برداشت از شیرین مهدوی؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
☱ غیر از تهیه مایحتاج خوراکی و پوشاکی، برای تعمیر و نگهداری خانه، حیاط و وسایل خانه و آشپزخانه، رختخوابها و اثاثیه نیز باید کارهایی انجام میگرفت. اغلب این کارها را کارگران و صنعتگران دورهگرد انجام میدادند.
☱ تابستانها باید چند وقت به چند وقت آب حوض را عوض میکردند. حوضها کفشویی برای خروج آب نداشتند، بنا بر این، برای خالی کردن حوض باید آب آن را دستی و با سطل خالی میکردند (میکشیدند). به این ترتیب، کاری برای کارگران دورهگردی فراهم میشد که در کوچه و خیابان میگشتند و فریاد میزدند: آب حوضکش. این کارگران سطلی با خود داشتند، البته، خانههای مرفه خودشان سطل برای این کار داشتند. صاحبان خانههایی که میخواستند آب حوضشان را عوض کنند، وقتی فریاد آبحوضکشها را میشنیدند آنها را به خانه صدا میکردند تا این کار را برایشان انجام دهند. به این کارگران علاوه بر مزدشان، بسته به اینکه چه وقت از روز اجیر میشدند، غذا هم میدادند. حوض و آبانبار را از آب شهر پر میکردند که از قناتها و از طریق جویها میآمد. این قناتها بیشتر در بخشهای مرفهنشین شهر بودند و آب انبارهای عمومی نیز در بخشهای دیگر شهر میساختند که مردم فقیر آب مورد نیاز خود را از آنها تأمین میکردند. هر محله میراب (مقسم آب) داشت که فرد مهمی به حساب میآمد. هر ناحیه سهم خود را از آب شهر داشت و کار میراب بود که آن را میان خانههای مردم محله تقسیم کند. علاوه بر دستمزد رسمی میراب، صاحب هر خانه نیز غذا و مقرری ماهانهای به او میداد. در واقع، همسایهها بر سر به دست آوردن دل میراب باهم رقابت میکردند. علت رقابت این بود که از جویها به دو منظور استفاده میشد: هم برای تخلیه آب مانده [حوضها و آبانبارها]، و هم برای اندختن آب تازه [در آنها]. در نتیجه، وقتی آب تازه در جویها میانداختند، اولین سهم آب چنان کثیف بود که هیچ خانهای آن را نمیخواست. وقتی این آب آشغالهایی را که در جوی جمع شده بود با خود میبرد، آب جوی تمیزتر میشد و بر سر این آب تمیز بود که همسایهها سخت باهم رقابت میکردند.
☱ در زمستان باید برف را میروفتند؛ بخصوص که سقف و بام خانهها مسطح بود. کارگران دورهگردی که برف میروفتند احتمالاً، همانهایی بودند که تابستانها آب حوض میکشیدند؛ چون هر دو این کارها فصلی بود. در زمستان این کارگران در خیابانها میگشتند و فریاد میزدند: برفی؛ و هر کس که برفروب لازم داشت آنها را به خانه صدا میکرد.
☱ کار دیگری که باید چند وقت یک بار انجام میگرفت، مربوط به لحافها، پشتیها، تشکها و بالشها بود که از پنبه انباشته بودند و بعد از اینکه مدت معینی از آنها استفاده میشد، پفشان میخوابید و تخت و سفت میشدند. بنابراین باید از نو پنبه آنها را میزدند تا باز و نرم شوند. این کار را به کمک وسیلهای انجام میدادند که شبیه به چنگی بود و تنها یک سیم داشت و نوعی چکش چوبی که به آن سیم ضربه میزد. حلاج (پنبهزن) معمولاً، برای تبلیغ کار خود در خیابان فریاد میزد: پیتپیت پنبه و این تقلیدی بود از صدای ضربههای چکش پنبهزنی. حلاج چند روز از بام تا شام در یک خانه کار میکرد تا پنبه تمام چیزهایی را که لازم بود بزند و صدای چنگ یک سیمهاش در خانه میپیچید. در طول کار در هنگام هر وعده، غذای حلاج را میدادند. بعد از پنبهزنی، نوبت انباشتن دوباره این چیزها از پنبه، و دوختن آنها بود؛ این کار لحافدوز بود، اما، گاهی خود پنبهزنکار لحافدوزی را هم انجام میداد. کار دیگری که باید چند وقت یک بار انجام میشد، مربوط به ظروف مسی بود. باید آنها را قلعاندود میکردند تا نقرهای رنگ شوند. این کار (سفیدکاری) را اغلب هنگام خانهتکانی عید انجام میدادند و کار سفیدکاران دورهگرد بود که در انجام آن تخصص داشتند. دورهگردان دیگری که در کار خود تخصص داشتند، آنهایی بودند که چاقو، چنگال و قیچی تیز میکردند. کارهای بسیار دیگری نیز بودند که باید هر سال انجام میگرفتند که مربوط میشدند به گرامی داشت اعیاد یا روزها یا ماههای عزاداری مذهبی. باری، آنها کارهای روزمره نبودند، بلکه به مناسبتهای خاص انجام میشدند.
نتیجهگیری
☱ خانواده دوره قاجار، خانوادهای بود که نقش اعضای آن کاملاً مشخص و معین بود و تقسیم کار در آن برقرار بود و دو جنس مخالف عموماً از هم جدا بودند. رییس خانواده به عنوان تنها قدرت بلامنازع شناخته میشد. تمامی تصمیمات مهم را او میگرفت و دیگران از این تصمیمات تبعیت میکردند. او به نیازهای تمامی وابستگانش توجه میکرد. دو جنس مخالف نهتنها در اجتماع از هم جدا بودند، بلکه، حتی، تقسیم کار روزمره نیز آنها را از هم جدا میکرد. مردان، نانآور بودند و زنان به خانه و کارهای آن میرسیدند. هرچند خانواده نهادی پویا بود که در هر فصل سال به کار و فعالیتهای مختلف اشتغال داشت، ساختار و عملکرد آن را سیستمی پذیرفته شده و مستقر معین میکرد که بر پایه آداب مذهبی و سنت شکل گرفته بود. هر یک از نیازهای خانواده را نیز، بسته به اینکه چه نیازی باشد، یوداگر یا کارگری خاص طبق سنت و روال جاری برآورده میکرد. میبینیم که با توجه به آنچه گفته شد، به رغم محدودیت و پراکندگی منابع، باز هم میتوان به کمک بصیرت تخیلی، برخی از جنبههای زندگی روزمره آن دوران را بازسازی کرد.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم