فیلوجامعه‌شناسی

تأمل در مغز مفهوم ”انقلاب“

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از مرحوم علامه محمد تقی جعفری در «شرح نهج‌البلاغه»؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


☱ مفهوم کلمه «انقلاب»، در گذرگاه تاریخ که دگرگونی‌ها در شئون فردی و اجتماعی انسان‌ها است، از معنایی باردار شده است که دارای اهمیت حیاتی می‌باشد؛ «حیات معقول».
☱ این، مفهومی است که بیان‌کننده جدی‌ترین چهره آدمیان در جوامع و در هر دورانی است. مسلم است که عمق برداشت مردم از این مفهوم، بستگی به شرایط ذهنی آنان در باره زندگی و هدف‌های آن دارد. ما می‌توانیم از حد اقل برداشت تا حد اعلای آن را مطرح نموده مراتب متوسط را با تعیین دو حد، درک کنیم.
☱ «انقلاب» کسی که در زندگانی آرمانی جز ثروت و مقام و اشباع حس لذت جویی و انتقام‌گیری ندارد، برداشت او از تحول و انقلاب و ارزیابی وی در باره این رویداد فوق‌العاده با اهمیت، وصول به یکی از امور مزبور است. این برداشت، معلول شرایط ذهنی انسانی است که معنای زندگی و هدف آن را جز امور فوق‌الذکر نمی‌داند. اینان متوجه نیستند که خود همین خود خواهی‌ها در اشکال مختلف است که موجب به وجود آمدن دگرگونی‌ها و تحولات می‌گردد. به عبارت دیگر، اینان نتیجه انقلاب را علتی دیگر برای به وجود آمدن تسلسل در تحول و انقلابات می‌سازند. اگر برداشت‌های این خود خواهان از انقلاب صحیح بوده باشد، بایستی جوامع بشری تا نابودی منظومه شمسی، به جای ساختن زندگی و آبادی جوامع و دیگر پیشرفت‌ها، همه شهرها و کوی و برزن‌ها را برای نابود کردن یکدیگر به صورت میدان نبرد در آورند، مگر این که مقهور ناتوانی بوده باشند. این است حد اقل یا پست‌ترین برداشت از انقلاباتی که به وجود می‌آید، اما، حد اعلا و با ارزش‌ترین برداشتی که می‌توان از دگرگونی‌ها و انقلابات تصور نمود، عبارتست از به وجود آمدن «حیات معقول» در جامعه.
☱ این «حیات معقول»، یک مفهوم افلاطونی محض نیست و هم‌چنین، بازگوکننده زندگی فرشتگان پشت پرده طبیعت هم نیست، این حیات معقول محور و هدفی جز برقرار گرفتن عدالت و آزادی مثبت که به فعلیت رسیدن استعدادهای آدمی را تأمین می‌کند چیز دیگری نیست، اگر این حیات اتوپیایی و خیالی محض بود، تاریخ بشری شاهد آن همه اشتیاق جدی تا سر حد مرگ میلیون‌ها انسان با شرافت در به وجود آوردن این حیات معقول، نمی‌بود. جانبازان و شهدای انقلابات بشری در هنگام ورود به مرز زندگی و مرگ، شیرینی طعم حیات را چشیده بودند، آنان مطلوب مطلق بودن جان را کاملاً دریافت کرده بودند. آنان به میدان‌های نبرد می‌رفتند برای شهادت نه به بیغوله‌ها و زیر زمین‌ها برای خودکشی.
☱ آیا خیال و پندار، آن قدرت را دارد که نه یک انسان را، نه چند انسان را و نه مردم یک شهر و کشور را، بلکه جوامع فراوانی را در دوران‌های مختلف به از دست دادن مطلوب مطلق انسان‌هایش که جان نامیده می‌شود، تحریک نماید. تکاپوگران تحولات راستین با هدف‌گیری «حیات معقول» انسان‌ها است که دست از همه لذایذ کشیده و تن به همه ناگواری‌ها و محرومیت‌ها و پایان دادن به حیات شخصی خود، به راه می‌افتند. آنان حیات معقول آیندگان را دامنه زندگی شخصی خود تلقی نموده، چنان که، همین زندگی آگاهانه خود را دامنه «حیات معقول» گذشتگان می‌دانند. آیا امکان داشت که سر گذشت بشری فاقد رهبران راستین و تفسیرکنندگان حق و عدالت و فداکاران رسالت‌های انسانی باشد و تکاپوگر امروزی ناگهان و بدون علت در اصلاح حیات انسان‌ها تا مرز زندگی و مرگ پیش برود و با تمام هشیاری و آزادی به زندگی خود خاتمه بدهد گروهی دیگر از تکاپوگران در گذرگاه تاریخ دیده می‌شوند که سالیان عمر را به جهت اشتیاق به «حیات معقول» همه لحظات عمرشان را در مرز زندگی و مرگ به سر می‌برند، از لذایذ زندگی دست بر می‌دارند، پشت پا به مقام و سلطه‌گری می‌زنند، از بدیهی‌ترین حقوق حیاتی خود دست بر می‌دارند، آیا جز به وجود آوردن «حیات معقول» در اجتماع انسان‌ها چیز دیگری می‌تواند هدف این همه گذشت‌ها و فداکاری‌ها بوده باشد از این مطالب یک نتیجه قطعی که به دست ما می‌آید، اینست که هدف و انگیزه تحولات و انقلابات راستین فقط «حیات معقول» انسان‌ها است.
☱ اگر از هر دو دسته تکاپوگران تحولات بپرسیم: که شما برای کدامین هدف، دست از خوشی‌های زندگی برداشته و دائماً در زجر و ناگواری‌ها به سر می‌برید، و تردد در مرز زندگی و مرگ را به رختخواب‌های گرم و نرم ترجیح داده به جای سر نهادن به بالش‌های پرنیان سر بر زمین می‌گذارید، و آسایش را از خود سلب می‌نمایید به نظر شما پاسخی را که این تکاپوگران خواهند داد، چیست؟
☱ آیا خواهند گفت: ما به همه ناگواری‌ها تن می‌دهیم و زیر خاک را با همه هشیاری و آزادی بر روی خاک ترجیح می‌دهیم، برای این که مردم در دروغ گفتن آزاد باشند، و بتوانند با خاطری آسوده ارزش فعالیت‌های فکری و عضلانی انسان‌ها را ساقط نموده، دست استثمارگران ضد بشری در استثمار انسان‌ها آزاد باشد، در کامیابی از شهوات با هیچ مانعی برخورد نکنند از نردبان خود خواهی پله به پله بالا روند و ما با کمال هشیاری و آزادی همه لذایذ و امتیازات زندگی را بر خود تحریم می‌کنیم تا یکه‌تازان میدان تنازع در بقا بیایند و هشیاری‌ها و آزادی‌های مردم را مطابق خود خواهی‌هایشان قالب‌گیری کنند گمان نمی‌رود، حتی، یک نفر از کاروانیان شهدای تحولات تکاملی تاریخ، چنین پاسخی را به شما بدهد.
☱ اگر از آن انسان‌ها که در طول تاریخ دنبال رهبران راستین خود را گرفته و با تمام موجودیت در جاذبه شخصیت رهبران قرار گرفته‌اند، بپرسید: رابطه شما با این رهبر که هستی خود را وابسته هستی او نموده‌اید، چیست، چه پاسخی جز این خواهد داد که این رهبر، پیشتاز عامل تحقق «حیات معقول» انسان‌ها است.
☱ ممکن است پاسخ‌دهنده از تحلیل این پاسخ به اجزای دقیق و ریشه‌های اولیه آن عاجز بماند، و از اطلاعات و دانش‌های مربوط به عناصر آن شخصیت ناتوان بوده باشد، ولی، درک او در باره تجسم «حیات معقول» در وجود رهبر، درک کامل و سازنده باشد. اغلب بینایان آفتاب را می‌بینند و از نور و حرارت آن بهره‌ور می‌گردند، بدون این که در باره عناصر تشکیل‌دهنده و فعالیت‌های متنوع آن درک مشروحی داشته باشند.
☱ امروزه، این حقیقت در تاریخ ثبت شده است که مردم فراوانی دل به رهبر بزرگشان می‌دهند و می‌گویند: بیا این دل ما، اینان دل به یک فرد از انسان با مشخصات مخصوص و قیافه و لباس ویژه نمی‌دهند، اینان دل به ادامه حیات تجسم انسانیت می‌دهند که سالیان متمادی در نمودار شدن این تجسم زبانه‌ها کشیده است. این دل دادن و دست شستن از حیات، پاسخ عملی پوچ‌گرایان و سرخوشان (هدونیست‌های) قرن ماست که دل‌ها و مغزهای مردم جوامع را با فرمول (هر کاری که داری، انجام بده، مرگ فرا می‌رسد) از احساس حیات خالی نموده، به صورت وسایلی در اختیار خود خواهان قدرتمند قرار داده‌اند.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.