سعید نجیبا؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
☱ رویداد یازدهم سپتامبر، هر چند که از بسیاری جهات میتواند به عنوان یک پدیدهی تازه تلقی نشود و جلوهگری مفرط آن صرفاً به دلیل اتفاق افتادن آن در خاک ایالات متحده در نظر گرفته شود، اما، فیالجمله بهانهای بود برای طرح مسائل تازهی مفهوم امنیت و خروج از نگرش تکبعدی مدرن تکنولوژیک به این مفهوم.
☱ انسان امریکایی تصور میکرد که تکنولوژی میتواند او را از حوادث مصون دارد، و هم راهبردهای نظامی امریکا که مبتنی بر نبرد تکنولوژیک بوده و هست این را تأیید میکند، و هم فیلمهای امریکایی که در آن مدام از اعجاز ماشین سخن میرود، اما، نقش قدرتمند مؤلفههای انسانی و اخلاقی در ماجرای امنیتی یازدهم سپتامبر شیدایی تکنولوژی را در فایق آمدن به مسائل انسانی و اجتماعی به طور کلی، و مسائل امنیتی خصوصاً به چالش خواند. در حادثهی یازدهم سپتامبر، همچون رویداد انفجار اوکلاهاما، آنچه مهم بود غلبهی ارادهی انسانی علیه تکنولوژی و تقلیل شدید امنیتی بود که توسط تکنولوژی تضمین شده بود یا گمان میشد تضمین شده است. اگر آغاز شکلگیری این معنای تکنولوژیک و صرفاً فنی از امنیت را از نیکولو ماکیاولی تاریخگذاری کنیم، آنگاه، به نظر میرسد که دورهی کاملاً جدیدی در تأملات مربوط به موضوع امنیت آغاز شده است.
☱ این تحول، خود به موازات پدید آمدن چرخش عظیم در کلیهی علوم اجتماعی است که براساس نوعی چرخش از عامل اقتصادی به عامل فرهنگی رخ داده است که غالباً به «چرخش فرهنگی» (cultural turn) موسوم است. تحت شرایط موجود که از لحاظ برخی دیدگاهها فازهای بحرانی دوران مدرن محسوب میشود و از برخی دیدگاههای دیگر دورهی کاملاً جدید پسامدرن را تشکیل میدهد، واقعیت بنیادین هر تحلیل اجتماعی در دوران مابعدکمیابی از کنشهای اقتصادی به کنشهای فرهنگی منتقل میشود.
☱ از دههی ۱۹۶۰ چرخشی در کلیهی پدیدهها و تحلیلهای اجتماعی به سوی «فرهنگی» شدن روی داد که به «چرخش فرهنگی» (Cultural Turn) موسوم است. اگر تا دههی ۱۹۶۰ دههی ۱۹۶۰ مفاهیم علوم اجتماعی و مفاهیم امنیتی وجه نظامی، بعدها وجه اقتصادی و در مجموع، یک وجه کلان داشت، از دههی ۱۹۶۰، بعد تازهی مفهوم امنیت آشکارا جامعهشناختیتر، فرهنگیتر و خردتر شد. میتوان اساساً جامعهشناختیتر شدن همهی امور را در این دوره مشاهده نمود. به همان نسبت که از ابتدای قرن بیستم تا آن هنگام همه چیز بعد غالب اقتصادی داشت و هیچ پدیدهای بدون درک بعد اقتصادی آن قابل درک نبود، از دههی ۱۹۶۰ به دلیل تحول بنیادین در ماهیت جامعه (چه در جهان توسعهیافته و چه در نواحیای از جوامع در حال توسعه که با جهان توسعهیافته مرتبط بود)، در دورهای که دورهی پسافوردیستی، مصرفگرا، اطلاعاتی و پساصنعتی نامیده شده است، همه چیز بعد مهم جامعهشناختی یافته است. آشوبهای این دوره نوعی واکنش در برابر فروپاشی و اضمحلال دوگانه است: فروپاشی نظم سیاسی متجلی در قالب دولتهای کارآمد و همچنین، در هم شکسته شدن چهارچوبهای قدیمی مناسبات اجتماعی و اخلاق.
☱ بر این اساس، یا واقعیتهای اجتماعی به رغم آنکه ممکن است در نگاه اول، مسائل اقتصادی، سیاسی یا امنیتی به نظر برسند، در بنیاد مسألهای فرهنگی هستند، یا واقعیتهای اجتماعی یکسره فرهنگساخته یا رسانهساز هستند. بیتردید در چنین شرایطی، تحول روی داده در کلیهی علوم اجتماعی که طی آن آسیبشناسی عقلانیت مدرن محوریت دارد، باید به مطالعات مربوط به امنیت نیز تسری یابد، تا درک روشنتری از مسائل امنیتی جدید که دارای بعد قدرتمند فرهنگی هستند حاصل آید. نتیجهی چنین فرآیندی نوعی جامعهشناختی کردن موضوع امنیت است.
☱ در این قلمرو میتوان دو موضوع را مطرح نمود؛ یکی نقش مؤلفههای اخلاقی در تضمین امنیت متعارف که بویژه اهمیت آن در رویداد یازدهم سپتامبر مشخص شد، و دوم طرح بعد تازهای از امنیت، که همان بعد اخلاقی آن است. این، خود از متن شکلگیری انسان مدرن نشأت میگیرد که در آن اصول و مبانی اخلاقی به دلیل نگرش بسیار عینی مورد چالش واقع شده است و اساساً تردید در هر نوع دستگاه انتزاعی که بتواند فراتر از موقعیتهای فردی از مسؤولیت اخلاقی دفاع کند، جریان اصلی جهتدهنده به دنیای مدرن را تشکیل میدهد. از این قرار شرایط جدید نوعی مواجههی تازه با موضوع امنیت و مداخلهی مؤلفههای اصولی فلسفی و جامعهشناختی به درون حوزهی گفتمانی امنیت است. به این ترتیب، امنیت به موضوع تازهای برای تعمقات میانرشتهای و تلفیقی در گردونهی رو به گسترش علوم اجتماعی وارد میشود. تحقیق در این حیطهی تازه منظور این پژوهش است.
مآخذ:...
هو العلیم