فیلوجامعه‌شناسی

تناقض در فردگرایی ضد اجتماعی لیبرال

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از آنتونی آربلاستر؛ ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ فردگرایی هستی‌شناختی و سیاسی
▬ فردگرایی هستی‌شناختی، غالباً مبنای روشنی برای فردگرایی اخلاقی و سیاسی فراهم می‌آورد.
▬ از دید لیبرالیستی، نهادهای اجتماعی به مثابه «فرضیات منطقی» می‌باشند که ورای افراد تشکیل‌دهنده‌ی آن موجودیتی ندارد.
▬ در چارچوب نظریه‌ی سیاسی مرسوم، بشر، از طریق برخی قراردادهای اجتماعی از حالت طبیعی به جامعه گذر کرده است.
▬ تلقی جامعه، به مثابه موجودیتی اصولاً مهارپذیر و در خدمت انسان‌ها، پیشرفتی بزرگ و بالقوه دموکراتیک بود.
▬ ابتدا مردان (و گاهی زنان نیز) به مثابه افرادی سرشار از امیال، آرزو، استعداد و حق، پا به عرصه‌ی وجود نهادند و، سپس، جامعه شکل گرفت.

░▒▓ «انسان» ضد اجتماعی لیبرال
▬ بسیاری از لیبرال‌ها، بر این باورند که انسان به طور طبیعی جویای نفع خویش است.
▬ هر چند آن‌ها ادعا می‌کنند که نفع شخصی لزوماً نافی خیرخواهی فردی یا تحقق هماهنگی اجتماعی نمی‌باشد، ولی با در نظر گرفتن ماهیت خواست فرد از دید لیبرالیسم، محدودیت‌هایی که زندگی اجتماعی به ناگزیر تحمیل می‌کند، ملال‌آور و بیهوده می‌نماید، و لذا، کشمکش بین فرد و جامعه اجتناب‌ناپذیر است.
▬ در چارچوب لیبرالیسم، یکپارچگی کامل فرد در حیات جمعی جامعه، به محدود شدن و انحراف شخصیت منجر می‌شود. آزادی و حریم خصوصی مفاهیمی کاملاً نزدیک به یکدیگرند. لیبرال‌ها، آزادی را «حوزه‌ای از عدم مداخله» توصیف کرده‌اند.
▬ حریم خصوصی، در چهارچوب لیبرالیسم اهمیت دارد، زیرا، لیبرالیسم انسان را اساساً اجتماعی و عضوی از یک اجتماع منسجم تلقی نمی‌کند.

░▒▓ نقش اجتماعی افراد
▬ لیبرال‌ها ادعا می‌کنند که افراد را نباید سوژه عمل جمعی یا تعاونی قلمداد کرد، بلکه این خود افراد هستند که موضوعیت دارند. فردگرایی لیبرال، معتقد است که نفس عمل جمعی، فردگرایی و افراد را به هر ترتیب از میان خواهد برد. فرض بر این است که هم‌نوایی و اتفاق‌نظر، صرفاً محصول نوعی فشار یا اعمال نفوذ است که گوناگونی را از میان برد، و افکار و شخصیت‌ها را به قالبی واحد می‌ریزد. این بدگمانی‌ها، اهمیت محوری استفاده از رأی مخفی را در ساز و کارهای سیاسی لیبرال تبیین می‌کنند.
▬ فردگرایی لیبرال بر این باور استوار است که پدیدآورندگان پیشرفت اجتماعی، نه گروه‌ها و اجتماعات، که افرادند.
▬ بسط بیشتر و عمومی‌تر این باور، رویکردی کاملاً شخصی نسبت به تاریخ است. آزادی، وضعیتی است که در آن اصالت و خلاقیت شکوفا می‌شوند و دِین ناگزیر خود به پیشرفت نوع بشر را ادا می‌کنند.
▬ لیبرال‌ها بیان می‌دارند که بین عمل فردی و عمل جمعی تضادی وجود دارد. در این‌جا، بواقع تناقضی هست. این تناقض به ابهام اصلی مفهوم «فرد» اشارت دارد، تناقض بین مفهوم ساده‌ی فرد، یعنی، «انسان واحد»، و معنی نهفته و فرعی آن‌که در واقع، به معنی «فرد استثنایی»یا «فرد جدا شده» است.
▬ این تناقض میان «فرد انسان»/«فرد استثنایی»، مشخصاً خود را در ابهام مفهوم «مردم» که توسط اصلاح‌طلبان لیبرال نیز بسیار استعمال می‌شود، خود را نشان می‌دهد. سهولت در به کارگیری عباراتی از قبیل «اراده‌ی مردم»، «منافع عمومی» یا «منافع ملی» به منظور پیشبرد سیاست‌های آشکارا غیر مردمی، فرآیندی است که طی آن، منافع حقیقی مردمان حقیقی قربانی مقولاتی به ظاهر انتزاعی می‌شود و نوعی احساس تناقض متداول بین دولت یا جامعه و فرد را پدید می‌آورد.
▬ اگر جامعه، صرفاً مجموعه‌ای از افراد باشد، هر گونه کشاکش بین جامعه و «فرد»، ستیزه‌ی افراد با یکدیگر است، نه بین دو هستی کیفیتاً متفاوت که یکی از آن‌ها به طور خودکار بر دیگری تقدم اخلاقی دارد.
▬ نکته دیگر آن است که یکی از مهم‌ترین محدودیت‌های فردگرایی لیبرال، مقید بودن مقیاس زمانی آن به حال و آینده نزدیک است. عملاً از هر حکومت مدرنی انتظار می‌رود به اقداماتی در حمایت از نسل‌های آینده دست یازد.
▬ پس، در حالی که سنت لیبرال قدیم، متکی بر ایمان به توان افراد در مراقبت از منافع خویش و استعداد خودگردانی جامعه است، ولی امروز، نه لیبرال‌ها به انسان ایمان دارند، و نه سوسیالیست‌ها. سنخ‌شناسی نوین لیبرالیسم درباره رژیم‌ها بر استدلال پنهان و گاهی آشکار استوار است که چپ و راست مرسوم، تمایز اساسی ندارند، بلکه فرق عمده بین رژیم‌های توتالیتر از یک سو و نظام‌های سیاسی لیبرال دموکراتیک از سوی دیگر، است.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.