برداشت آزاد از مرحوم محمد تقی جعفری در شرح نهجالبلاغه؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ واقعیتهای هستی «حق»اند
▬ چند آیه در قرآن مجید، صراحت دارد به این که موجودیت زمین و آسمانها واقعیتهای «حق»اند.
▬ یعنی خیال و پندار و سایه و ساخته ذهن بشری نیستند (چنان که ایدهآلیستها میپندارند)، از آن جمله:
☼ أَ لَمْتر أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ.
(آیا نمیبینی خداوند آسمانها و زمین را به «حق» آفریده است).
☼ وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَینَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ.
(و ما نیافریدیم آسمانها و زمین و آنچه را که میان آنها است، مگر به «حق»).
▬ از این آیات، پوچی پندارهای ایدهآلیستی و نهیلیستی روشن میگردد، و اثبات میشود که دین اسلام، به شهادت اساسیترین منابع آن، واقعیت و «حق» بودن موجودات هستی را گواهی میدهند. برداشتهایی که همه ادیان را به ایدهآلیسم متهم میکنند، یا اطلاع ندارند یا غرضورزی مینمایند.
▬ نکته بسیار جالبی که در به کار بردن «حق» در آیات مورد بحث دیده میشود، اینست که خداوند متعال به بیان این که جهان هستی «واقعیت» دارد، کفایت نمیکند، بلکه «واقعیت» را با مفهوم «حق» متذکر میشود، علت به کار بردن «حق» در باره هستی، اینست که نه تنها جهان هستی موجود است، بلکه واقعیتی شایسته است که با نظر به فیض عالم الهی به وجود آمده، بر طبق حکمت برین خداوندی به جریان افتاده است، و چنانکه در آیات دیگر فرموده است: دستگاه هستی از کوچکترین جزء آن گرفته تا مجموعش از جدّیترین واقعیت که بازی و بیهودگی راهی به آن ندارد برخوردار است.
░▒▓ دین «حق» است
▬ آیات متعددی در قرآن، «دین» را با عنوان «حق» توصیف میکند، مانند:
☼ هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ.
(او خداوندی است که رسول خود را با هدایت و دین «حق» فرستاده است).
☼ وَ آمَنُوا به ما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ.
(و آنان به آنچه که از پروردگارشان به محمد (ص) نازل شده و «حق» است ایمان آوردهاند).
▬ معنای کلی «دین» عبارت است از محاسبه واقعیات. حیات «دینی»، یعنی زندگی با محاسبه روی واقعیات، به همین جهت است که در تفسیر آیه مالِک یوْمِ الدِّینِ گفته شده است: که مالک روز حساب. اگر معنای عمومی «دین» را جزاء منظور کنیم، آن نیز نتیجه محاسبه میباشد، زیرا، مجازات و پاداش در مقابل، کاری قرار میگیرد که انجام شده است، در حقیقت، جزا نتیجه برقرار کردن معادله است که از محاسبه تعدیل دو طرف ناشی میگردد، و ممکن است اضافه «دین» به «حق» یا توصیف «دین» با «حق»، به معنای «دین» خداوندی باشد که واقعیت حقیقی «دین» را گوشزد مینماید. و ممکن است مقصود از اضافه یا توصیف «دین» به «حق»، این معنا باشد که عقاید و احکام و همه تکالیف دینی برای روح کمال جوی انسانی «حق» است.
▬ همه احتمالات مزبور، با نظر به وسعت معنای «حق» و عظمت معنای «دین» منطقی است.
░▒▓ «حق» و حقیقت از خدا است
☼ الْحَقُّ مِنْ رَبِّک فَلا تَکونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ.
(حق از پروردگار تست، پس، مباش از تردید کنندگان).
▬ با نظر به اصول و مسائل بنیادین دانشها و فلسفهها که تاکنون، در تاریخ معرفت بشری به دست آمدهاند، برای متفکران این توانایی نبوده است که «حق» و حقیقت را از باطل، بدون تکیه بر موجود برین اثبات نمایند.
▬ به قول رنه دکارت: اگر موجود برین را پشتیبان واقعیتها ندانیم، میتوان همه آنچه را که واقعی دیده میشوند، مشکوک تلقی نمود.
░▒▓ «حق» ثابت، و باطل در گذر است
☼ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیهی به قدرها فَاحْتَمَلَ السَّیلُ زَبَداً رابِیاً وَ مِمَّا یوقِدُونَ عَلَیهِ فِی النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْیهی أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کذلِک یضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیذْهَبُ جُفاءً وَ اما ما ینْفَعُ النَّاسَ فَیمْکثُ فِی الْأَرْضِ کذلِک یضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ.
(خداوند آبی از آسمان فرستاد، درّهها بگنجایش خود به جریان افتادند، آن سیل کفهای برآمده بر روی خود برآورد، و از آن موادی که برای زینت یا کالای دیگر در آتش میگذارید و شعله روی آنها به وجود میآورید، کفهایی مانند سیل برمیآورد، خداوند «حق» و باطل را بدینسان مطرح میکند، اما، کفها ناپایدارند و میروند و، اما، آنچه که برای مردم سودمند است، در روی زمین پایدار میماند، به این ترتیب، خداوند مثلها میزند).
▬ در این آیه، ثبوت و بقاء را یکی از مختصات «حق» معرفی فرموده، زوال و فنا را از خصایص باطل گوشزد کرده است. مسلم است که مقصود ثبوت و زوال زمانی نیست، یعنی چنین نیست که هر واقعیتی که در قلمرو هستی اندکی از زمان برخوردار شود، باطل و آنچه که دوام و استمرار دارد «حق» است، بلکه منظور اینست که هر واقعیتی که در مسیر حیات انسانها عامل نفع اصیل به معنای عمومی آن باشد، «حق» است و آنچه که نمودی از خود نشان میدهد، ولی هیچگونه سودی به حال انسانها ندارد، اگر چه برای مدتی دیدگاه آدمی را اشغال نماید، در واقع، پوچ و گذران است.
☼ وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً.
(و بگو: «حق» آمد و باطل رفت. به طور قطع باطل رفتنی و محو شدنی است).
مآخذ:...
هو العلیم