فیلوجامعه‌شناسی

یازده رکن خط ”توحیدی“ ابوذر

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت از آیه الله عبدالله جوادی آملی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ ۱. تهذیب، ره آورد مشترک انبیا
▬ ابوذر از رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال کرد: آیا مطلبی در قرآن یافت می‌شود که در کتاب‌های انبیای گذشته هم آمده باشد؟ آن حضرت فرمود: آری و آن عبارت است از اهمیت و فضیلت خودسازی و تهذیب و تزکیه روح که از بهترین و برجسته‌ترین مسایل انسانی است: «قد أفلح من تزکی * وذکر اسم ربه فصلی * بل تؤثرون الحیوه الدنیا * والاخره خیر و أبقی * إن هذا لفی الصحف الأُولی * صحف إبراهیم و موسی» سوره اعلی، آیات ۱۴ ـ ۱۹.
▬ خداوند سبحان، تزکیه روح و یاد حق و نماز را زمینه فلاح و رستگاری می‌داند. کسی که زمین را کند و کاو و آبیاری می‌کند تا بذر را شکوفا ساخته، آن را از پوسیدگی رهایی بخشد، به «فلّاح» موسوم است و بر این اساس مفلح کسی است که بذر توحید و فطرت را در مزرعه‌ی دل شکوفا کرده، آن را به ثمر می‌رساند. آیات مزبور، مانع فلاح و تهذیب نفس را سرگرمی به دنیا می‌داند. از این جا معلوم می‌شود که تهذیب نفس و یاد حق و نماز گر چه در دنیا سودمند است، ولی، آثار مهم آن مربوط به آخرت است. مطالب یاد شده یقیناً در صحایف پیامبرانی هم که بین ابراهیم و موسی و بعد از موسی و قبل از رسول اکرم(علیهم السلام) آمده‌اند موجود بوده است، چنان که درباره‌ی انجیل آمده است: «مصدقاً لما بین یدیه» سوره مائده، آیه‌ی ۴۶. یعنی، عیسی آن‌چه را که در تورات آمده تصدیق کرده است، که یکی از مطالبی که در تورات است اهمیت خودسازی و تهذیب روح می‌باشد، گذشته از آن که بسیاری از برنامه‌های عیسوی درباره‌ی تزکیه نفس است.

░▒▓ ۲. تفاوت فروتنی با ذلت‌پذیری
▬ سپس، رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوذر می‌فرماید: «لاتخف فی الله»؛ در راه خدا و احیای آثار الهی از هیچ چیز مترس. این وصیت پیامبر، از قسمت پایانی این آیه‌ی شریفه استفاده شده است: «یا أیها الذین امنوا من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبهم و یحبونه أذلّه علی المؤمنین أعزه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله ولا یخافون لومه لائم ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء والله واسع علیم» سوره‌ی مائده، آیه‌ی ۵۴. مؤمنان راستین که محبوب خدایند و محبّ او و فروتنند و ذلت‌ناپذیر، از ملامت هیچ سرزنش کننده‌ای هراسناک نیستند، زیرا، آن‌ها همان طور که در رجاء موحدند، در خوف نیز موحدند: «یرجون رحمته ویخافون عذابه» سوره‌ی اسراء، آیه ۵۷، و سرّ توحیدِ خوف و رجای آن‌ها همان عقل عملی است که ناشی از توحید در بینش اعتقادیشان است، از این رو، جز از خدا نمی‌هراسند و جز به او امیدوار نیستند. آیه‌ی شریفه‌ی مزبور، برخی اوصاف مؤمنان راستین را بیان می‌کند که تبیین آن‌ها به محل مناسب خود موکول است، لیکن در این جا به دو نکته اشاره می‌شود:

▬ الف: دستور به تواضع و فروتنی در برابر مسلمانان، به معنای ذلت و فرومایگی و احساس حقارت در مقابل، آنان نیست، زیرا، این عمل همان گونه که در مقابل، کافران مذموم و ممنوع است در برابر مسلمانان نیز ناپسند است. اسلام هرگز به کسی اجازه نمی‌دهد خود را در حضور مسلمان دیگر ذلیل کند، بلکه سرفرازی در اسلام، اصلی است که مسلمان باید همواره آن را حفظ کند. انسان همان گونه که مالک ناموس خود نیست، زیرا، ناموس هر کسی حق الله است نه حق شخصی او، و باید از آن دفاع کند هم‌چنین، حفظ آبرو از حقوق الله است و جزو حق شخصی کسی نیست که بتوان مانند مال آن را به دیگری بخشید یا در صورت تجاوز، رضایت داد. در این باره امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: خداوند سبحان کارهای مؤمن را به خودش واگذار کرده است مگر این که خود را به ذلّت افکنده، آبروی خود را از دست دهد سوره‌ی فتح، آیه‌ی ۲۹؛ زیرا، مؤمن از آن جهت که مؤمن است از ناحیه ایمان، عزت و آبرو یافته است و اگر آبروی مؤمن برود در حقیقت، آبروی ایمان رفته است.
▬ ب: مؤمنان در برخورد با نظام ستم و کفر، نفوذ ناپذیرند و با جلال و شکوه با آن برخورد می‌کنند و کاری که شائبه‌ی سازش و تسلیم و ذلت داشته باشد از خود بروز نمی‌دهند، چنان که خداوند در وصف رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و یاران آن حضرت فرمود: «محمد رسول الله و الذین معه أشداء علی الکفار رحماء بینهم». این بخش از آیات، حُکم برخی از قوانین بین‌الملل اسلامی را نیز مشخص می‌سازد که مسلمانان باید به گونه‌ای روابط بین‌المللی خود را تنظیم کنند که عزتشان حفظ شود. به عنوان نمونه، نباید کسی را که ضعیف‌النفس و ذلت‌پذیر است به عنوان نماینده حکومت اسلامی به کشور کفر فرستاد یا او را مهماندار سران کفر کرد. باید توجه داشت که اسلام گر چه حکم استواری در برابر کفر و کافران را دارد، ولی، به مراعات ادب در برخورد با هر انسانی نیز سفارش می‌کند: «إن جالسک یهودی فأحسن مجالسته».

░▒▓ ۳. پیامبر، مأمور به تسبیح حق
▬ رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) در ادامه می‌فرماید: «یا أباذر إن الله سبحانه و تعالی لم یأمرنی بجمع مال...»؛ خداوند مرا به جمع مال امر نکرده است، بلکه مرا به تسبیح و تحمید و عبادت دعوت کرده است: «فسبح بحمد ربک وکن من الساجدین* واعبد ربک، حتی، یأتیک الیقین» سوره‌ی حجر، آیات ۹۸ ـ ۹۹. از انضمام این دو آیه، چنین بر می‌آید که یقین نتیجه‌ی عبادتی است که جامع تسبیح و تحمید و سجده باشد.

░▒▓ ۴. علم نافع
▬ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوذر فرمود: نشانه عالمی که از علمش بهره می‌برد آن است که هنگام خواندن قرآن نه تنها در آن تدبر می‌کند، بلکه در پیشگاه خدا ابتهال و تضرع هم دارد. از همین رو دعای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این است که: «اللهمّ إنی أعوذ بک من علم لا ینفع و...».
▬ علم یا قاصر است و غیر نافع یا کامل است و سودمند، ولی، عالم یا قاصر است یا مقصّر. علوم سودمند که شایسته فراگیری است، در روایات به سه قسم تقسیم شده است: «إنما العلم ثلاثه: آیه محکمه، أو فریضه عادله،  أو سنه قائمه،  وما خلاهن فهو فضل» و اگر عالمی با داشتن این علوم نافع، بهره‌ای نبرد از علم خود محروم شده است و معنای بهره بردن این نیست که تدریس یا سخنرانی یا تألیف داشته باشد، زیرا، این‌ها بهره‌های علم در نشئه طبیعت و اعتبار است، اما، بهره راستین از علم نافع آن است که دارنده این علوم، متعبّد، متخشع، مبتهل، متـضرع و متواضع باشد، چنان که خداوند سبحان می‌فرماید: «قل امنوا به أو لا تؤمنوا إن الذین أُوتوا العلم من قبله إذا یتلی علیهم یخرّون للأذقان سجداً * ویقولون سبحان ربنا إن کان وعد ربنا لمفعولاً * ویخرون للأذقان یبکون ویزیدهم خشوعاً» سوره‌ی إسراء، آیات ۱۰۷ ـ ۱۰۹؛ شما مؤمن بشوید یا نشوید، آنان که از علم الهی برخوردارند با چهره و چانه خود به سجود می‌افتند. کنایه از این که آنان اهل خضوع و خشوعند. نکته درخور ذکر این که عمل صالح که از علم نافع بر می‌خیزد، مایه خرمی و شادابی آن علم خواهد شد و هرگز نمی‌گذارد که آن علم محو گردد. البته، عالمی که خود در سایه علم سودمند خویش مهذب شد و فروتنی الهی را بر فرومایگی طبیعی ترجیح داد، توان تربیت و تهذیب دیگران را دارد.

░▒▓ ۵. مرابطه‌ی با خداوند
▬ پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) در توصیه به ابوذر، آخرین آیه سوره آل عمران را تبیین و مصداقش را مشخص می‌کند. آیه‌ی پایانی سوره‌ی آل عمران چنین است: «یا ایها الذین امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا واتقوا الله لعلکم تفلحون». این آیه‌ی شریفه گر چه مصادیق فراوانی نظیر مرزبانی و حفظ ثغور دارد، ولی، بارزترین مصداق آن، رفتن به مراکز دینی و انس گرفتن با عبادات دینی است، از این رو، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «کثره الاختلاف إلی المساجد فذلکم الرباط». مرابطه آن است که انسان وقتی نماز خواند خوشحال نباشد که از عهده تکلیف بدر آمده و خود را فارغ بداند، بلکه باید شوق به عبادت و لذت ارتباط و مناجات با خداوند در او حالتی ایجاد کند که منتظر نوبت نماز دیگر باشد.
▬ از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمودند: «فرق من با دیگران این است که من چنان تشنه‌ی نمازم که هر چه بیشتر نماز می‌خوانم شوقم به نماز بیشتر می‌شود و هر چه بیشتر با خدای خود سخن بگویم اشتیاقم به مناجات با حق افزوده می‌شود». فرق نعمتهای مادی با معنوی آن است که نعمتهای مادی، محکوم تزاحم و امتناع تداخل است، ولی، نعمتهای معنوی که مجرد و الهی است، محکوم به عدم تزاحمند، از این رو، هر نعمت مادی، به اندازه‌ی خود از گنجایش ظرف کاسته و مزاحم ورود مظروف دیگری است، ولی، نعمتهای معنوی، نه تنها از گنجایش ظرف خود نمی‌کاهد، بلکه به اندازه تأثیر وجودی خود، مایه وسعت آن گشته، زمینه نزول مظروفهای معنوی دیگر را فراهم می‌کند، چنان که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در باره علم فرمود: «کل وعاء یضیق بما جعل فیه إلا وعاء العلم فإنّه یتّسع به»؛ هر ظرفی با آمدن مظروف از ظرفیتش کاسته می‌شود مگر ظرف علم که با آمدن مظروفْ ظرفیت آن بیشتر می‌شود. شاهد بر مطلب مزبور، مسألهی افزون طلبی در علم است، چنان که در همین وصیت آمده است که ابوذر به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کرد: «زدنی یا رسول الله»؛ بیشتر افاضه کن، که این روش افزون طلبی در علوم و معارف از سیره پیامبر آموخته شد، زیرا، خداوند سبحان به پیامبرش می‌فرماید: «قل رب زدنی علماً» سوره‌ی طه، آیه‌ی ۱۱۴، یعنی، تو از خداوند سبحان علم برتر و بالاتر طلب کن و در مسایل علمی افزون طلب باش.

░▒▓ ۶. کشت آخرت
▬ سپس، رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ‌ای ابوذر! این که خداوند می‌فرماید: «من کان یرید حرث الاخره نزد له فی حرثه و من کان یرید حرث الدنیا نؤته منها وما له فی الاخره من نصیب» سوره‌ی شوری، آیه‌ی ۲۰، منظور از حرث و کشت آخرت، عمل صالح است. اگر کسی از عمل صالح برخوردار بود خداوند سبحان کمبود او را جبران کرده، آن‌ها را از او قبول می‌کند و آن‌چه را انجام نداده توفیق و اشتیاق انجام آن را به او مرحمت می‌کند.

░▒▓ ۷. محبوبترین و امیدوارترین انسان
▬ ‌ای ابوذر! محبوبترین انسانها نزد خداوند کسی است که بیش از دیگران به یاد حق باشد: «إن أحبکم إلی الله أکثرکم ذکراً له»، که این مطلب را از آیه «إن أکرمکم عند الله أتقیکم» سوره‌ی حجرات، آیه‌ی ۱۳ می‌توان استفاده کرد. ‌ای ابوذر! آگاه باش کسی در قیامت امید نجاتش بیشتر است که ترس و هراسش از خداوند بیش از دیگران بوده است: «وأما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی* فإن الجنه هی المأوی» سوره‌ی نازعات، آیات ۴۰ ـ ۴۱

░▒▓ ۸. ملکه‌ی تقوا
▬ عنوان «پرهیزکاران» که در بعضی از آیات به صورت وصف که نشانه استمرار است آمده: «إنّ المتقین فی...» سوره‌ی دخان، آیه‌ی ۵۱، غیر از «إنّ الذین اتقوا...» سوره‌ی اعراف، آیه‌ی ۲۰۱ که با فعل ماضی آمده است می‌باشد؛ زیرا، وصف تقوا برای متصفان به آن، چنان ملکه شده است که از چیزهایی که در نظر دیگران ارتکاب آن‌ها بی‌اهمیت است پرهیز می‌کنند؛ از این رو، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ‌ای ابوذر! تو به گونه‌ای از خدا بترس و پرهیز کن که دیگران آن چنان پرهیز نمی‌کنند. پرهیز از مشتبهات، لازم چنان تقوایی است، از این رو، برای آن که مؤمنان به چنین تقوایی دست یایند، می‌فرماید: «دع ما یریبک إلی ما لا یریبک».

░▒▓ ۹. تقوای دل
▬ سپس، آن حضرت به سینه مبارک خود اشاره کردند و فرمودند: تقوا در دل است. تقوا صفت قلب است که مظاهری دارد و این مظاهر به عنوان مصادیق تقوا ذکر می‌شود، چنان که خداوند سبحان در تعظیم شعائر الهی می‌فرماید: «ذلک ومن یعظم شعائر الله فإنها من تقوی القلوب» سوره‌ی حج، آیه‌ی ۳۲. باید تقوا، هم به عنوان حسن فعلی در متن عمل باشد، و هم به عنوان حسن فاعلی در قلب عامل جایگزین باشد. یعنی، کاری که مطابق شرع نباشد تقوای عملی در آن نیست و هم‌چنین، اگر کار مشروع بود، ولی، مکلّف آن را انجام نداد تقوای فاعلی در او وجود نخواهد داشت.

░▒▓ ۱۰. تقوا، مشکل گشاست
▬ ‌ای ابوذر! اگر همه مردم به این آیه عمل کنند برای آن‌ها کافی است: «ومن یتق الله یجعل له مخرجاً * ویرزقه من حیث لا یحتسب ومن یتوکل علی الله فهو حسبه إن الله بالغ أمره قد جعل الله لکل شیء قدراً» سوره‌ی طلاق، آیات ۲ ـ ۳. زیرا، جامعه‌ای که همه مردم آن اهل تقوا باشند، گرفتار ناامنی و نابسامانی نخواهد شد. انسان پرهیزکار هرگز در فراز و نشیب روزگار نمی‌ماند و از طریقی روزی او می‌رسد که به آن امیدوار نبوده است. اگر کسی به خدا اعتماد کند و او را وکیل خود قرار دهد خدا برای او کافی است. خداوند برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است که روزیِ هیچ کس بدون آن اندازه، به او نمی‌رسد. بنابر این انسان باید کارهایش را بر محور تقوا قرار داده و به مدد تقوا و توکل به سوی خروج از مشکلات حرکت کند و انتظار روزیِ «من حیث لا یحتسب» را داشته باشد.

░▒▓ ۱۱. عمل با تقوا، مقبول و کثیر است
▬ ‌ای ابوذر! اگر با تقوا باشید عمل شما مقبول است: «إنّما یتقبّل الله من المتّقین» سوره‌ی مائده، آیه‌ی ۲۷. در این حال، عمل شما اندک نخواهد بود، زیرا، چیزی که مقبول خدا باشد، نباید ناچیز و اندک شمرده شود. نتیجه آن که عمل با تقوا، مقبول و کثیر است.
▬ این بخش از وصیت، نظیر آیه‌ی «یا أیها الذین امنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً» سوره‌ی احزاب، آیه‌ی ۴۱، است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در ذیل آن می‌فرماید: ذکر خالص، ذکر کثیر است. عمل خالصانه را چون خدا می‌پسندد کثیر است، اما، ذکر منافقان گر چه در ظاهر کثیر باشد اندک است: «لا یذکرون الله إلا قلیلا سوره‌ی نساء، آیه ۱۴۲. این که خداوند می‌فرماید: منافقان، کم تسبیح حق می‌کنند، در حالی که منافق اصلاًبه یاد خداوند نیست: «نسوا الله فأنساهم أنفسهم؛ سوره‌ی حشر، آیه‌ی ۱۹، برای آن است که همین ذکر علنی و آشکار آن‌ها که برای جلب توجه مردم است و ریاکارانه انجام می‌گیرد قلیل است گر چه ظاهراً، زیاد باشد. پس، کسی که در پنهان و نهان ذکر دارد ذکرش کثیر است، زیرا، خالص و مقبول است و عمل مقبول اندک نیست.
مأخذ:tahoordanesh
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.