نوربرت وینر در سایبرنتیک؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ از انتهای جنگ بینالملل دوم تا به حال، در خصوص بسیاری از شعب نظریهی پیامها، به مطالعه و بررسی مشغول بودهام.
▬ علاوه بر نگره گسیل پیامها در مهندسی برق، حوزه وسیعتری وجود دارد که نه تنها شامل بررسی زبانها میشود، بلکه بررسی پیامها را به عنوان وسیلهای برای مهار ماشین آلات و جامعه، تکمیل ماشینهای حسابگر و سایر ماشینهای خودکار مشابه، برخی تراوشهای فکری درباره روانشناسی و دستگاه عصبی و نگرهای نوین درباره روشهای علمی را نیز در بر میگیرد. این نگره وسیعتر در نظریۀ پیامها، نگرهای احتمالی و جزئی از ذات جنبشی فکری است که پیدایش آن را به ویلارد گیبز مدیونیم ....
▬ تا دوران اخیر، واژهای که مبین این گروه افکار باشد، وجود نداشت، و برای در بر گرفتن حوزه افکار به تمامی در یک اصطلاح مجبور به اختراع واژهای مخصوص شدم.
▬ لذا، Cibernetics را که از واژه یونانی Kubernetes [با تلفظ یونانی کوبرنتیس] به معنای «سکاندار» و منشأ واژه انگلیسی Gavernor است انتخاب کردم. ...
▬ [توضیح اینکه:] فرمانهایی که از طریقشان، کنترل خود را بر محیط خویش عملی میسازیم، نوعی از اطلاعات هستند که به محیط انتقال میدهیم. همانند هر گونه اطلاعی، این فرامین، طی راه، دستخوش سازمان گسیختگی هستند. آنها معمولاً، با به هم پیوستگی کمتری به مقصد میرسند، و به طور قطع، به هم پیوستگیشان از آنچه در ابتدا بوده، بیشتر نخواهد شد.
▬ در کنترل ارتباطات، همیشه با گرایش طبیعت به از هم گسیختن آنچه که دارای سازمان است یا از بین بردن آنچه که صاحب معنی است، در جدال هستیم؛ و این، چنانچه گیبز نشان داده است، همان گرایشی است که برای افزایش «آنتروپی» وجود دارد. ...
▬ اگر بخواهم سیگار برگم را بردارم، اراده من بر آن نخواهد بود که ماهیچههای ویژهای را به جنبش آورم. براستی در بیشتر موارد، نمیدانم که ماهیچههای مورد نیاز کدام هستند. برای انجام این مقصود، مکانیسم بازخورد ویژهای را به کار میاندازم؛ یعنی، واکنشی که طی آن، مقدار خطای من در برداشتن سیگار موجب صدور فرمان جدید و نیرومندتری به هر کدام از ماهیچههایی که کندی کردهاند میشود. از این راه، با فرمانی ارادی و تقریباً، یکنواخت، میتوان کار واحدی را از وضعیتهای گوناگون نخستین، و بدون اعتناء به کاهش انقباض به سبب خستگی ماهیچهها انجام داد.
▬ همینطور، در هنگام رانندگی خودرو، از آن گروه فرمانهایی که فقط متکی به تصویر ذهنی جاده و وظایف رانندگی هستند، پیروی نمیکنم. اگر دریابم که خودرو بیش از حد به سوی راست جاده متمایل شده است، این دریافت، مرا وامیدارد که خودرو را به سوی چپ بازگردانم. به این ترتیب، ملاحظه میشود که در راندن خودرو، کنترل و تنظیم اعمال، فقط به نحوه جاده بستگی نداشته و در عوض، تابع اجرای واقعی خودرو است؛ و به همین دلیل راندن خودرویی سبک یا باری سنگین برایم کم و بیش یکسان است و برای راندن هر کدام نیاز وافر به یاد گرفتن عادات ویژه نخواهم داشت. ...
▬ تز من آن است که کار کنش جسمی یک فرد زنده و عملکرد برخی از ماشینهای نوین ارتباطی در تلاشهای مشابهی که هر کدام برای کنترل آنتروپی از راه بازخورد دارند، کاملاً مشابه همدیگرند.
▬ هر دوی آنها، در یکی از مراحل دوره عمل خود، دارای سنسورهای حسی هستند: یعنی، در هر دوی آنها، دستگاه ویژهای وجود دارد که با صرف نیروی کمی، اطلاعات را از دنیای بیرونی جمع آوری کرده، و هنگام عمل فرد یا ماشین در اختیار میگذارد.
▬ این پیامها، در هیچ یک از موارد مذکور، عیناً به شکلی که دریافت میشوند، باقی نمیمانند، بلکه باید از راه قوای دگرگونی درونی دستگاه، چه زنده و چه مرده، پردازش شوند.
▬ بنا بر این، اطلاعات، به شکل جدیدی در میآید که در مراحل بعدی اجرا در دسترس باشد.
▬ این عملکرد، چه در حیوان و چه در ماشین، طوری است که به روی دنیای بیرونی مؤثر باشد. در هر دوی آنها، عمل اجرا شده بر روی دنیای بیرونی و نه صرفاً عملی که مورد نظرشان بوده، به دستگاه تنظیم مرکزی گزارش میشود.
▬ این پیچیدگی رفتار از برابر شخص متوسط نادیده میگذرد، و بویژه، در تجزیه و تحلیل عادات جامعه، آن چنان که باید، نقشی ایفا نمیکند؛ ولی، همان طور که میتوان واکنشهای بدنی افراد را از این نگرگاه مشاهده کرد، همچنین، میشود واکنشهای آلی جامعه را بررسی کرد. منظور من از بیان جمله اخیر آن نیست که جامعهشناس از وجود و چیستی پیچیده ارتباطات در جامعه آگاهی ندارد، بلکه معتقدم که تا دوران اخیر، گرایشش به چشم پوشی از میزان [و نحوهای] بوده است که این ارتباطات سبب به هم پیوستگی بافتهای جامعه هستند.
مآخذ:...
هو العلیم