برداشت آزاد از آنتونی آربلاستر؛ ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ تحیر میان لیبرالیسم و سوسیالیسم... این یا آن؟... این یا آن؟... این یا آن؟... این یا آن؟... این یا آن؟...
▬ ترس از «طغیان» تهیدستان، یکی از مضمونهای همیشگی لیبرالیسم بوده است.
▬ لیبرالیسم، با چالشی دوگانه رویاروی شد. از یک سو تقاضای مردم برای دموکراسی و از سوی دیگر، انتقاد فزایندهی سوسیالیستی از سرمایهداری بود. لیبرالهای طبقهی متوسط، نه تنها از بابت ثروت و مالکیت طبقه خود، که برای جایگاه و ارزشهای آن نیز هراسان بودند.
▬ سال ۱۸۴۸، یکی از سرچشمههای نشو و نمای نحلههای گوناگون لیبرالیسم بود. مردم در سال ۱۸۴۸ طالب انقلاب اجتماعی یا «جمهوری سرخ» بودند، اما، در بیشتر بخشهای اروپا، انقلاب به دست لییبرالها که از سوی تودهها احساس خطر میکردند، شکست خورد، و این شکست، در نهایت، به نابودی خود آنها انجامید. واکنشهای هوادار انقلاب نیز اندک نبود از جمله جرج الیوت، متیو آرنولد، کلوف.
░▒▓ جیمز میل و تامس مکاولی
▬ جیمز میل (James Mill, 1773-1836)، دعوایی منفعتطلبانه به نفع دموکراسی یا دستکم حق رأی انسانها عرضه کرد. ولی تامس مکاولی (Thomas Macaulay, 1800-1859)، در سراسر عمر خویش از این دیدگاه دفاع میکرد که حق رأی همگانی با وجود دولت و تمدن هیچ گونه سازگاری ندارد.
▬ مکاولی، میل را به خاطر کنار گذاشتن زنان از حق رأی به ریشخند میگرفت، اما، خود او نیز درست به همین مشکل گرفتار بود.
▬ معالوصف مکاولی و میل در باب نقش کلیدی طبقهی متوسط در جامعه اتفاق نظر دارند. به عقیده مکاولی واگذاری حق رأی به فقیران و تهیدستان، مالکیت و در نتیجه، تمدن را تهدید میکند. از دید مکاولی اصلاح، وسیلهی حفظ مالکیت و خود جامعه، و یکی از راههای مطمئن اجتناب از انقلاب بود. از این قرار، لیبرالها عموماً ستایشگر مکاولی نبودند.
░▒▓ الکساندر هرزن
▬ برلین، معمولاً، مصرانه الکساندر هرزن (Aleksandr Ivanovich Herzen, 1812-1870) را در چارچوب سنت لیبرالیسم تجربی خویش قرار میدهد. ولی هرزن یقیناً خود را سوسیالیست میدانست، و لیبرالیسم را به نقد میکشد. این وجه لیبرال شخصیت هرزن است که خطر دلمشغولی بیشتر تودهها به حل مسأله نان در مقابل آزادی را هشدار میدهد.
▬ او همچنین، از اندیشیدن دربارهی نسلهایی از نوع بشر که باید فدای رسیدن به ناکجاآبادی در آینده شوند گریزان است.
▬ او بر این باور است که یک انقلاب اجتماعی، یعنی، انقلابی علیه سرمایهداری، ضروری و اجتنابناپذیر است. از دید هرزن، لیبرالها خواستار آزادی و حتی، نوعی جمهوری هستند، مشروط به آن که به حلقهی تربیتیافته خود آنها محدود باشد. آنها با هر چیزی که به فراسوی مرزهای محفلی میانهروانهی آنها برود برخوردی محافظهکارانه دارند. هرزن در برزخ میان دنیای قدیم و جدید منزل گرفته بود و به هیچ یک از آنها تعلق نداشت. اگر هرزن را لیبرال بشماریم، یکی از تندروترین منتقدان لیبرالیسم نیز هست.
░▒▓ الکسی دو توکویل
▬ توکویل (Alexis de Tocqueville, 1805-1859)، برجستهترین نمایندهی موضع لیبرال مورد حملهی هرزن، یعنی، توسل به سرکوب در مقابل، مبارزهجویی مردم است. آنچه او از آن هراسان بود، برآمدن رهبران سوسیالیست و تقاضا برای انقلابی اجتماعی و اقتصادی بود. او اعتقاد داشت که پیشرفت دموکراسی و برابری، امری وقفهناپذیر است. البته منظور او از برابری، برابری اجتماعی یا منزلتی بود، نه اقتصادی. پیوند ذاتی او با طبقهی خویش را این باور عقلانی تقویت میکرد که وجود یک اشرافیت متکی به خود، سنگر نیرومندی در مقابل استبداد یک پادشاه یا حکومت بود، و به مثابه عامل تضمین آزادی کل اجتماع عمل میکرد.
▬ او معتقد بود که بین دموکراسی و آزادی تنشی ریشهای وجود دارد. او آزادی را به معنی مشارکت فعال در زندگی سیاسی همگانی یا دستکم شامل چنین فعالیتی میدانست.
▬ وی آشکارا آزادی را به دموکراسی مشارکتی پیوند میدهد. وی مشهورترین عبارت خود، «جباریت اکثریت»را در توصیف دموکراسی به کار برد.
▬ او از معتقدان بیچون و چرای نظام اقتصادی بازار آزاد بود. وی به این دلیل دموکراسی را میپذیرفت که فکر میکرد انتخاب دیگری وجود ندارد.
░▒▓ جرج الیوت
▬ کتاب «فلیکس هالت» جرج الیوت (George Eliot, 1819-1880) هشداری علیه رادیکالیسم مردمی و برانگیختگیهای «طغیانگرانه» بود.
▬ بنا به نظر هالت، شخصیت اصلی کتاب، مسأله رأی، چندان اهمیتی ندارد و هرگونه کوششی به منظور از میان بردن تمایزات و مزایای طبقاتی موجود بیهوده است.
░▒▓ متیو آرنولد
▬ آرنولد (Matthew Arnold, 1822-1888) خود را تحت شرایطی، لیبرال مینامد. بیشتر مطالب کتاب «فرهنگ و هرج و مرج» او، حمله به آن لیبرالیسم مرسوم است. او هرج و مرج را محصول فشار مردم برای دموکراسی میدانست. از دید او لیبرالیسم فاقد درک درستی از قدرت است. از دید آرنولد، همهی این جریانات لیبرال، به هرج و مرج گرایش دارند.
▬ از دیدگاه آرنولد اعمال قدرت و کنترل لازم جهت پیشگیری از لغزیدن دموکراسی به دامان هرج و مرج، وظیفهی دولت است. این برخی ریشههای نیرومند نولیبرالیسم بریتانیایی را در فکر آرنولد تأیید میکند. از دید او، اشاعهی ارزشهای متمدن در سراسر جامعه، خشونت و مبارزهجویی تودهها را تعدیل خواهد کرد. آرنولد به تجارت آزاد در معنای نظام عدم مداخله حملات کوبندهای دارد.
▬ آرنولد نیز مانند مکاولی، برای برک احترام خاصی قائل بودند. او دربارهی «برابری» استدلال میکند که نابرابری اجتماعی و ساختارهای طبقاتی، موانعی در راه یک جامعهی حقیقتاً متمدناند. با این همه، هنگامی که مردم حقوق خود را طلب میکردند، وی خواهان سرکوب بود و از نیاز به اعمال قدرت سخن میگفت. مسلک آرنولد در اشعارش به گونهای بارز در تقابل با تعهد شاعران عصر انقلاب از قبیل شللی قرار میگیرد. او اندیشهی «قداست حق رأی» را به تمسخر میگرفت و نارسایی مفهوم آزادی از دیدگاه لیبرال ارتدکس را مورد حمله قرار میدهد.
░▒▓ جان استوارت میل
▬ در دنیای انگلیسیزبان هیچ نامی به اندازهی جان استوارت میل (John Stuart Mill, 1806-1873) با لیبرالیسم پیوند خورده، و هیچ اثر لیبرال، مشهورتر از «دربارهی آزادی» نیست. از دیدگاه میل، آزادی شخصی، از دیدگاه جامعه و پیشرفت بشر نیز اهمیت دارد، زیرا، پیشرفت و تحول محصول تفاوت و اختلاف افراد است.
▬ به نظر میل، گرایش ذاتی دموکراسی به سوی سکون و نوعی ضعف و فتور کلی است.
▬ میل، موضوع فردیت و سرکردگی روشنفکران را به یکدیگر پیوند میدهد. فاصله گرفتن میل از دموکراسی «ناب»، حاصل همان ترس آشنا از تودهها و توجه به این مطب بود که امنیت سرچشمههای روشنگری و پیشرفت باید حفظ شود. او معتقد بود، نهادهای سیاسی باید به گونهای ساخته شوند که قدرت اکثریت را محدود سازند.
• [دموکراسی معقول آن] نبود که خود مردم حکومت کنند، بلکه این بود که برای داشتن یک حکومت خوب تضمین داشته باشند.
▬ در نظام رأیگیری توزینی میل، همه حق دارند در سیاست مداخله کنند، اما، نه به طور مساوی. طرح میل، برتری وزن را دقیقاً به عقایدی میدهد که بر تفوق معرفت استوار است.
▬ لذا، نگرش میل نسبت به دموکراسی، عمیقاً دوگانه است. میل با اعتقاد به رقابت و سودمندی تلاش فردی، چارچوب اقتصاد سیاسی را به خوبی حفظ کرد.
▬ میل بر این نظر بود که بهترین «شیوهی توزیع محصور کار» این است که سهم هر فرد به طور عمده وابسته به تلاش و کوشش فردی خود او باشد (به جز معلولین جسمی و ذهنی). او با وضع مالیاتهای تصاعدی بر درآمدهای بیشتر مخالف بود، و این کار را اعمال مجازات در حق کسانی میدانست که سختتر کار کرده و بیش از همسایگان خود پسانداز کردهاند. او یکی از هواداران پرشور مالتوسگرایی بود. با این همه، گاهی اوقات، خود را سوسیالیست قلمداد میکرد. میل، از تساوی زن و مرد حمایت کرد.
مآخذ:...
هو العلیم