فیلوجامعه‌شناسی

بحران در اقتصاد مالی‌گرا؛ اقتصاد به مثابه کازینو

فرستادن به ایمیل چاپ

علی دینی ترکمانی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ نظم نوین حاکم بر دنیا در بعد اقتصادی آن از جمله رژیم ارزی و آزادسازی مالی پیامد مهمی داشت: رشد مالی‌گرایی بیش از اندازه و حرکت اقتصاد به سمتی که نه تنها نظریه‌پردازان رادیکال، بلکه، حتی، کینز نیز نگران آن بود.
▬ بخش مالی، به عنوان روغن و گریس چرخ‌های بخش واقعی اقتصاد، در جایی که شبکه بانکی ناتوان از تأمین منابع مالی بنگاه‌های تولیدی است، می‌تواند سودمند باشد، اما، وقتی رشدی بیش از اندازه پیدا می‌کند، اقتصاد را در معرض بی‌ثباتی شدید قرار می‌دهد و بازدهی اجتماعی سرمایه‌گذاری را به شدت کاهش می‌دهد. ترکیب سرمایه‌گذاری از پروژه‌های بلندمدت اشتغال‌زا و تولیدکننده کالاها و خدمات مورد نیاز جامعه به سوی معاملات روزانه و ثانیه‌ای تغییر می‌یابد.
▬ در چنین شرایطی، هم به دلیل بازدهی بالای معاملات مالی، و هم به دلیل زمان بازگشت کوتاه‌تر آن، بنگاه‌های بخش واقعی اقتصاد نیز تمایل پیدا می‌کنند که دست‌کم بخشی از سرمایه خود را به جای افزایش ظرفیت‌های تولیدی، درگیر معاملات پر سود مالی کنند. نمودار بالا میزان رشد سود بخش واقعی و مالی را طی سال‌های ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۷ نشان می‌دهد. همان گونه که می‌بینیم، از ۱۹۹۰ به بعد رشد سود در بخش مالی از بخش واقعی فاصله می‌گیرد و رفته رفته این فاصله افزایش قابل توجهی پیدا می‌کند.
▬ آمار و ارقام در دسترس، درباره معاملات انجام شده در بازارهای مالی نشان می‌دهند که سهم این نوع سرمایه‌گذاری‌ها از کل صادرات جهان از نیم درصد در سال ۱۹۵۰ به ۳۰ درصد در سال ۲۰۰۰ افزایش یافته است. نسبت معاملات ارزی فرامرزی به تولید ناخالص داخلی در فاصله سال‌های ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰ در امریکا از ۹ درصد به حدود ۲۵۰ درصد، در ژاپن از ۷/۷ درصد به حدود ۱۰۰ درصد، در آلمان از ۵/۷ درصد به حدود ۳۵۰ درصد، در ایتالیا از ۱/۱ درصد به حدود ۶۵۰ درصد، در فرانسه از کمتر از ۱۰ درصد به حدود ۴۳۰ درصد و در کانادا از ۹/۶ درصد به حدود ۳۵۰ درصد افزایش یافته است. نسبت سرمایه در گردش روزانه بازارهای خارجی ارز به کل ذخایر بانک مرکزی امریکا از ۹/۶ درصد در سال ۱۹۷۷ به حدود ۱۰۰ درصد در سال ۲۰۰۰ افزایش یافته است.
▬ این آمار و ارقام، نشان‌دهنده افزایش قدرت سرمایه مالی، طی دهه‌های ۱۹۷۰ در مقایسه با قدرت سرمایه تولیدی و همین‌طور دال بر ناتوانی دولت‌ها و بانک‌های مرکزی در مقابل،ه با خطرات ناشی از جابه‌جایی‌های سرمایه مالی است. کینز، پیش‌تر، در باره چنین وضعی هشدار لازم را داده بود: «ممکن است سفته بازان زیانی به بار نیاورند و به منزله حباب‌های یک جریان پیوسته کار ابتکاری باشند، اما، وقتی کسب و کار تبدیل به حباب‌هایی در یک گرداب سفته بازی شود، وضع جدی و وخیم است. هنگامی که توسعه سرمایه یک کشور محصول فرعی فعالیت‌های یک کازینو می‌شود، احتمال می‌رود که کار به طرز بدی انجام گیرد. هر گاه وال‌استریت را به مثابه سازمانی تلقی نماییم که هدف اجتماعی خاص آن هدایت سرمایه‌گذاری تازه در سودآورترین جهات بر حسب بازدهی آینده باشد، میزان موفقیت این مرکز را نمی‌توانیم به منزله یکی از پیروزی‌های درخشان سرمایه‌داری آزاد وانمود سازیم و اگر در این طرز تفکر محق باشیم که بهترین مغزهای متفکر وال‌استریت در واقع، به سوی هدف دیگری متوجه شده‌اند، این نتیجه‌گیری شگفت‌انگیز نمی‌باشد».
▬ وارن بافت، سرمایه‌گذار میلیاردر امریکایی، که تجربه زیادی در بازارهای مالی دارد، کلام کینز مبنی بر کازینویی بودن بازار مالی را به‌کار می‌برد و سرمایه مالی را هم‌چون «پای نامرئی» می‌داند که بر خلاف دست نامرئی اسمیت به جای هماهنگ‌سازی امور، موجب تخریب و آشوب می‌شود: «بازارهای ناآرام سهام عادی در تخصیص عقلایی سرمایه، خرابکاری و به عنوان تحلیل برنده مجموعه اقتصاد ملی عمل می‌کنند. آدام اسمیت فکر می‌کرد که کل اقدامات بدون ساخت و پاخت در یک بازار آزاد را دست نامرئی هدایت می‌کند که کل اقتصاد را به حداکثر پیشرفت می‌رساند. دیدگاه ما این است که بازارهای نامرئی کازینومانند و مدیریت سرمایه‌گذاری انگشت به ماشه به مانند یک پای نامرئی عمل می‌کنند که اقتصادهای پیش رونده را دچار افت و خیز فاحش می‌سازند».
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.