فیلوجامعه‌شناسی

مرور رنسانس: ”عرفی شدن“ دین

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از کتابخانه مرجع انکارتا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ اختلاف عقیده از یک سوی، و نگرانی عمومی از شرایط کلیسا، هم قرینه ضعف کلیسا بود و هم نشان از قدرت اعتقا دینی در دوره رنسانس. اختلاف عقیده‌ها، نشان ضعف کلیسا در جمع و جور کردن برداشت‌ها و تفاسیر و شبهات بود، و نگرانی عمومی نشان علاقمندی اصولی مردم به آموزه‌ها و آیندۀ کلیسا.
▬ مسیحیت، در طول رنسانس، شاهد یک تضاد بود: از سویی نهاد کلیسای کاتولیک رومی رو به زوال می‌نهاد، و در مقابل، اقبال به دین به طرز فوق‌العاده و نامعمولی، در سراسر اروپا پدید آمده بود. مردم این دوره، در عین این‌که عدم رضایتشان را از وضعیت آن وقت کلیسا اظهار می‌داشتند، اما، امید به بهبود شرایط دین نیز در آن‌ها دیده می‌شد.

░▒▓
▬ در فلورانس، واعظانی مانند جیرولامو ساونارولا، گناهکاران را به توبه و بهره‌مندی از توفیق بزرگ فرامی‌خواندند. یک جنبش دینی-عرفانی که از آموزه‌های عرفان آلمانی مایستر اکهارت متأثر بود، در بخشی از آلمان رونق یافت. اعضای آن، مدعی دریافت الهامات مستقیمی از خدا و بدون وساطت کلیسا بودند. در کشورهایی مانند بلژیک، لوکزامبورگ و هلند، جنبشی که با عنوان «دیوتیو مدرنا» شناخته می‌شد، بر ایمان عملی و فردی در مقایسه با ایمان متافیزیکی‌تر کلیسای کاتولیک تأکید می‌ورزید. این آموزه‌ها از طریق مدارس عمومی ترویج می‌شد، و با آموزه‌های «مسیحیت تقلیدی» منسوب به توماس کِمپیس، اقبال عظیمی به دست آورد. مردم عامی مشتاق، کلیساهای بزرگ و کوچک را بنا کردند و با بهره‌گیری از مناسک دینی جدید، ایستگاه‌های بین‌راهی و نمازخانه‌هایی که از تسبیح و نمادهای دینی استفاده می‌کردند، مشهور و محبوب شدند.
▬ با ابداع ماشین چاپ در اروپا، طی قرن نوزدهم، کتاب‌های دینی در شمارگان میلیونی منتشر شدند و بازاری حاضر و آماده پیدا کردند.

░▒▓
▬ مع‌الوصف، گسترش مناسک و عقاید عمومی، پایگاه و مشروعیت مناسک دینی را تضعیف کرد. و آن گسترش و رونق، اصل اعتقادات مسیحی و منابع مشروع آن را هدف قرار داد. به اصطلاح دین به سمت عرفی شدن گسیل شد. جنبش‌های عمومی بدعت‌آمیز ظهور یافتند و با اقتدار پاپی به مبارزه پرداختند. این جنبش‌ها، رفته رفته به سمت این ادعا رفتند که باید نهاد کلیسا منحل شود. در قرن چهاردهم، فیلسوف انگلیسی، جان ویکلیف و همکارش در بوهمیا، جان هاس، چنین نقدهایی به اقتدار کلیسا را در آموزه‌ها و نوشته‌های‌شان صورت‌بندی کردند. متألهانی مانند جان دو گرسون که خصوصاً، در دانشگاه پاریس در اوایل قرن نوزدهم صاحب نفوذ بودند، از نظریه شورایی حمایت می‌کردند. آن‌ها می‌خواست تا مشروعیت را از مقام پاپی بگیرند و به شورای عمومی تفویض کنند. عارفان، تعمق در زندگی دینی افراد را ترجیح می‌دادند، در حالی که بسیاری از اومانیست‌ها امیدوار بودند تا جامعه مسیحی را با اتکا به تعلیم و تربیت و نه ایمان دینی اصلاح کنند.
▬ بدین سان، حیات دینی در طول رنسانس، خصلت ویژه‌ای دارد. از یک سو، کم می‌شود ملحد پیدا کرد، ولی در مقابل، به وفور، بدعت‌گذارانی بودند که دین را با قرائت‌های عجیب و قریب، ساخت‌گشایی و مضمحل می‌کردند.

░▒▓
▬ کلیسا واکنش نشان داد. نیکولا کوزایی، نماینده‌ی رسمی پاپ در آلمان، در میانه‌ی سده پانزده، اصلاحات شدیدی برای مبارزه مستقیم با راهبانی انجام داد که از میثاق‌ها و سوگندهای رهبانی‌شان تخلف ورزیده بودند. نیز، طی دهه‌های اول قرن شانزدهم، در پاریس، اصلاحات مهمی اعمال شد تا دیسیپلین‌های در تفسیر و مناسک دینی اعمال شود. موفق‌ترین واکنش‌ها، اقدامات کاردینال زیمنس، چهره‌ی برجسته‌ی کلیسای اسپانیا در اوایل قرن شانزدهم بود. او معیارهایی را برای شرایط لازم، ضوابط تعلیم و تربیت، و انضباط روحانیون اسپانیایی تعیین کرد.
▬ چنین اصلاحاتی به هیچ وجه، عام و فراگیر نبودند، و آشفتگی در کلیسا همچنان پابرجای ماند تا مطالبه اعمال اصلاحات گسترده در کلیسا در سطح وسیعی مطرح شد.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.