برداشت آزاد از آنتونی آربلاستر؛ ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ در ۱۶۶۰، پیشرفت لیبرالهای اولیه و قانونگرایان جداً متوقف شد و در بیشتر نقاط اروپا شکستی همهجانبه خوردند. در آغاز قرن هفدهم، نظم کهن که در آستانهی از هم پاشیدگی به نظر میرسید، ظرف چند سال با نیروی حیاتی تازهای به عرصه بازگشت.
▬ در سردرگمی آشکار این سالها، دو گرایش کلی و عمده را میتوان مشاهده کرد. از یک طرف، شکلگیری فلسفهی اجتماعی اساساً لیبرال بود، و از طرف دیگر، این اندیشهها به وسیلهی جنبشهای مردمی زودگذر این دوره، از موضعی دموکراتیکتر و مردمیتر، به مبارزه طلبیده شد.
▬ فقط ایالات متحده هلند، همچنان در مقام یک جمهوری بورژوایی، استوار باقی مانده بود. وضع انگلستان مبهم بود.
▬ مقاومت طولانی هلند، در برابر امپراطوری اسپانیا آنچه را که غیرممکن مینمود، ممکن سازد، حکومتی بدون رهبر. همچنین، نظام سلسله مراتبی در هلند به میزان قابل ملاحظهای کمتر و قشربندی اجتماعی انعطافپذیرتر از سایر جوامع اروپایی بود.
▬ آنچه تازهواردان را به هلند جلب میکرد، وعدهی مدارا، آزاد بودن از تفتیش عقاید، مختار بودن در انجام هر مقدار تکالیف دینی که برگزیدهاند، و آزادی نشر عقاید برای روشنفکران بود.
▬ تعهد هلندیها نسبت به تجارت، چنان اخلاقیات فردگرایانهای به وجود آورد که به لحاظ نو بودن، هر بینندهای را شگفتزده میکرد. این جامعهی تجاری، ناگزیر از اتخاذ سیاستی خارجی بود که یکی از مورخان، آن را «نوعی صلحطلبی تجربی، جویای منافع، و مشروط» توصیف کرده است.
▬ نه تنها در هلند، بلکه در سراسر اروپای غربی، سقوط نظام اجتماعی کاتولیک فئودالی، پاسخی جدید به مسأله کهنه فقر بود. اوایل عصر جدید، همراه با صدور فرمانهای متعدد ضد تکدی در بسیاری از نقاط اروپا است، اما، ممنوعیت تکدی به معنی ممنوعیت نیکوکاری نیز هست، اما، نوانخانههای جدید، به عنوان مؤسسات نیکوکاری، همراه با ستم بیرحمانهای که در آنها اعمال میشد، و غالباً از پدیدههای ویژه قرن نوزدهم به حساب میآید، در این زمان، در هلند تأسیس شده بود.
▬ جمهوری هلند به عنوان الگوی دموکراسی قدرت، به طور کامل در دست الیگارشیهای ثروتمند تجاری ایالتها و شهرها قرار داشت.
▬ این آمیزش الیگارشی و دموکراسی را میتوان به موازات هلند در شهر خودگردان «ونیز» هم مشاهده کرد.
░▒▓ آزادی و دارایی
▬ در قلب کشاکشها و مباحثات سیاسی بین آزادی و دارایی قرن هفدهم، دارایی، به شرط ضروری کسب حقوق و آزادیهای سیاسی تبدیل شد.
▬ معتقد بودند اگر یک تاجر یا کارخانهدار، به سختی برای منافع شخصی خویش کار کند، در همان حال، بر مجموع ثروت جامعه نیز میافزاید. در همین هنگام که از حق مالکیت، چنین، به سختی دفاع میشد، حقوق مشترک فقرا بر زمین به نفع طبقات ثروتمند از میان میرفت. اینکه تنگدستان، بخشی از نظام سیاسی ملی نبودند، بدیهی پنداشته میشد. فقط کسانی که ارباب خود بودند، میتوانستند مستقلاً سخن بگویند و عمل کنند. از این رو، حق ویژهای که بر کیفیت مالکیت استوار بود، آزادی و نیز دارایی را حراست میکرد. آنچه در قرن هفدهم پیشنهاد میشد، نظامی جمهوری بود که نوعی الیگارشی صاحب ثروت در رأس آن قرار گیرد.
▬ نگریستن به منافع شخصی و چشم به شانسی طلایی دوختن، به مثابه برداشت سادهی شعور متعارف و نه نوعی گناه، در آثار اولیه این دوره قابل مشاهده است، و آزادی در تجارت و صنعت، گسترش منطقی آزادی شخصی و حق مالکیت تلقی میشد.
مآخذ:...
هو العلیم