سعید نجیبا
▬ آیا سوار بر زندگی هستید، یا زندگی سوار شماست؟
▬ آیا مسیر زندگی خود را تعیین میکنید، یا فقط درون مسیر زندگی که دیگران ترسیم کردهاند، راه میروید؟
▬ به شما خواهم گفت که چطور سوار بر زندگی شوید، نه آن که امواج زندگی شما را راه ببرد.
▬ خواهم گفت که چطور زندگی خود را برنامهریزی کنید، و چطور برنامههای خود را اجرا کنید، طوری که زندگی شما، توانها و ارزشهای شما را تحقق ببخشد.
░▒▓ برهان
▬ بسیاری، بیش از حد، از زندگی خود ناله و شکایت میکنند.
▬ و دلیل اصلی این گلایهها، آن است که یک زندگی، کمتر از حدی که توقع داشتند، دارند.
▬ و روشن، ولی مهم است که توجه داشته باشیم که داشتن یک زندگی کمتر از حد توقع، به «برنامهریزی» بد، یا «اجرای» بد آن برنامهها برمیگردد.
▬ حیرتآور است که کسانی که انتظارات و آرزوهای زندگی خویش را کوچک و گام به گام تعریف میکنند، موفقترند.
▬ و علت این پدیده حیرتآور، ساده است؛ آنها، با تعریف اهداف روشن و زودرس، میتوانند از کوچکترین نیروها و امکانات خود، برای جهت دادن به مسیر زندگی خود استفاده کنند.
▬ آنها میتوانند زندگی خود را از بخت و اقبال پاک کنند.
▬ آنها میتوانند واقعاً زندگی کنند، و زندگی خود را به سمت یک هدف زودرس نشانه بگیرند و پیش ببرند.
▬ راحت میتوان گفت که زمانه خراب است، بحران جهانی در جریان است، یا هزار و یک دلیل دیگر، و سپس، زورق زندگی را به امواج سپرد تا بخت و اقبال هر جا میخواهد ببرد. ولی اگر برنامه معین و با لحاظ محدودیتها را محور زندگی قرار دهید و درست آن را اجرا کنید، آن گاه، از آفت بخت و اقبال بر حذر خواهید بود.
▬ برای رهایی از اسیری زندگی به بند شانس و بخت و اقبال و ازمابهتران و جامعه و دولت و استکبار جهانی و...، این مراحل را طی کنید:
░▒▓ یک. آینده مطلوب خود را ترسیم کنید
▬ اگر نمیدانید به کجا میروید، پس، هر مسیری شما را به سمت خود خِرکش میکند، و آخرش هیچی نخواهید شد.
▬ پس، از این که ندانید کجا میروید، بترسید.
▬ قطار زندگی را متوقف کنید. یکی دو روز، هیچ کاری نکنید. و به جای هر کاری، ببینید به کجا باید بروید.
▬ هدف کلی خود را خرد و جزء به جزء کنید، تا به خرده اهدافی برسید که مشخص و قابل اندازهگیری باشد.
░▒▓ دو. تکلیفگرا باشید، نه آرمانگرا
▬ بعد که اهداف خود را درست و مشخص، سنجیدید، حواس خود را جمع کنید و ببینید چه مقدورات واقعی دارید و با این مقدورات چه کارهایی میشود کرد. چه تکالیفی به تناسب این مقدورات بر دوش شماست.
▬ ببینید؛ در گام اول که اهداف خود را تعیین میکنید، باید آرمانگرا باشید. ولی بعد از تعیین اهداف بلندمدت و کوتاهمدت، باید عملگرا باشید، تا نبرید.
▬ در واقع، برنامه خود را عینی، و بر اساس مقتضیات عملی بچینید، نه بر اساس آن چه «خیلی باید» انجام شود، که اگر انجام نشد، قهر کنید و کنار بنشینید. ببینید که چطور میشود به بهترین وجه روی شرایط تأثیر گذارد.
▬ فرض کنید که رؤسای سازمانی که شما در چهارچوب آن عمل میکنید، کاردان نیستند. شما میتوانید قهر کنید، و بگویید که کار کردن در آن چهارچوب خیانت است، حال نمیدهد، قدر من را نمیدانند، یا چیزهایی شبیه به این. ولی در عوض، اگر تکلیفگرا یا به یک معنا، عملگرا باشید، مدام حواس خود را به این جمع میکنید که با لحاظ همه شرایط موجود، بهترین کاری که از دست شما برمیآید چیست.
▬ یک نکته دیگر این است که مراقب باشیم که دوری از عملگرایی و تمرکز به اقتضائات عملی، شما را به اتلاف وقت و انرژی برای رسیدن به اهداف غیرقابل حصول و بیربط واندارد.
░▒▓ سه. تکلیفگرا باشید، نه نتیجهگرا
▬ وقتی اهداف خود را آرمانگرایانه تعیین کردید، و در عمل، به اقتضائات عملی تمرکز داشتید، باز هم خیلی طبیعی است که یه جاهایی زمین بخورید.
▬ بالاخره، گاهی تلاشهای شما به دلیل نبود مقدورات محیطی، نتیجه نمیدهد. ولی این، واقعاً مهم نیست. مهم این است که شما تلاش خود را کردهاید، و با همه این شرایط، شما نمیتوانستید بهتر از این عمل کنید و بهتر از این نتیجه بگیرید. شما از زندگی خود راضی هستید، چون شما وظیفه و تکلیف خود را انجام دادهاید، هر چند که برخی افراد یا برخی چیزها رشتههای شما را پنبه کردهاند.
▬ وقتی کسی، تکلیفگراست، از پا نمیافتد و تا آخر میایستد و از همه امکانات بهترین استفاده را برای مهار زندگی خود و کشاندن آن به یک سمت مطلوب بهره میبرد.
▬ اولاً، بگویم که این جور افراد، اغلب و اغلب، برنده میشوند و زندگی خود را به ساحلی که برایش در نظر گرفته بودند میرسانند.
▬ و ثانیاً، اگر به فرض بعید، نتوانند به نتیجه برسند، یا حتی به هدف خود نزدیک هم نشوند، لااقل قوت اخلاقی ناشی از تلاش را با خود دارند. و این روزها داشتن استواری اخلاقی و اعتدال روانی ناشی از آن، کم مایه و ثروتی نیست.
░▒▓ چهار. پای خود را کج نگذارید، درستکار باشید
▬ هیچ وقت، وسوسه نشوید که برای انجام یک تکلیف، مصلحتسنجی کنید و شری را به جان بخرید. به شما قول میدهم که رفته رفته زندگی شما پر از شر خواهد شد.
▬ هیچ گاه، به هوای خیرهای خیالی و نسیه، شر واقعی و نقد را وارد زندگی خود نکنید. آن وقت است که خواهید دید که مهار زندگی از دست شما خارج خواهد شد.
▬ به اصولی پایبند باشید، و هیچ وقت آن را رها نکنید.
▬ دست از دروغ مصلحتی، سرقت مصلحتی، لبخند مصلحتی، موافقت مصلحتی و... بشویید. اینها در همه نظامهای اخلاقی دنیا، استثناءهای کمشماری هستند. پس، برای آن که یک زندگی سالم داشته باشید، و مهار زندگی خود را به دست بگیرید، این استثناءها را براحتی به زندگی خود راه ندهید.
▬ یک تذکر: برای این که بتوانید به این چهارمی عمل کنید، خیلی مهم است که در هر کاری، شرکا و همراهان خود را دقیق انتخاب کنید تا آنها بتوانند در این موقعیتها با شما همراهی کنند. درک و مراعات نکته چهارم، واقعاً احتیاج به فراست اخلاقی و پختگی دارد.
░▒▓ پنج. از ابزارهای اطراف خود غفلت نکنید، قدیم یا جدید
▬ بدانید، هر امکاناتی مهم است، و میتواند شما را به اهداف خود نزدیک کند.
▬ خصوصاً از امکانات تکنیکی این روزها غفلت نکنید که هر روز، نو به نو میشوند، و اگر غفلت کنید، یا خود را از آنها به غفلت بزنید، حتماً به جایی خواهید رسید که متوجه میشوید که مهار زندگیتان در دست خودتان نیست.
▬ بعضی از افراد، به تکنیکهای جدید بیتوجهاند، به این عنوان که با تکنیکهای قبلی خو کردهاند. به موبایلهای جدید، امکانات رایانهای جدید، نرمافزارهای جدید، و... بیتوجهاند. شاید میترسند که روند سریع نوآوریهای تکنیکی، تکنیک را سوار زندگی آنان کند. خب؛ البته این نگرانی بجایی است. ولی آنها باید مراقب باشند که مبادا تکنیکهای قدیمی سوار زندگی آنان شوند. در واقع، شما باید سوار زندگی خود باشید، و هوشمندانه ببینید که هر نو به نو شدن تکنیکی چه کمکی میتواند به زندگی شما بکند و اگر میتواند کمک کند، حتماً از آن استفاده کنید.
░▒▓ شش. از افراد «منفی» پرهیز کنید
▬ آنها که معمولاً با همه چیز مخالفاند، حسابی کار زندگی را خراب میکنند و جلوی هر نوع اقدام فعال برای شکل دادن به زندگی را میگیرند.
▬ نه خودتان «منفی» باشید، نه با «منفی»ها رفت و آمد کنید.
▬ البته از مخالف نهراسید، ولی آنها که فقط چشماندازهای منفی و موهوم را ترسیم میکنند، منتقدان خوبی برای شما نیستند.
▬ مرد «انتقادهای + سازنده» باشید، ولی حدسهای بیاساس را دور بیندازید. هر انتقادی باید با یک نسخه اصلاحی همراه باشد، و اگر نبود، آن انتقاد، شنیدن ندارد. فقط خراب میکند.
░▒▓ هفت. از نه این و نه آن گری پرهیز کنید
▬ از قدیم، اعتدال یک فضیلت عملی و نوعی فراست شناخت راه درست بوده است.
▬ ولی اعتدال، نه این و نه آن گری نیست.
▬ اعتدال، قرار دادن هر چیز سر جای خودش است.
▬ آنها که نه این هستند و نه آن، آنها که کارشان این است که یک حد افراط و یک حد تفریط پیدا کنند و وسط آنها بنشینند، آنها جایی برای تعامل با انرژی و خلاقیت باقی نمیگذارند و زندگی آنها هیچ وقت، چیزی متفاوت و معنیدار نخواهد بود.
▬ چنین افرادی، یک رویکرد واکنشی نسبت به دنیای اطراف دارند، و هیچ گاه زندگی خود را، خود نمیرانند.
▬ آنها فکر میکنند که معتدل و زرنگ هستند، ولی در واقع، مهار زورق زندگی را به دست افراطکارها و تفریطکارها سپردهاند. افراطیان و تفریطیان کاری میکنند و این به اصطلاح معتدلها، به دنبال آنها راه میافتند، یک ذره از این میگیرند و یک ذره از آن. باور کنید که کار بیشتری نمیکنند.
▬ ولی آنها که واقعاً معتدل هستند، و عادت دارند هر چیز را سر جای خود قرار دهند، فراست لازم برای «خلاقیت» و «پایبندی» را با هم به کار میگیرند تا تصمیمهای درست و شجاعانه برای زندگی بگیرند، و هر وقت لازم شد راه زندگی را از مسیر حد وسط مردم جدا کنند، تا درست زندگی کنند.
مأخذ:اقتباس آزاد از کِوین داوم
هو العلیم
مطالب بسیار خوبی را عنوان کردید لکن در خصوص موضوع اعتدال گرایی بایستی این مطلب را اضافه کرد که اعتدال گرایی به خودی خود صفت بد و تقبیح شده نیست چرا که برای برخی انسانهایی که قدرت تصمیم گیری بالا و شناخت کافی در خصوص موضوعات مختلف را ندارند توصیه شده که میانه روی بهترین راه برای ایشان است البته مسلم است که پیشروها و نخبگان مستثنی از این قاعده هستند و بر اساس نظام فکری و عقیدتی خود که بر اساس هوش و درایت عقلی وقلبی ایشان تعیین شده تصمیم گیری کرده و از اعتدال گرایی امتناع می کنند و به تبع آن این نخبگان هستند که مرز دانش و سیطره تصمیم گیری را برای اعتدال گرایان وسعت می دهند.
باتشکر- ملازینل