوره روی کار بیاید. چون ایران اصلاً ظرفیت و طاقت یک دولت ناکارآمد دیگر را ندارد.
«دنیای اقتصاد»: از مصادیق این دولت اصولگرای کارآمد چه تحلیلی دارید؟
☱ شخصیتهای موثری که میتوانند کارهای مهمی را انجام دهند، زیاد داریم.
«دنیای اقتصاد»: تا الآن ۱۱ کاندیدای رسمی اصولگرا داریم. کدامشان؟
☱ نه، اینها که از بیکاری آمدهاند! [•••چقدر مؤدب!!!] اینها اگر موفق شده بودند نهاد بسازند، حداقل ۹ تایشان دنبال کارهای خودشان بودند.
«دنیای اقتصاد»: به نظر شما آن کارآمدها چه کسانی هستند؟
☱ آقای جهانگیری یا آقای روحانی.
«دنیای اقتصاد»: آقای جهانگیری که اصولگرا نیست.
☱ به طور کلی، گفتم. کسانی را که مطرح هستند، گفتم.
«دنیای اقتصاد»: آقای روحانی را هم خیلیها اصولگرا نمیدانند.
☱ به هر حال، به نظر من، مثلاً، آقای جهانگیری از جناح اصلاحطلب یا آقای روحانی از جناح میانه، کارآمدند.
«دنیای اقتصاد»: از جناح اصولگرا چطور؟ الآن مشهور است که شخص کارآمد اصولگرا، آقای قالیباف است. شما موافق نیستید؟
☱ مثلاً از اصولگرایان آقای ناطق نوری کارآمد است.
«دنیای اقتصاد»: از ائتلافهای ۱+۲ یا ۱+۳ هیچ کدامشان را کارآمد نمیبینید؟ نظرتان راجع به آقای متکی یا آقای آل اسحاق چیست؟ یا همشهریتان آقای باهنر؟
☱ اینها قادر نیستند که روی شاخصهای بینالمللی اثر مثبت بگذارند. در عرصه داخلی هم مطلوب جلوه نمیکنند. آقای قالیباف هم بالاخره، در شهرداری تهران تجربهاش را داریم.
...
«دنیای اقتصاد»: درباره آقای ولایتی نظرتان چیست؟
☱ آقای ولایتی در میان کسانی که از نزدیکان رهبری است، تنها کسی است که ظرفیت بینالمللی دارد، ولی، آقای ولایتی مشکلش این است که کار اداره کشور را مستقیماً به دوش رهبری خواهد انداخت. یعنی، آقای ولایتی قدرت تصمیمگیری فردیاش، فوقالعاده پایین است و همه چیز را میخواهد «بپرسد» و کار رهبری را فوقالعاده سنگین خواهد کرد [•••چقدر نگران رهبری!]. بس که در مورد مسائل ریز و درشت از رهبری میخواهد سؤال کند. البته، رییسجمهور باید با رهبری هماهنگ باشد، سیاستهای کلی را هماهنگ کند، اما، در تاکتیکها و تکنیکهای عرصه کار باید خودش یک ابتکاراتی داشته باشد و یک استقلالی داشته باشد و بار کار را از روی دوش رهبری کم کند. آقای ولایتی بار سنگین کشورداری را به دوش رهبری منتقل میکند.
مآخذ:...
هو العلیم