فیلوجامعه‌شناسی

مرور تاریخی فرقه اسماعیلیه

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت از tahoordanesh؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ مقدمه
▬ اسماعیلیه به عنوان یکی از فرق جدا شده از تشیع، تاریخ پرحادثه‌ای داشته است که به صدر اسلام می‌رسد، یعنی، همان دوره‌ای که فرق و گروه‌ها و مکتب‌های مختلف اسلامی به تدوین مواضع عقیدتی خود اشتغال داشتند. در بین فرق متعدد متقدم شیعه که همه قائل به مرجعیت رهبری اهل بیت پیامبر (ص) در جامعه مسلمانان بودند، تشیع امامی، که میراث مشترک شیعیان اثناعشری و اسماعیلی بود، تا زمان امام جعفر صادق (ع) اهمیت و اعتلای خاصی کسب کرده بود. شیعیان امامی، تحت رهبری امامان خود، مفهوم مشخصی از مرجعیت دینی را که مؤید به تأیید الهی بود تدوین کردند و طبق آن برخی از علویان فاطمی را که صاحب چنین مرجعیتی می‌شناختند، به امامت خویش پذیرا شدند و تبعیت از تعالیم این امامان علوی فاطمی از اخلاف امام حسین علیه‌السلام را در کانون اصول عقائد خود قرار دادند این مفهوم شیعی امامی از مرجعیت دینی در واقع،  در نظریه امامت جای گرفت که بعد نیز از اصول اساسی اعتقادات اسماعیلیه گردید. اسماعیلیان که به نام اسماعیل، فرزند امام جعفر صادق علیه‌السلام، به این نام خوانده شده‌اند نامی که ملل و نحل نویسان متقدم مانند حسن بن موسی نوبختی و سعد بن عبدالله قمی در اصل بر آنان نهادند در طول تاریخ پرپیچ و تابشان به چندین شاخه عمده و گروه‌های کوچک‌تر منقسم شدند و این انشقاق‌ها نیز عموماً بر محور جانشینی برحق و مشروع در امامت می‌چرخید.

░▒▓ ۱. مبدأ و مرحله ظهور شیعیان اسماعیلیه
▬ با شهادت امام جعفر صادق (ع) در سال ۱۴۸ ق / ۷۶۵ م، شیعیان پیرو آن حضرت به چند گروه تقسیم شدند که از آن میان دو گروه را می‌توان اولین گروه‌های اسماعیلی به حساب آورد. این گروه‌ها که از دعوی اسماعیل بن جعفر صادق یا فرزندش محمد بن اسماعیل حمایت می‌کردند، بعدها توسط مؤلفان کتب فرق و ملل و نحل، خاصه نوبختی و قمی که از امامیه بودند و از انشقاقات داخلی تشیع بیش از مؤلفان اهل سنت اطلاع داشتند، با نام‌های «الاسماعیلیه الخالصه» و «المبارکیه‌ی» از یکدیگر متمایز گردیدند. در هر صورت، این شیعیان، که مانند دیگر شیعیان امامی مرکز فعالیتشان در کوفه بود و برخی از آنان در آن جا احتمالاً، با غالی مشهور، ابوالخطاب، نیز همکاری‌های انقلابی داشتند، بعد از شهادت امام صادق (ع) از دیگر شیعیان امامی افتراق جستند. از تاریخ یک‌صد ساله بعدی نخستین گروه‌های اسماعیلی اطلاعات زیادی در دست نیست؛ زیرا، از آن دوره تقریباً، هیچ گونه منبع اسماعیلی به جا نمانده است. از منابع متأخر هم فقط ادریس عمادالدین (متوفای ۸۷۲ ق / ۱۴۶۸ م)، نوزدهمین داعی مطلق شاخه مستعلوی ـ طیبی در یمن، در عیون الاخبار خود، که تنها تاریخ جامع اسماعیلی به تألیف یک اسماعیلی است، مطالبی درباره دوره پیش از فاطمی تاریخ اسماعیلیه، که به «دور الستر» معروف است، دارد که او هم مرحله آغازین نهضت اسماعیلیه را در سیطره ابهام باقی می‌گذارد.

░▒▓ ۲. مرحله‌ی ظهور جنبش سیاسی دینی اسماعیلیه
▬ نهضت اسماعیلیه تقریباً، به طور ناگهانی، در اواسط قرن سوم ق. / نهم م.، به صورت یک جنبش سیاسی دینی انقلابی بر ضد نظام خلافت عباسی در صحنه تاریخ ظاهر شد. خود اسماعیلیان این جنبش را «دعوت» یا «الدعوه الهادیه» می‌نامیدند. طبق تحقیقات جدید اسماعیلی، اکنون، مسجل شده است که پس از درگذشت محمد بن اسماعیل، هفتمین امام اسماعیلیه، تعدادی رهبران مرکزی که در میان گروه‌های کوچک اسماعیلی آن زمان موقعیت مهمی داشتند و احتمالاً، امامان یکی از آن گروه‌ها بودند، به طور پنهانی برای ایجاد یک جنبش واحد و گسترده اسماعیلی به طور موروثی فعالیت می‌کردند. این رهبران ابتدا برای سه نسل تقیه کردند و علناً به دعوی امامت برنخاستند، که صرفاً تدبیری احتیاطی برای مصون ماندن از تعقیب و سیاست عباسیان و عمال آنان بوده است. در این دوره، رهبران مرکزی تبلیغات خود را بر مدار عقیده اصلی بزرگ‌ترین گروه از اسماعیلیان نخستین که به مهدویت محمد بن اسماعیل قائل بودند، گذاشتند و خود را صرفاً حجت یا نماینده تام الاختیار مهدی غائب معرفی کردند، آن هم نزد تعداد کمی از محارم و اصحابشان؛ زیرا، عامه پیروان نهضت هیچ گونه اطلاعاتی از هویت این رهبران و مرکز فعالیتشان که بالاخره، از خوزستان و جنوب عراق به شهر سلمیه در شام انتقال پیدا کرده بود، نداشتند. به این ترتیب، جنبش اسماعیلی قرن سوم ق. / نهم م. که بر انتظار ظهور قریب‌الوقوع مهدی محمد بن اسماعیل که می‌بایست حکومت عدل را در جهان مستقر سازد و خلافت را نیز به آل علی که حقوق مشروعشان را عباسیان غصب کرده بودند منتقل سازد، تمرکز یافته بود جاذبه فوق‌العاده‌ای برای گروه‌های محروم از طبقات اجتماعی مختلف داشت. از جمله این گروه‌ها باید از کشاورزان فاقد زمین در عراق و قبیله نشینان بدوی در یمن و عربستان که منافع آنان با منافع طبقات ممتاز شهرنشین و دستگاه متمرکز حکومتی عباسیان متفاوت بود، یاد کرد. پیام دینی سیاسی دعوت اسماعیلیه که اینک به صورت یک جنبش پویای اجتماعی ضد عباسیان و نظام آنان در آمده بود، توسط تعداد زیادی داعی در میان طبقات اجتماعی گوناگون و در مناطق پراکنده از آسیای مرکزی تا شمال افریقا انتشار یافت. دعوت اسماعیلی بخصوص در جنوب عراق، فارس، منطقه جبال، خراسان و ماوراءالنهر و نیز در شرق عربستان (بحرین)، یمن و بالاخره، افریقیه در شمال افریقا استقرار یافت، به طوری که تا سال‌های ۲۸۰ق / ۸۹۰م یک نهضت واحد و انقلابی که از سلمیه رهبری می‌شد، کلاً جایگزین گروه‌های متقدم کوچک که پایگاهشان در کوفه بود، شده بود.

░▒▓ ۳. مرحله‌ی اشتقاق و انشعاب
▬ در سال ۲۸۶ ق / ۸۹۹ م، هنگامی که عبدالله المهدی، مؤسس بعدی خلافت فاطمی در سلمیه، به رهبری دعوت رسیده بود، نهضت اسماعیلیه به دو جناح رقیب و متخاصم تقسیم شد. یک جناح به رهبری مرکزی دعوت وفادار ماندند و ادعای عبدالله المهدی، چهارمین رهبر بعد از محمد بن اسماعیل در دور الستر، را مبنی بر این که امامت در واقع، در میان اجداد او نسل به نسل منتقل شده تا به او رسیده است، پذیرا شدند. این گروه، که بعدها اسماعیلیان فاطمی خوانده شدند، قائل به تداوم در امامت گشتند. جناح دیگری، که ابتدا تحت رهبری حمدان قرمط بودند، بر اعتقاد اصلی خود به مهدویت محمد بن اسماعیل باقی ماندند. نام «قرامطه» از این به بعد بویژه به این شیعیان هفت امامی (سبعیه) مخالف وجه دین که عبدالله المهدی و پیشینیان و نیز جانشینیان او را در سلسله خلفای فاطمی به امامت قبول نداشتند، اطلاق می‌شد. قرامطه در همان سال ۲۸۶ ق / ۸۹۹ م، تحت رهبری ابوسعید جنابی دولتی در بحرین در شرق عربستان به دست آوردند. قرمطیان بحرین بعدها با فاطمیان به جنگ و ستیز پرداختند و نیز بارها دنیای اسلام را مورد تاراج و عملیات خرابکارانه قرار دادند. دولت قرمطی بحرین عاقبت در سال ۴۷۰ ق / ۱۰۷۷ م منقرض گردید.

░▒▓ ۴. روش تفکر و تعقل اسماعیلیان
▬ سنت‌های فکری و تعالیم اساسی اسماعیلیه تا سال ۲۸۶ ق / ۸۹۹ م صورت و بیان متمایزی به خود گرفته بود که بعدها در دوره فاطمیان تحول و تکامل بیشتری یافت. اسماعیلیان بین ظاهر و باطن کتب مقدس و احکام دینی تمایز قائل می‌شدند و بر این اعتقاد بودند که کتب منزل، بخصوص قرآن مجید، و شرایعی که در آن‌ها مندرج است دارای یک معنای لفظی ظاهری هستند که باید آن را از معنای درونی یا حقیقت روحانی نهفته در باطن آن‌ها متمایز دانست. آنان مضافاً معتقد بودند که ظاهر، یا احکام و شرایع دینی که به وسیله پیامبران ابلاغ شده است، در هر دوره‌ای از تاریخ دینی بشریت تغییر می‌یابد، و حال آن که باطن که دربردارنده حقایق است ثابت و بدون تغییر باقی می‌ماند. این حقایق باطنی را می‌توان از طریق تأویل، یعنی، روش استنباط باطن از ظاهر، آشکار ساخت. چنین روش‌های تعبیری در سنت‌های قدیم‌تر یهودی مسیحی و نیز در سنت‌های غنوصی مختلف وجود داشته است، اما، سابقه بلاواسطه تأویل اسماعیلی را که به تأویل باطنی نیز معروف است می‌توان در محیط شیعی قرن دوم ق / هشتم م. در جنوب عراق ردگیری کرد. در دور اسلام، حضرت محمد (ص) مسؤولیت ابلاغ وحی یا تنزیل را بر عهده داشت و حال آن که وصی آن حضرت، علی (ع)، مسؤولیت تأویل آن را عهده دار بود و بدین جهت او را صاحب تأویل می‌نامیدند. بعد از علی(ع)، که خزینه علم بر زبان نیامده پیامبر بود، وظیفه تأویل به عهده امامان علوی مشروع از نسل امام حسین(ع) بود. تنها این بزرگان از اهل بیت پیامبر، که در مجموع، اهل تأویل خوانده می‌شدند، سرچشمه‌های علم و راهنمایان برحق در دور اسلام هستند.
▬ اسماعیلیان را به مناسبت آن که به مفهوم باطنی و حقایق نهفته در آن تعالی بخشیدند، بقیه مسلمانان شاخص‌ترین فرقه شیعی مبلغ باطن‌گرایی می‌دانستند و از این رو، نام باطنیه را به طور عموم بر آنان نهادند. این عنوان را منابع ضد اسماعیلی اغلب به صورت مذمت برای اسماعیلیه به کار می‌بردند و آنان را کلاً متهم می‌کردند که ظاهر، یعنی، احکام اسلام، را نادیده می‌گرفتند. شواهد موجود، از جمله متون به جامانده از سوگند عهد و میثاقی که نخستین اسماعیلیان هنگام در آمدن به این کیش به جا می‌آوردند، نشان می‌دهد که اسماعیلیان از رعایت شریعت و احکام آن معاف نبودند و در واقع، ظاهر و باطن را از یکدیگر جدایی‌ناپذیر می‌دانستند، تعالیمی که بعدها در دوره فاطمی به وضوح با تکوین فقه اسماعیلی تکامل یافت. در هر صورت، اسماعیلیان بر آن بودند که حقایق نهضت در باطن نمایانگر پیام مشترکی است که در یهودیت و مسیحیت و اسلام وجود دارد؛ اما، حقایق این ادیان یکتاپرست ابراهیمی در پوشش شرایع ظاهری مختلف، که لازمه اوضاع و احوال متغیر دنیوی بوده، پنهان مانده است. اسماعیلیان نخستین استلزام‌های این حقایق را به زبان یک نظام فکری غنوصی چنان پرداختند که یک جهان بینی اسماعیلی را عرضه می‌داشت. دو رکن عمده این نظام تاریخ ادواری وحیانی و آمدن پیامبران ناطق و نزول شرایع مختلف بود، و دیگری یک عقیده جهان شناسی.

░▒▓ ۵. فاطمیان اسماعیلی
▬ موفقیت دعوت اولیه اسماعیلیه با استقرار دولت فاطمی در سال ۲۹۷ ق / ۹۰۹ م در شمال افریقا به اوج خود رسید. دوره فاطمی را اغلب به «عصر طلایی» اسماعیلیه وصف کرده‌اند. جنبش انقلابی و دعوت اسماعیلیان نخستین سرانجام، به تأسیس دولتی منجر شده بود که امام اسماعیلی در رأس آن قرار داشت و طی همین دوره، تفکر و ادبیات اسماعیلی به اوج اعتلای خود رسیدند. تأسیس خلافت فاطمیان در واقع، پیروزی بزرگی برای تمامی شیعه بود؛ زیرا، اینک برای اولین بار، پس از علی (ع)، آنان شاهد جلوس یک امام علوی از اهل بیت بر مسند رهبری یک دولت مهم اسلامی بودند. با پیروزی فاطمیان، امام اسماعیلی قدرت عباسیان و تفسیر اهل سنت از اسلام را به چالش خواند و تعبیر شیعی خود را از اسلام رسماً عرضه داشت. اینک مذهب اسماعیلی نیز مکان خود را در میان جوامع تفسیری دولت مدار در جهان اسلام پیدا کرده بود. در این شرایط، اسماعیلیان برای اولین بار در تاریخ خود می‌توانستند بدون ترس از تعقیب و آزار در محدوده قلمرو فاطمیان طبق موازین دینی خود عمل کنند، و حال آن که در بیرون این قلمرو کماکان ناچار بودند چون گذشته به تقیه بپردازند.

▒▓ تدابیر فاطمیان برای گسترش دعوت
▬ خلفا و امامان فاطمی پس از رسیدن به قدرت، فعالیت‌هایشان را در امور دعوت اسماعیلی متوقف نساختند. آنان با این هدف که مرجعیت دینی و اقتدار سیاسی خود را بر همه امت مسلمان و، حتی، دیگر امت‌ها گسترش دهند، سازمان دعوت و شبکه داعیان خود را که هم در داخل، و هم در خارج قلمرو فاطمیان به فعالیت مشغول بودند، حفظ کردند. فاطمیان، بویژه پس از آن که در سال ۳۶۲ ق / ۹۷۳ م مقر دولتشان به شهر قاهره در مصر انتقال یافت، توجه خود را به امور دعوت بیشتر معطوف کردند. قاهره که پس از فتح مصر به دست خود فاطمیان بنیان گذاشته شده بود، پایگاه سازمان پیچیده مبتنی بر سلسله مراتب دعوت اسماعیلی گردید. فاطمیان هم‌چنین، نهادهای علمی و تعلیمی خاصی برای تربیت داعیان و آموزش اسماعیلیان عادی بر پای داشتند که از آن میان می‌توان از مؤسسه دارالعلم و مجالس درسی که برای تعلیم اصول عقاید اسماعیلیه یعنی، حکمت بود و به «مجالس الحکمه» شهرت یافت، نام برد.

▒▓ داعیان اسماعیلی و بسط علوم فلسفی کلامی
▬ داعیان اسماعیلی دوره فاطمی که به عنوان متکلم تعلیم می‌یافتند، در عین حال، عالمان و مؤلفان جامعه خود نیز بودند و متون متقدم ادبیات اسماعیلی را در موضوعات متنوع ظاهری و باطنی، از تاریخ نگاری و زندگی نامه گرفته تا رسالات جامع کلامی و فقهی و فلسفی، و نیز کتب مهمی در زمینه تأویل که از شاخص‌های کیش اسماعیلی بود، پدید آوردند. این داعیان بخصوص رسالات کلامی متعددی بر محور نظریه امامت تدوین کردند و هم‌چنین، نظریات خود را درباره مطالبی مانند توحید و صفات الهی، رستگاری، قضا و قدر به رشته تحریر در آوردند، یعنی، بسیاری از همان مباحث کلامی که دیگر متکلمان مسلمان نیز درباره آن‌ها به بحث و تبادل نظر مشغول بودند. بعضی از داعیان دوره فاطمی، بخصوص آنانی که در سرزمین‌های ایران و ماوراءالنهر فعالیت می‌کردند، کلام اسماعیلی را با سنت‌های مختلف فلسفی، از جمله فلسفه نوافلاطونی، درآمیختند و نظام‌های فکری پیچیده مابعدالطبیعی با عقاید جهان‌شناسی متفاوتی پدید آوردند. این امر به تکامل یک سنت عقلانی ویژه منجر شد که آن را «اسماعیلیه فلسفی» نامیده‌اند. این داعیان سرزمین‌های ایرانی، مانند ابویعقوب سجستانی، حمیدالدین کرمانی و بالاخره، ناصر خسرو، از زمان محمد نسفی (متوفای ۳۳۲ ق / ۹۴۳ م) شروع به تألیف رسالاتی برای طبقات فرهیخته جامعه کرده بودند، با این هدف که آن‌ها را از لحاظ فکری به سوی مواضع دعوت خود جذب کنند. این موضوع روشن می‌سازد که چرا آنان بر آن شدند که الهیات خود را برحسب جدیدترین و از نظر فکری متداول‌ترین مضمون‌های فلسفی آن روزگار بیان کنند بدون آن که جوهر پیام دینی خود را که مانند پیش برگرد نظریه شیعی امامت دور می‌زد، به مخاطره افکنند. به عبارت دیگر، این داعیان ایرانی، که فیلسوفان برجسته‌ای نیز بودند، بدون آن که خود را جزء فلاسفه به حساب آورند، از فلسفه صرفاً به گونه‌ای که برای کلام و الهیات آن‌ها سودمند باشد استفاده می‌کردند. در نتیجه، کلام و الهیات اسماعیلی کلاً وحیانی باقی ماند و به طور محسوس عقلانی و استدلالی نشد، و داعیان اسماعیلی نیز هم‌چنان متکلمان پارسایی که نظریه امامت را تبلیغ می‌کردند، باقی ماندند. به طور خلاصه، این در دوره فاطمیان بود که اسماعیلیان ارمغان فکری ثمربخشی به الهیات و فلسفه اسلامی به طور کلی، و به تفکر شیعی بالاختصاص، ارزانی داشتند. بازیابی جدید ادبیات آن‌ها به روشنی بر غنا و تنوع میراث‌های ادبی و فکری عهد فاطمی اسماعیلیه گواهی می‌دهد.

▒▓ فاطمیان و توجه به مسائل شرعی
▬ فاطمیان از آغاز دولتشان به مسائل شرعی نیز توجه خاص داشتند، و ادبیات اسماعیلی دوره فاطمی پیوسته بر جدایی ناپذیری ظاهر و باطن و بر رعایت شریعت و توجه به معنای درونی آن تأکید داشته است، اما، هنگام روی کار آمدن فاطمیان هنوز یک مکتب فقهی متمایز اسماعیلی وجود نداشت، زیرا، تا آن زمان اسماعیلیان جزء یک نهضت انقلابی و محرمانه بودند و قوانین و احکام سرزمین‌هایی را که در آن جا می‌زیستند مراعات می‌کردند. با استقرار خلافت فاطمی نیاز به تدوین فقه اسماعیلی نیز برای اولین بار پدیدار گشت و این امر با اجرای احکام فقه شیعه که در اختیار بود، آغاز گشت. تدوین یک مکتب فقهی اسماعیلی عمدتاً حاصل کوشش‌های چند دهه‌ای قاضی ابوحنیفه نعمان بن محمد (متوفای ۳۶۳ ق / ۹۷۴ م) بود که عالم‌ترین فقیه دوره فاطمی محسوب می‌گردد. وی فقه اسماعیلی را با جمع آوری منظم احادیث موثقی که از اهل بیت، خاصه امامان باقر (ع) و صادق (ع)، روایت شده بود، بر مبنای آثار کلینی و دیگر محدثان و مؤلفان متقدم شیعی و بعضاً سنی تدوین کرد. مساعی قاضی نعمان سرانجام، در تألیف کتاب «دعائم الاسلام» به اوج خود رسید و این کتاب قانون نامه رسمی فقه دولت فاطمی گردید. در فقه اسماعیلی نیز، به صورتی که قاضی نعمان پرداخته بود، اصل نظریه امامت اهمیتی محوری داشت و این به دولت فاطمیان مشروعیت اسلامی می‌داد. در نتیجه، مرجعیت و اقتدار و قول یک امام علوی معصوم و تعالیم او سومین منبع فقه اسماعیلی، پس از قرآن مجید و سنت نبوی، گردید. قاضی نعمان، که خود سمت‌های «داعی الدعاه» یعنی، ریاست دعوت اسماعیلی و نیز «قاضی القضاه» دولت فاطمی را هم‌زمان در اختیار داشت و به این ترتیب، مسؤولیت اجرای شریعت و تأویل باطنی آن را به عهده داشت، هم‌چنین، پایه گذار خاندانی از قاضی‌القضات‌ها در دولت فاطمی گردید.

▒▓ تقسیم فاطمیان به دو شاخه مستعلویه و نزاریه
▬ دعوت و جامعه یکپارچه اسماعیلی روزگار فاطمیان در سال ۴۸۷ ق / ۱۰9۴ م به دو شاخه متخاصم مستعلویه و نزاریه تقسیم شد. این انشقاق بر سر جانشینی خلیفه و امام فاطمی، المستنصر بالله، که در آن سال در گذشت، رخ داد. المستنصر هرگز نص امامت و خلافت از فرزند بزرگش نزار که به جانشینی خود منصوب کرده بود، نگرفته بود، اما، برادر کوچک‌تر نزار با دسیسه وزیر قدرتمند فاطمی، افضل، با لقب المستعلی بالله بر مسند خلافت فاطمی نشانده شد. امامت المستعلی را نیز دستگاه دعوت در قاهره و نیز اسماعیلیان جوامع مصر و یمن و غرب هندوستان به رسمیت شناختند. این اسماعیلیان که، سپس، اعقاب المستعلی را به امامت پذیرا گشتند، چند دهه بعد به شاخه‌های حافظی و طیبی منقسم شدند. دعوت و جامعه اسماعیلیان حافظی با انقراض دولت فاطمی در سال ۵۶۷ ق / ۱۱۷۱ م از میان رفتند، اما، اسماعیلیان مستعلوی طیبی، که در طول زمان به گروه‌های فرعی متعددی تقسیم شدند، سرانجام، پایگاه خود را در یمن مستقر ساختند. اسماعیلیان طیبی، که اکنون، عمدتاً در شبه جزیره هندوستان زندگی می‌کنند و در آن جا به نام بهره شهرت دارند، به وسیله سلسله‌هایی از داعیان مطلق که منصب موروثی دادند رهبری شده‌اند؛ زیرا، امامان آنان از سال ۵۲۴ ق / ۱۱۳۰ م هم‌چنان در غیبت مانده‌اند. اسماعیلیان طیبی برخی از سنت‌های علمی دوره فاطمیان را حفظ کرده و رسائل اخوان‌الصفا را نیز که تأثیری بر ادبیات اسماعیلی دوره فاطمی به جا نگذاشتند، در سنت‌های ادبی خود وارد کردند. اسماعیلیان طیبی یمن و هندوستان بخش عمده‌ای از ادبیات دوران فاطمی را نیز نگهداری کرده‌اند.

▒▓ اسماعیلیان نزاری
▬ اسماعیلیان نزاری سرنوشت کاملاً متفاوتی داشته‌اند. اسماعیلیان ایران که تا سال ۴۸۷ ق / ۱۰۹۴ م تحت رهبری حسن صباح قرار گرفته بودند، در مشاجره مستعلوی نزاری از حقوق نزار حمایت کردند. حسن صباح که سیاست مستقلی در پیش گرفته بود، در آن زمان انقلاب گسترده‌ای را بر ضد حکومت ترکان سلجوقی تدارک می‌دید و موفق شده بود دولت مستقلی در قلب قلمرو سلاجقه تأسیس نماید. وی در این زمان یک دعوت مستقل نزاری را نیز بنیان گذاری کرد و روابطش را با پایگاه دعوت در قاهره و حکومت فاطمی قطع کرد. نزاریان در دوران حکومت حسن صباح (متوفای ۵۱۸ ق / ۱۱۲۴ م) و جانشینان او در الموت مشغول فعالیت‌های انقلابی خود و زنده ماندن در یک محیط خصمانه بودند. در نتیجه، جامعه نزاریان ایران متکلمان و فقهای زیادی به بار نیاورد که در خور مقایسه با داعیان عالم روزگار فاطمی باشند. گذشته از این، حسن صباح از ابتدا زبان فارسی را به جای عربی زبان دینی نزاریان فارسی زبان کرد و به همین جهت نزاریان ایران به معنایی از ادبیات اسماعیلی دوره فاطمی که کلاً، به استثنای آثار ناصرخسرو، به زبان عربی کتابت شده بود بریده شدند، هرچند آثار عربی روزگار فاطمی در دسترس نزاریان شام که زبان عربی را به کار می‌بردند، قرار داشت. در چنین اوضاع و احوالی نزاریان ادبیات مشابهی پدید نیاوردند و اکثر نوشته‌های محدود آنان نیز یا در حملات مغول از میان رفت یا بعدها در دوره ایلخانیان نابود گردید.

▒▓ مسائل و اعتقادات کلامی اسماعیلیان نزاری
▬ به رغم شرایط نامساعد، اسماعیلیان نزاری یک سنت ادبی پرداختند و بعضی از مسائل کلامی کماکان در کانون تفکر آنان در دوره الموت قرار داشت. حسن صباح خود متکلمی دانشمند بود و اعتبار تأسیس یک کتابخانه بزرگ در قلعه الموت اندکی پس از آن که آن جا را در سال ۴۸۳ ق / ۱۰۹۰ م به دست آورد، به او می‌رسد. بعدها، قلعه‌های نزاری دیگر در دیلم و خراسان و شام با مجموعه‌هایی از کتاب و ابزارهای علمی مجهز شدند. در زمینه اعتقادات، نزاریان از آغاز هم‌چنان بر نظریه امامت، یا وجوب تعلیم از سوی معلمی صادق، تأکید می‌ورزیدند. در چنین اوضاع و احوالی برای خارجیان این ادراک پیدا شد که نزاریان دعوت جدیدی در مقابل، دعوت قدیم دوره فاطمی آغاز کرده بودند، اما، این دعوت جدید در واقع، همان عقیده متقدم شیعه به امامت بود که اکنون، در قالب جدیدی ارائه شده بود و به نام «نظریه تعلیم» خوانده می‌شد. این نظریه که توسط حسن صباح به صورتی پرتوان‌تر در یک رساله کلامی از نو بیان گردیده بود، شالوده تمام تعالیم بعدی نزاریه را در دوره الموت فراهم آورد و بدین علت خارجیان نزاریان را «تعلیمیه» نیز می‌نامیدند. چالش عقلانی که این عقیده، که در عین حال، مشروعیت خلیفه عباسی را به عنوان سخنگوی روحانی مسلمانان مجدداً به پرسش می‌کشید، در برابر دستگاه اهل سنت قرار داد، موج تبلیغات مجادله آمیز جدیدی را بر ضد اسماعیلیان برانگیخت. بسیاری از متکلمان اهل سنت، که سرکرده آنان ابوحامد محمد غزالی (متوفای ۵۰۵ ق / ۱۱۱۱ م) بود، اکنون، اسماعیلیان و نظریه تعلیم ایشان را مورد حمله قرار دادند.

▒▓ حمایت اسماعیلیان نزاری از دانش
▬ اسماعیلیان نزاری در قلاع کوهستانی خود از دانش نیز حمایت می‌کردند و این حمایت را به دانشمندان غیر اسماعیلی نیز تعمیم می‌دادند، از جمله تعدادی علمای اهل سنت و شیعه اثنای عشری و، حتی، غیر مسلمانان. این دانشمندان غیر اسماعیلی، بخصوص در پی آغاز فتوحات مغولان، به قلاع نزاری در خرسان و، سپس، شمال ایران پناه جسته، از کتابخانه‌های نزاری بهره‌مند می‌گشتند. در واقع، حیات فکری جامعه نزاری ایران بر اثر سرازیر شدن دانشمندان خارجی به داخل آن طی دهه‌های واپسین دوره الموت قوه و تحرک خاصی پیدا کرد. برجسته‌ترین فرد از میان این دانشمندان خارجی خواجه نصیر الدین طوسی (متوفای ۶۷۲ ق / ۱۲۷۴ م) بود که سه دهه را در قلاع نزاریه ایران گذراند که از پربارترین دوران زندگی این عالم بزرگ بود. طی این مدت که خواجه نصیرالدین آثار زیادی از جمله تألیفات بزرگ خود در اخلاق را پدید آورد، رسالاتی هم در باب اصول عقاید نزاریه نوشت که مهم‌ترین آن‌ها همان کتاب «روضه التسلیم» منسوب به او است. در واقع، محققان معاصر بیش از هر منبع دیگر بر مبنای این کتاب است که تفکر نزاریه دوره الموت را مورد بررسی قرار داده‌اند. با حملات مغول به ایران در سال ۶۵۴ ق / ۱۲۵۶ م، دولت نزاریه منقرض گردید و نزاریان برای همیشه اقتدار و اهمیت سیاسی خود را از دست دادند، ولی، جوامع نزاری و سلسله امامان آن‌ها پای برجا باقی ماندند. از آن تاریخ به بعد، نزاریان به صورت جوامع و گروه‌های متفرق، به طور پنهانی و با مراعات دقیق تقیه، در مناطق مختلف بخصوص آسیای مرکزی، شبه قاره هند، افغانستان، ایران، سوریه (شام)، سواحل شرقی افریقا، و در دهه‌های اخیر در کشورهای اروپایی و شمال امریکا به سر برده‌اند. به این ترتیب، اسماعیلیه به عنوان یک جامعه شیعی که نظریه امامت محور اصلی تعالیمشان بود، پدیدار گشتند، و این نظریه شالوده سنت‌های مختلف عقلانی و ادبی‌ای را که آنان در سراسر تاریخ پرحادثه خود در قرون وسطا پرداختند، تشکیل می‌داده است.

▒▓ هویت مجعول اسماعیلیان در آثار نویسندگان
▬ آنچه ما اکنون، درباره تاریخ و اصول عقاید اسماعیلیه می‌دانیم تا چند دهه قبل دانسته نبود، زیرا، اسماعیلیان تقریباً، منحصراً بر مبنای منابع و شرح‌هایی مورد بررسی قرار می‌گرفتند که غیر اسماعیلیان، که اغلب نسبت به آنان نظریات دشمنانه داشتند، نوشته بودند. در تحت چنین شرایطی، افسانه‌ها و اتهامات نادرست گوناگونی نیز درباره اسماعیلیه رواج پیدا کرده بود اسماعیلیان، به عنوان انقلابی‌ترین فرقه شیعه با اهدافی دینی سیاسی که معطوف به براندازی خلافت عباسیان و استقرار حکومت امامان اسماعیلی بود، از آغاز کارشان دشمنی اهل سنت و دستگاه خلافت عباسی را برانگیختند. با تأسیس دولت فاطمی، این مخاصمات شدیداً افزایش پیدا کرد، به طوری که دستگاه خلافت عباسی به سلسله اقداماتی پرداخت که به تبلیغات رسمی و گسترده ضد اسماعیلی منجر گردید. هدف از این برنامه تبلیغاتی طولانی آن بود که کل نهضت اسماعیلیه را از سرچشمه آن از اعتبار ساقط کند تا بتوان اسماعیلیان را به عنوان ملاحده و کسانی که از راه حقیقی دین به دور افتاده‌اند، محکوم ساخت. ملل و نحل نویسان، متکلمان، فقها و تاریخ نگاران به گونه‌های مختلف در تبلیغات ضد اسماعیلی شرکت داشتند، اما، از همه مهم‌تر، سنیان اهل جدل بودند که سرآغازشان ابن رزام بود که در حوالی نیمه قرن چهارم ق / دهم م. در بغداد می‌زیست و رساله مشروحی در رد اسماعیلیه نوشته است. در هر صورت، ابن رزام و دیگر سنیان اهل جدل شواهد و مدارک لازم را برای اثبات محکومیت اسماعیلیان در زمینه‌های خاص عقیدتی به راحتی جعل کردند و درباره اهداف شیطانی، عقاید ضاله و اعمال اباحی آنان داستان‌ها پرداختند. مضافاً اهل جدل گزارش‌ها و رسالاتی جعل کردند که در آن‌ها انواع عقاید و افعال الحادی به اسماعیلیان نسبت داده می‌شد، و، سپس، این جعلیات را به عنوان نوشته‌های اصیل اسماعیلی به جریان می‌انداختند. از جمله این جعلیات می‌توان از کتاب مجهول المؤلفی موسوم به «کتاب السیاسه» نام برد. این اثر که به جا نمانده، ولی، قطعاتی از آن در کتاب «الفرق بین الفرق» عبدالقاهر بغدادی (متوفای ۴۲۹ ق / ۱۰۳۷ م)، و منابع متأخر دیگر، نقل شده، هم‌چنین، حاوی تشریح شیوه‌هایی است که، به ادعای مؤلف آن، از سوی داعیان اسماعیلی برای جلب پیروان جدید در هفت مرحله از گرویدن یا «بلاغ» به کیش اسماعیلی به کار برده می‌شد تا نوکیشان را بالاخره، در مرحله هفتم به خدانشناسی و بی‌دینی بکشاند. در هر صورت، این آثار اولیه جدلی به عنوان منابع قابل اعتماد و مورد بهره برداری نسل‌های بعدی از اهل جدل، مانند اخوم حسن، و نیز ملل و نحل نویسان، مانند بغدادی و ابن حزم (متوفای ۴۵۶ ق / ۱۰۶۴م)، قرار گرفت و تا حد زیادی به تشکل عقاید ضد اسماعیلی مسلمانان دیگر نیز کمک کرد. در چنین شرایطی، نویسندگان اهل سنت که علاقه خاصی به بررسی تقسیمات داخلی تشیع نداشتند و کلاً تمام تعبیرهای شیعی را از اسلام رفض یا، حتی، بدعت گر و الحادی می‌دانستند، از فرصت دیگری که پیش آمده بود استفاده کردند و مسؤولیت تمام یغماگری و شرارت‌هایی را که قرمطیان بحرین مرتکب شده بودند، به گردن فاطمیان و در حقیقت، کل جامعه اسماعیلی افکندند. روایات جدلیان و نویسندگان کتب فرق و ملل و نحل به عنوان منابع مورد استفاده نسل‌های مختلفی از متکلمان و فقها و تاریخ نگاران مسلمان که درباره اسماعیلیه مطالبی می‌نوشتند، واقع گردید.

▒▓ اتهامات ضد اسماعیلی (افسانه‌های «حشاشین»)
▬ به طور خلاصه، نویسندگان اهل سنت با پخش اتهامات و جعلیات ضد اسماعیلی خود تدریجاً طی قرن چهارم ق / دهم م. «افسانه سیاهی» درباره اسماعیلیه خلق کردند. طبق این افسانه، مذهب اسماعیلی یک کیش الحادی کامل بود که به دست عده‌ای از شیادان غیر علوی، یا احتمالاً، یک جادوگر یهودی که به جامه مسلمانان در آمده بود، طراحی شده بود تا دین اسلام را از درون آن متلاشی سازد. این افسانه بعد از آن که از نسلی به نسل منتقل گردید و مشروعیت یافت به عنوان توصیف درست و قابل اعتمادی از انگیزه‌ها، عقاید و اعمال الحادی اسماعیلیان پذیرفته شد و منجر به نوشته‌های ضد اسماعیلی بیشتری و نیز تحریک آرا و عقاید جامعه مسلمانان به طور کلی، بر ضد اسماعیلیان گردید. قیام اسماعیلیان ایران به رهبری حسن صباح بر ضد ترکان سلجوقی واکنش شدید دیگری را از جانب اهل سنت و دستگاه عباسیان بر ضد اسماعیلیه به طور کلی، و نزاریه خاصا برانگیخت. اکنون، موج جدیدی از آثار جدلی ضد اسماعیلی پدید آمد که با کتاب «فضائح الباطنیه» مشهور به المستظهری که غزالی به درخواست خلیفه عباسی المستظهر نوشت، آغاز گردید. باری، اجزای «افسانه سیاه» ضد اسماعیلی که به دست نویسندگان اهل سنت در قرون وسطا پرداخته شده بود، تا دوران معاصر هم‌چنان مورد استناد نویسندگان مسلمان که درباره اسماعیلیه به تحقیق مشغول می‌شدند، قرار می‌گرفت.

▒▓ داستان‌های خیال آمیز اروپاییان درباره اسماعیلیان
▬ در این میان، اروپاییان قرون وسطا نیز داستان‌های خیال آمیز خود را درباره اسماعیلیان پدید آوردند. اروپاییان آن دوره، به رغم آن که صلیبیون طی دو قرن با تعدادی از جوامع مسلمان در غرب آسیا از نزدیک تماس حاصل کردند، تقریباً، در جهل کامل از اسلام و تقسیمات درونی آن به عنوان یک دین باقی ماندند. در واقع، اسماعیلیان نزاری در شام اولین جامعه شیعی بودند که صلیبیون از آغاز قرن ششم ق / دوازدهم م. با آن‌ها برخوردهای مختلفی پیدا کرده بودند، اما، اندکی بعد، در دوره راشدالدین سنان (متوفای ۵۸۹ ق / ۱۱۹۳ م)، مهم‌ترین داعی نزاریه شام، بود که سیاحان غربی و وقایع نگران جنگ‌های صلیبی شروع به گردآوری اخبار و اطلاعات پراکنده‌ای درباره نزاریان شام کردند. آنان بویژه تحت تأثیر گزارش‌ها و شایعات اغراق آمیزی بودند که درباره مأموریت‌های فدائیان نزاری که در راه از میان برداشتن دشمنان مهم جامعه خود معمولاً، جان می‌باختند، شایع شده بود. در هر صورت، صلیبیون و ناظران اروپایی آنان نیز در این زمان متوسل به قوه تخیلات خود شدند تا برای رضایت خاطر خودشان علل جانبازی فدائیان نزاری را توجیه کنند. تا اواسط قرن هفتم ق / سیزدهم تعدادی از وقایع نگاران صلیبی و دیگر منابع اروپایی که هم‌چنان درباره اسلام و اسماعیلیه در جهل کامل باقی مانده بودند، مدعی شدند که اطلاعات درخور اعتمادی درباره سیاست‌ها و اعمال کاملاً محرمانه اسماعیلیان نزاری و رهبر آنان، شیخ الجبل، بویژه در مورد استخدام و تعلیم و تربیت فدائیان ایشان، کسب کرده‌اند. این اطلاعات، یا به طور دقیق‌تر افسانه‌هایی که به افسانه‌های «حشاشین» معروفیت یافته‌اند، تدریجاً و مرحله به مرحله تکامل یافتند و سرانجام، به صورت روایتی که سیاح معروف ایتالیایی، مارکوپولو، آن را مشهور و عامه پسند کرد، به اوج خود رسید. تحت تأثیر این افسانه‌ها، اسماعیلیان نزاری در منابع اروپایی قرون وسطا و بعد از آن به شکل فرقه‌ای شیطانی از آدم کشانی معتاد به حشیش و داروهای مخدر دیگر تصویر شدند که هدفی جز جنایات بدون هدف نداشتند. به این ترتیب، «افسانه سیاه» ضد اسماعیلی نویسندگان سنی را که ریشه در دشمنی اهل سنت با اسماعیلیه داشت، اکنون، «افسانه‌های حشاشین» اروپاییان که از جهل و تخیلات واهی سرچشمه می‌گرفت، تکمیل می‌کرد و این دو رشته افسانه قرن‌ها در شرق و غرب به عنوان توصیف‌های دقیق تعالیم و اعمال اسماعیلیه، تا حدود نیم قرن قبل، در جریان بود.

▒▓ مطالعات جدید درباره‌ی اسماعیلیه
▬ شرق‌شناسان قرن نوزدهم میلادی بررسی‌های محققانه‌تری درباره اسلام بر مبنای نسخ خطی اسلامی که اکثراً به وسیله مؤلفان اهل سنت نوشته شده بود، آغاز کردند. در نتیجه، آنان اسلام را از دیدگاه اهل سنت مطالعه کردند و تشیع را به طور کلی، به عنوان تعبیری بدعت آمیز و خارج از «درست دینی» به حساب آوردند. شرق‌شناسان اکنون، برای اولین بار در غرب به درستی اسماعیلیه را یک فرقه مسلمان شیعی شناختند، اما، به ناچار آن‌ها را بر اساس منابع دشمنانه اهل سنت و توصیف‌های افسانه آمیز غربیان دوران صلیبی مورد بررسی قرار دادند، و به این ترتیب، بر افسانه‌های اسماعیلی مهر تأیید زدند. افسانه‌های اسماعیلی قرون وسطا در حقیقت، به وسیله شرق‌شناسی عمری دوباره یافتند و این وضع نابسامان مطالعات اسماعیلی تا دهه ۱۹۳۰ میلادی هم‌چنان ادامه یافت.
▬ در این میان، بازیابی و مطالعه منابع و متون اصیل اسماعیلی مبنای علمی و محققانه‌ای برای مطالعات اسماعیلی ایجاد کرد، و این در واقع، انقلابی در این رشته جدید از مطالعات اسلامی پدید آورد. شماری اندک از آثار اسماعیلی در قرن نوزدهم به اروپا راه یافته بود. در دهه‌های آغازین قرن بیستم نیز منابع بیشتری که تا آن زمان در مجموعه‌های خصوصی اسماعیلیان در یمن و آسیای مرکزی حفظ شده بود، در دسترس کتابخانه‌ها و محققان قرار گرفت، ولی، تا دهه ۱۹۲۰ میلادی، دانش محققان و محافل علمی درباره ادبیات اسماعیلی هنوز بسیار محدود بود. فتح باب قطعی در زمینه مطالعات اسماعیلی بر اثر کوشش‌های ولادیمیر ایوانف (۱۸۸۶ـ۱۹۷۰) و تعدادی دانشمندان اسماعیلی که همگی در آن زمان در شهر بمبئی مستقر بودند، پدید آمد. وی از طریق شبکه دوستان اسماعیلی خود در هندوستان و دیگر مناطق موفق شد که تعداد بسیاری از منابع اسماعیلی را به دست آورد و برای اولین بار آن‌ها را در یک فهرست توصیفی که در سال ۱۹۳۳ م منتشر کرد، بشناساند. در واقع، می‌توان آغاز مطالعات جدید اسماعیلی را به انتشار این فهرست ردگیری کرد؛ زیرا، این فهرست که مشتمل بر هفتصد عنوان مستقل بود و بر غنای ناشناخته میراث ادبی اسماعیلیان گواهی می‌داد، اکنون، یک قالب علمی برای پیشبرد مطالعات در این زمینه فراهم کرده بود. تا سال ۱۹۶۳ م که ایوانف ویرایش جدیدی از کتاب‌شناسی اسماعیلی خود را منتشر ساخت، اقلام بسیار بیشتری از آثار و منابع خطی اسماعیلی که در کتابخانه‌های خصوصی در یمن و سوریه و افغانستان و تاجیکستان و پاکستان و هند نگهداری شده بودند، شناخته شده بود. گذشته از مطالعات پیشگامانه ایوانف و چند دانشمند از اسماعیلیان بهره، مانند آصف فیضی و حسین همدانی و زاهد علی، متون اسماعیلی بی‌شماری اکنون، به شیوه‌های علمی ویراسته شده و زمینه را برای پیشرفت‌های بیشتر فراهم می‌ساخت. در این ارتباط بویژه باید از ویرایش انتقادی تعدادی متون اسماعیلی دوره فاطمی به وسیله دانشمند مصری، محمد کامل حسین (۱۹۰۱ـ۱۹۶۱)، و نیز از ویرایش آثار اسماعیلی دیگری توسط هانری کربن (۱۹۰۳ـ۱۹۷۸) که جزو «گنجینه نوشته‌های ایرانی» در تهران و پاریس منتشر می‌شد، نام ببریم. پیشرفت در مطالعات اسماعیلی اکنون، با سرعت بی‌سابقه‌ای به جریان افتاده بود، به طوری که تا سال ۱۹۷۷م، بیش از ۱۳۰۰ عنوان کتاب از بیش از ۲۰۰ مؤلف اسماعیلی شناسایی شده و در کتاب‌شناسی جامع اسماعیلی پونا والا توصیف و معرفی شده بود. بسیاری از این متون اکنون، به تصحیح انتقادی رسیده و چاپ شده‌اند، و در همان حال مطالعات ثانوی بی‌شماری در زمینه‌های مختلف تاریخ و تفکر اسماعیلیه به وسیله سه نسل متوالی از محققان انجام شده است.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.