فیلوجامعه‌شناسی

تأمل در اقتصاد سیاسی لیبرال

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از آنتونی آربلاستر؛ ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ اگر دیدگاه برخی صاحب‌نظران معاصر را بپذیریم، برداشت سنتی از اقتصاد کلاسیک به مثابه آموزه‌ی بازار آزاد یا نظام عدم مداخله، هم به لحاظ نظری، و هم به لحاظ عملی، نادرست است.
▬ مفهوم الگوی اقتصاد سیاسی کلاسیک نیز بر اثر این واقعیت که هیچ اقتصاددانی از تمامی جهات با آن توافق نیست، اعتبار خود از دست نمی‌دهد.

░▒▓ اطمینان آدام اسمیت
▬ انگاره‌ی کلی تکامل اقتصاد لیبرال کلاسیک نشان‌دهنده‌ی چرخشی سریع و تکان‌دهنده از اطمینان نسبی آدام اسمیت تا تقدیرگرایی و بدبینی القایی ریکاردو، و مهم‌تر از همه مالتوس، به نظام اقتصادی است.
▬ اسمیت در کتاب «ثروت ملل»، برکنار از هرگونه شبهه‌ی اخلاقی می‌پذیرد که انگیزه‌ی حرکت انسان‌ها در واقع، میل به صیانت نفس، و فراتر از آن، تأمین منافع شخصی کامل عیارتر است.
▬ وی تجارت رقابت‌آمیز را «نوعی جنگ» توصیف می‌کرد، اما، جنگی که فقط مصرف‌کنندگان از آن سود خواهند برد.
▬ اسمیت نشان می‌دهد که چگونه در بافت اقتصاد بازار آزاد، دنبال کردن منافع شخصی فقط در صورتی و تا آن‌جا موفقیت‌آمیز خواهد بود که در عین حال، در خدمت منافع دیگران نیز باشد، و چنین وضعی به لحاظ اخلاقی نیز ناپسند به شمار نمی‌رود. از دید اسمیت جامعه‌ی مبتنی بر بازار، هزینه‌های ثروتمندان، معیشت و اشتغال تهیدستان را فراهم می‌آورد بدون آن‌که به قیود مستقیم وابستگی منجر شود. اسمیت، فردگرایی اخلاقی و به همان اندازه تحلیلی بود.
▬ آنچه که وینچ آن را «اسطوره‌ی هماهنگی خودپرستی‌ها از طریق رفتار بازار در شرایط عدم مداخله» می‌نامد، محور استدلال اسمیت را تشکیل می‌دهد. اسمیت، جایگزین تنظیم‌کننده‌ها را از سوی دولت و قانون را «نظام آشکار و ساده‌ی آزادی طبیعی» می‌نامد. وی طرح نظام آزادی طبیعی خود را در رابطه با حکومت تحت سه عنوان کلی دفاع خارجی، نظم، امنیت و عدالت داخلی، و ایجاد برخی نهادها و انجام اقدامات عام‌المنفعه معینی که افراد جویای منافع خویش قادر به تأمین آن نیستند مشخص می‌سازد.
▬ اسمیت آن‌چه را که عدالت و نفس وجود حکومت را ضروری می‌سازد را وجود مالکیت خصوصی نابرابر در جامعه می‌داند.
▬ پیوندی که اسمیت بین حکومت و مالکیت برقرار می‌سازد یکی از نکاتی است که او را به لاک نزدیک می‌کند، پیوند مهم دیگر او با لاک این است که کار و مالکیت شخص بر کار را به مثابه نقطه‌ی آغاز کرد خود در نظر می‌گیرد.
▬ تشویش خاطر اخلاقی اسمیت و آگاهی او بر این که پیشرفت مادی به قیمت تضعیف عدالت و فضیلت به دست آمده است، در مشخصاتی که برای تجار و بازرگانان قائل می‌شود (نیت طمع‌کارانه و روحیه انحصارطلبی) به خوبی آشکار است.
▬ تقسیم کار در طرز فکر اسمیت از یک سو محوری برای رشد اقتصادی محسوب می‌شود و از سوی دیگر، ماهیت ابتدایی کاری که انجام می‌گیرد حماقت و جهالت را پرورش می‌دهد. وی پشتیبانی محلی از آموزش همگانی را خواستار است.
▬ اسمیت مدافع سرمایه‌داری یا طبقه‌ی متوسط نیست. وی فقر را وجه ضروری و همیشگی جامعه تلقی نمی‌کند. به اعتقاد او دستمزدهای بالا انگیزه‌ای برای انجام کار خوب است.

░▒▓ تامس مالتوس
▬ برای کسانی که خود شاهد تأثیر عملی سرمایه‌داری اولیه بودند، اگر تابع ثروت یا شور و شوق عقیدتی نبودند، بسیار دشوار بود که در اطمینان او سهیم باشند. در مواجهه با این تجربه، لیبرال‌ها به تدریج اعتقاد خود را به مکانیسم بازار از دست دادند و به تقدیرگرایی روی آوردند. تزریق نخستین و مخرب‌ترین عنصر بدبینی در اقتصاد کلاسیک به دست تامس روبرت مالتوس صورت گرفت. لیبرال‌ها از این ادعا که مالتوس به آن‌ها تعلق دارد خشنود بوده‌اند. استدلال مالتوس بدین قرار بود که جمعیت، اگر کنترل نشود، با تصاعد هندسی و ذخیره‌ی غذایی در بهترین حالت یا تصاعد حسابی افزایش می‌یابد. مالتوس یکی از نخستین کسانی بود که از درون سنت لیبرال موضعی آشکارا ضد رؤیاپردازانه را پیش کشید، موضعی که اصلاح محدود و جزیی را به مثابه راه چاره‌ای «واقع‌بینانه» توصیه می‌کرد. مدافعان مالتوس غالباً ادعا کرده‌اند که بحث درباره‌ی دقت ریاضی آن فرضیه‌ی اساسی که مالتوس برای نخستین بار مطرح کرد بی‌مورد است. چکیده‌ی نظر مالتوس این است که هر چیزی که شرایط تهیدستان را تغییر دهد آن‌ها را به داشتن فرزند بیشتر تشویق خواهد کرد، لذا، تعداد تهیدستان بیشتر خواهد شد بدون آن‌که ثروت بیشتری پدید آید. وی تا آن‌جا پیش‌رفت که اظهار داشت اگر تهیدستان صاحب فرزندان شوند و نتوانند آن‌ها را تأمین کنند باید به جرم بی‌مسؤولیتی و عدم رعایت محدودیت‌های جنسی مجازات شوند، به این ترتیب، مجازات خاطی باید به طبیعت واگذار شود. مالتوس به هیچ‌وجه برای ضرورت‌های زندگی حقی اساسی قائل نمی‌شود. در حالی که آدام اسمیت نمی‌تواند کشوری را که در آن اکثریت مردم فقیر و تیره‌بخت‌اند ثروتمند بنامد، چنین چیزی برای مالتوس کاملاً قابل قبول است. وی در بحث معاصر مربوط به فقر نقش فعالی ایفا کرد، و طرح خود را برای لغو تدریجی قانون فقرا عرضه داشت. داروین، آلفرد والاس و، از جهتی دیگر، هربرت اسپنسر نیز پس از مطالعه‌ی آثار مالتوس به نتایجی درباره‌ی تکاملی مبارزه برای بقا رسیدند. مالتوس یکی از حلقه‌های اتصال اقتصاد سیاسی کلاسیک و نظریه‌ی مبتنی بر رقابت «داروینیسم اجتماعی» است.

░▒▓ دیوید ریکاردو
▬ مجادله‌ی ریکاردو مبنی بر وجود یک سطح «طبیعی» دستمزدها و گرایش دستمزدها به سوی آن به روش‌های گوناگون، با این عقیده‌ی مالتوس که دستمزدهای بیشتر در بلندمدت به بدتر شدن وضع فقرا منجر می‌شود انطباق داشت. ریکاردو در عمل دیدگاه‌های مالتوس را پذیرفت. او یکی از مخالفان قوانین فقرا و خواستار لغو آن‌ها بود. تاریک‌ترین نقطه‌ی نظریه‌ی اقتصادی ریکاردو این است که نه براساس هماهنگی منافع، بلکه بر تضاد بنیادی منافع میان سه گروه یا طبقه‌ی مختلف اجتماعی استوار است. این سه طبقه عبارتند از: زمین‌داران، سرمایه‌داران و کارگران، و ثمرات تولید به اشکال اجاره، سود و دستمزد به این سه گروه تعلق می‌گیرد.

░▒▓ اقتصاد آزاد و مرزهای مداخله
▬ اقتصاددانان کلاسیک برای دولت در حوزه‌ی مسائل اجتماعی و اقتصادی نقش فعالی قائل بوده‌اند. بعضی اقتصاددانان برای حمایت از برخی اعمال مداخله‌گرانه‌ی خاص که خلاف اصل کلی اقتصاد آزاد بوده است، آمادگی داشته‌اند. اسمیت خواهان حمایت دولت از گسترش امر آموزش بود. مک کولوک نیز همین عقیده را داشت. به اعتقاد سنیور نیز حق و وظیفه‌ی تأمین بهداشت مردم بر عهده‌ی دولت بود. بی‌شک این قبیل پیشنهادات متضمن مداخله در حقوق مالکیت بود که بسیاری از معاصران با آن مخالف بودند. ارائه آن‌چنان تصویری از سنت علم اقتصاد لیبرال کلاسیک که آن را به لحاظ نگرش به مسائل کلی مداخله و بازار کاملاً «مصلحت‌گرا» یا «فاقد اصول» قلمداد کند، صرفاً بغرنج کردن مسأله به نظر می‌رسد. تا جایی که به حوزه‌ی نظریه‌ی در لیبرالیسم مربوط می‌شود شکی نیست که این آموزه غیرمداخله‌گرانه تفسیر شده است. با گذر قرن نوزدهم با این تناقض مواجه می‌شویم که نقش مداخله‌گرانه‌ی دولت، اگر چه ناموزون، دائماً افزایش می‌یابد. تا نیمه‌ی دوم قرن نوزدهم هیچ فلسفه‌ی منسجمی در زمینه‌ی مداخله پدید نیامد.

░▒▓ اقتصاد سیاسی لیبرال: عمل
░▒ از میان بردن تکدی و قانون جدید متکدیان
▬ پیدایش نگرش‌های خشن و خصومت‌آمیز نسبت به فقر و فقیران در قرون هفدهم و هجدهم و در اوائل قرن نوزدهم، به نهایت درجه بسط یافتند.
▬ سه ایراد عمده بر مداخله دولت در حوزه‌ی مسائل اجتماعی و اقتصادی از سوی منتقدان وارد می‌شد. اول آن‌که آزادی انتخاب افراد را محدود می‌کرد. دوم آن‌که نه تنها مسؤولیت یافتن کار، بلکه انگیزه‌ی آن را نیز در فرد از میان می‌برد. سوم ایراد آن بود که کلیه انواع مداخله را کوششی نابجا برای دخالت در قوانین بازار قلمداد می‌کرد.
▬ ترکیبی از خواست خداوند و حکم علم، بیهودگی کمک به تهیدستان نزد لیبرال‌ها را فرمان می‌داد.
▬ از دیدگاه لیبرالیسم اردوگاه‌های کار باید «اماکنی ترسناک» باشند و گدایی با احساسی از ناپسندی همراه باشد که به مثابه نوعی «کنترل شرم» بر کسانی که در معرض وسوسه‌ی خروج از بازار کار قرار دارند عمل کند.
▬ اقتصاد سیاسی لیبرال، فقر و بیکاری را ناشی از علل ساختاری نمی‌دانست، بلکه علت آن بدشانسی‌هایی بود که رهایی از آن در چارچوب قدرت فرد قرار داشت.
▬ الهام‌بخش افراد کمیسیون قانون‌گرایان، اصول بود نه خباثت شخصی.
▬ بسیاری از صاحب‌نظران بین آزادی و فقر تضادی نمی‌دیدند، و از دیدگاه مالتوس و اعضای کمیسیون، کسانی که وارد نوانخانه‌ها می‌شدند، خود، کار نکردن را برگزیده بودند. خشونت نسبت به فقر و مستمندان بخشی از تاریخ پنهان و اعلام نشده‌ی لیبرالیسم بوده است.

░▒ حکومت بریتانیا و قحطی ایرلند
▬ در پائیز ۱۸۴۵ محصول سیب‌زمینی ایرلند که غذای اصلی مردم بود، بر اثر آفت شته تقریباً، به طور کامل از بین رفت. بریتانیا مسؤول از بین رفتن محصول سیب‌زمینی در ایرلند نبود، اما، اتخاذ خط‌مشی‌هایی جهت مقابله با پیامدهای این واقعه به گردن مقامات بریتانیایی افتاد. سیاستی که آن‌ها اتخاذ کردند، روی‌هم‌رفته دربرگیرنده‌ی ملاحظات انسانی ابتدایی و نجات مردم از چنگال گرسنگی، تنگدستی و بیماری نبود، بلکه به دنبال کردن اصول تجارت آزاد و نظام اقتصادی عدم مداخله روی آوردند. آن‌ها کاملاً زیر سیطره‌ی سنت مسلط اقتصاد لیبرال قرار داشتند. این سنت به آن‌ها می‌گفت که مداخله اگر هم زیان‌بار نباشد بیهوده است، و این باور تقدسی علمی و اخلاقی پیدا کرده بود. مردم باید خود به تأمین معاش خویش بپردازند. آن‌ها براساس سنت مالتوسی قحطی داخلی را وسیله‌ی نهایی طبیعت برای برقراری مجدد توازن جمعیت و مواد غذایی به شمار می‌آورند. مسأله این بود که وزرا و مقامات مسؤول تصمیم‌گیری در مورد ایرلند از ایدئولوژی‌ای تبعیت می‌کردند که مداخله را جایز نمی‌دانست.

░▒ منچستر و مکتب آن
▬ منچستر بین سال‌های ۱۸۱۵ تا ۱۸۵۰ بیش از تمام شهرها به نماد سرمایه‌داری صنعتی با تمامی عظمت و خباثت آن تبدیل شد. شرایط منچستر هم‌چون بنای یادبودی از آزادی اقتصادی بود.
▬ کوبدن زمانی خاطرنشان کرد که «اتحادیه، یعنی، منچستر». برایت طرفدار تجارت آزاد را صلیبیون می‌دانست که «رژیم قدیم» زمین‌داران بزرگ در انگلستان را به مبارزه طلبیده‌اند، کوبدن نبرد برای آزادی تجارت را در یک چشم‌انداز تاریخی گسترده‌تر به مثابه آخرین حلقه‌ی تاریخ طولانی مبارزه در راه آزادی می‌دانست. و منچستر همراه با نواحی پنبه‌خیز اطراف آن... رهبری این جدال بزرگ را بر عهده گرفته است. کوبدن عقیده داشت اصل تجارت آزاد کلید هماهنگی و صلح جهانی است. او عقیده داشت که منشأ جنگ‌ها کشمکش‌ها حکومت‌ها هستند. ملی‌گرایی لیبرال، مهاجم یا توسعه‌طلب نبود، و فقط جویای خودمختاری برای خویش بود نه سلطه بر دیگران. در زمینه‌ی خط‌مشی اقتصادی داخلی، مکتب منچستر و بویژه برایت، به طور کلی، چشم‌انداز ضد مداخله‌گرانه‌ی طبقه‌ای را تبلیغ می‌کردند که سخنگوی آن بودند. هم کوبدن، و هم برایت به طور کلی، به اتحادیه‌های کارگری با دیده‌ی خصومت می‌نگریستند. رادیکالیسم برایت و کوبدن دقیقاً در درون مرزهای لیبرال قرار داشت. اساساً با آزادی زنان مخالف بود و به دموکراسی اعتقاد نداشت.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.