برداشت از دکتر عماد افروغ؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ ۱. تعریف دین
▬ دین مترادف با یکتاپرستی نیست. اکثر ادیان برخوردار از خدایان بسیار هستند. دین را نباید با توصیههای اخلاقی که رفتار مؤمنان را کنترل میکند، تعریف کرد. دین الزاماً توضیحی از منشأ عالم و حیات نمیدهد. دین را نباید با ماوراءالطبیعه که متضمن اعتقاد به قلمروی فراسوی حواس است، شناسایی کرد.
░▒▓ ۲. کارکردهای دین
▬ درسلر کارکرد دین را حفظ و ثبات عقاید فرهنگی در مورد نیروهایی میداند که مقدس و ماوراءالطبیعی شناخته میشوند. در خصوص کارکرد روانشناختی دین، به چهار کارکرد اشاره مینماید:
۱. کارکرد دین به عنوان وجدان که نوعی کنترل شخصی است.
۲. کمک به توجیه وضع موجود.
۳. کمک به پذیرش نامطلوبهایی مثل فقر، نابرابری و مرگ.
۴. ایجاد احساس امنیت.
▬ در مورد کارکردها اجتماعی موارد زیر را اشاره میکند:
۱. کارکرد دین به عنوان نیرویی که در خدمت جامعهپذیر نمودن افراد است.
۲. نظام دینی از نهادهای اجتماعی دیگر یک جامعه، عمدتاً تأمین راهنماییهایی برای رفتار مناسب حمایت میکند.
۳. به طور فزاینده، بسیاری از سازمانهای دینی درگیر تلاش در جهت بهبود شرایط زندگی انسان معاصر میباشند.
۴. نظام دینی کارکردی در جهت کند نمودن تغییرات اجتماعی دارد.
۵. نظام نهادینه شده دین ممکن است کارکردی یا در جهت تشدید یا تقلیل ستیز داشته باشد.
۶. دین کارکردی در جهت عقلانیت و حمایت از ایدئولوژی و احساسات گروه خاصی در جامعه دارد.
۷. نهاد دین پیوند، انسجام و همبستگی گروهی را تحکیم میکند و احساسی از تعلق و یکی بودن را دیگران را به وجود میآورد.
۸. دین شکاف بین زمانی که افراد از پدیدارهای طبیعی آگاه میشوند و زمانی که تبیین علمی برای آن مییابند را پر میکند.
░▒▓ ۳. نظریههای مرتبط با دین و قشربندی اجتماعی: مارکس دورکیم وبر
▬ مارکس میپذیرد که دین بیانگر ازخودبیگانگی انسان است، اما، برخلاف این اعتقاد عمومی که مارکس منکر دین بود، دین به تعبیر او، قلب جهان بیقلب است، پناهندگی است برای فرار از واقعیت خشن و بیاحساس روزمره.
▬ در همین رابطه وان لیوون هشدار میدهد که باید علیه سوء تعبیر «افیون مردم» که از سوی مارکس به کار گرفته شد و آن را افیون برای مردم تفسیر کردن هشیار باشیم.
▬ برخلاف مارکس، دورکیم با توجهی که نسبت به دین در جوامع کوچک و سنتی از خود نشان داد قسمت قابل توجهی از دوران اندیشمندی خود را به دین اختصاص داد.
▬ دورکیم دین را براساس تمایز بین مقدس و غیرمقدس تعریف مینماید. موضوعات و نمادهای مقدس از جنبههای یکنواخت هستی قلمرو غیرمقدس جدا میباشد.
▬ به تعبیر دورکیم دین شیوه بیان ارزشهای اخلاقی و اعتقادات جمعی هر اجتماعی است دورکیم تأکید دارد که دین عقیده صرف نیست. تمام ادیان متضمن مناسک و مراسم منظمی است که گروه مؤمنان بدان وسیله با یکدیگر ملاقات میکنند.
▬ وبر تحقیق خود در مورد ادیان جهانی را یک پروژه واحد میدانست. بحث وی در مورد تأثیر پروتستانتیسم بر توسعه غرب قسمتی از تلاش جامع وی برای درک نفوذ دین بر زندگی اقتصادی اجتماعی در فرهنگهای گوناگون بود.
▬ دین یک عامل اصلی در جلوگیری از این تغییرات بوده است. برای نمونه، هندوئیسم تمرکزی روی کنترل یا شکل دادن به دنیای مادی ندارد.
░▒▓ ۴. سازمانهای گوناگون دینی
▬ سازمان ساختاری دین بسته به فرهنگ یا خرده فرهنگ که از میان آن رویش کرده و معنایی که برای اعضاء جامعه دارد، اشکال متفاوتی به خود میگیرد. گروهی ممکن است برای تعقیب یک هدف خالص دینی شکل گیرد، اما، به هر حال، در انجام این کار سازمانی به وجود میآید که میتواند به این معنا باشد که قسمتی از انرژی افراد صرف حفظ این سازمان میگردد.
▬ فرقه به تعبیر وبر، مجموعه کوچکتر و کمتر سازمان یافتهای از گروه معتقدین است و اغلب نیز علیه کلیسا شکل میگیرد مثل حرکت کالونیستها. اعضاء یک فرقه، کلیساهای جاافتاده را فاسد میدانند اکثر آنها یا برخوردار از مقامات رسمی نیستند یا مقامات رسمی در آنها معدود میباشند و اکثر اعضاء تقریباً مساوی لحاظ میشوند.
▬ اتیزن معتقد است که در هر فرقه دو ویژگی عمده وجود دارد که میتواند در تبیین پیوستن افراد به آن در مقایسه با کلیسا کمک نماید. اول آنکه یک فرقه، دنیایی معنادار و هویتی جمعی را برای افرادی فراهم میکند که به هنگام مواجه به بحران به آن رجوع میکنند. دومین متغیری که در جذب به فرقه مؤثر است طبقه اجتماعی است. به طور کلی، اشخاص پایگاه پایین تمایل به گرایش به فرقه دارند تا کلیسا.
▬ مذهب فرقهای است که نهادینه شده است اغلب فرقههایی که به مرور زمان بقاء مییابند الزاماً تبدیل به یک مذهب میشوند.
░▒▓ ۵. دین و قشربندی اجتماعی
▬ اتیزن که معتقد است گرایشهای دینی در واقع، پاسخی به دگرگونیهای اساسی در جامعه است در زمینه پیوند عقاید دینی با عقاید دنیای مینویسد: گرایش قدرتمندتری برای پیوند عقاید دینی با عقاید دنیایی وجود دارد. در امریکا مالکیت و بخش خصوصی جنبه تقدس پیدا کرده است. از دید وبر در هر دینی تغییر در اقشار تعیین کننده اجتماعی با اهمیت است از سوی دیگر، همین که دینی نشاندار شد تأثیری نسبتاً بلندمدت بر سلوک زندگی اقشار مختلف میگذارد.
▬ وبر در چندین جا به اشکال گوناگون انطباق دین با نیازهای دینی اقشار و طبقات گوناگون میپردازد و این اشکال را در قالب مفاهیمی از قبیل تئودیسی (عدل الهی) توجیه رنج و ناکامیهای تودهها، تئودیسی خوشاقبالی که نوعی مشروعیت بخشیدن به الگوی زندگی اقشار بالاست دین نجات که کانون اصلیاش در میان تودههاست تمایل به جادو و افسونگری در میان تودهها و غیره مطرح میسازد.
▬ وبر در عبارتی دو شکل انطباق دین با نیازهای تودهها را یکی تبدیل دین به سحر و جادوی محض و دیگری تبدیل آن به یک دین ناجی میداند.
▬ در مجموع میتوان تمایلات دینی اقشار پایین جامعه را در موارد زیر جمعبندی نمود:
۱. برخوردار بودن از احساسات و التهابات شدید دینی بویژه در مراسم گوناگون.
۲. در میان تودههای مذهبی، دین قسمت زیادی از زندگی آنها را اشغال میکند.
۳. دین این قشر، ماوراءالطبیعیتر و قدسیتر است.
۴. تمایل این قشر به پیوستن به فرقهها و شرکت در مراسم غیررسمی دینی است که به تفسیر بعضی از جامعهشناسان دین نوعی تقابل با دین خواص است.
۵. تمایل به تئودیسی رنج، یک تبیین دینی برای فقدان قدرت و منزلت، تسکینی برای رنجها و ناکامیهایشان.
۶. تمایل به دین نجات.
۷. گرایش به تجربه ملموس از دنیای قدسی در غالب معجزات، کرامات، جادو، افسونگری و... به تعبیر درسلر، ادیانی که جادو ندارند، مراسم دینی در واقع، به گونهای فرد را در تماس با نیروی ماوراءالطبیعی قرار میدهد و احتمالاً، پاسخ مطلوبی از آن میگیرد.
مآخذ:...
هو العلیم