فیلوجامعه‌شناسی

جنسیت‌گرایی؛ چهارچوب‌های نظری و زمینه‌های عینی

فرستادن به ایمیل چاپ

جین دوگی


▬ جنسیت‌گرایی، مجموعه‌ای از وجهه نظرها و رفتارها در مورد افراد است که مبتنی بر جنسیت آن‌ها باشد، به عبارت دیگر مجموعه‌ای از پیش فرض‌های قالبی در مورد نقش جنسیتی است. این اصطلاح اغلب در مورد وجهه نظر مردان درباره زنان اطلاق می‌گردد، گرچه اخیراً جنسیت‌گرایی را به بررسی نگرش‌های زنان نسبت به مردان شمول داده‌اند.

░▒▓ تاریخچه
▬ اگر چه اصطلاح «جنسیت‌گرایی» از اواسط دهه ۱۹۶۰ ابداع گردید، و مصادف با ظهور جنبش آزادی زنان در سال‌های ۱۹۶۸ و ۱۹۶۹ متداول شد، اما، خود جنسیت‌گرایی رشته‌ای دراز در تاریخ دارد. بسیاری از فرهنگ‌های غالب امروز، مبتنی بر یک نظام پدرسالار (نظامی که تحت کنترل پدر است) بوده‌اند، ادیان مسیحی، یهودی، اسلام، هندوئیسم و کنفسیوسیسم (که در مجموع، اروپا، امریکا، افریقای شمالی، خاورمیانه، هند و چین را فراگرفته‌اند)، همگی فرهنگی پدرسالار را بنیان نهاده‌اند. به طور سنتی، قوانین مالکیت و حقوق مدنی به مردان منحصر می‌شد و در نتیجه، جایگاه مشروع زنان عموماً پست‌تر از مردان بود، تا قرن بیستم زنان فاقد حق رأی بودند و حق مالکیت ایشان نیز محدود بود و از بسیاری جهات تابع پدران یا همسرانشان بودند.
▬ گر چه مری ولستنکرافت، نویسنده فمینیست انگلیسی اثر قدرتمندی را در باب حقوق زنان نگاشت، اما، وضعیت تغییر محسوسی نکرد تا زمان جنبش حق رأی زنان در اواخر قرن نوزده و اوایل بیستم. در قرن بیستم، فعالان فمینیست در بسیاری جهات به پیشرفت‌های گسترده‌ای در زمینه حقوق قانونی دست یافتند. این تغییرات در شرق بسیار کندتر پیش رفت، به گونه‌ای که اعمالی هم‌چون خانه‌داری، عقیم‌سازی زنان، زنده‌به‌گور کردن دختران و حق طلاق شوهران هم‌چنان به قوت خود باقی هستند. از این جهت فمینیست‌ها در کشورهای شرقی از سازمان ملل متحد خواسته‌اند تا حقوق زنان در این کشورها را استیفا کند. در غرب، نگرش‌ها از صرف تقاضای حقوق قانونی به سوی مقابله با نگرش‌های قالبی جنسیت گرایانه معطوف شده است؛ ویرجینیا ولف و سیمون دوبوار در میان فمینیست‌های نوین چنین رویکردی را در پیش‌گرفته‌اند. جنبش‌های آزادی زنان که در اواخر دهه ۱۹۶۰ در بریتانیا و ایالات متحده ظهور کرد در بر انگیختن افکار عمومی در مورد جنسیت‌گرایی نیز به ویژه موفق بوده‌اند.
▬ کمی بعد رویکرد جنسیت‌گرایی ضدمردانه در مقالاتی به طور عام توسط افرادی مانند دیوید توماس، نیل لیندن و وارن فال مطرح و نسبت بدان هشدار داده شد. یکی از این مقالات که از اهمیت خاصی برخوردار بود، مدعی شد که مردان حقوق خود، خصوصاً آن دسته حقوقی که به سرپرستی از کودکان مربوط می‌شوند، را از کف داده‌اند. نویسندگان فمینیست امریکایی، سوزان فالودی و نوامی ولف استدلال کرده‌اند که این یک جریان «ارتجاعی» مردانه علیه زنان است که فتوحات زنان را هدف قرار داده است.

░▒▓ زبان جنسیت‌گرا
▬ زبان‌شناسان تأکید دارند که زبان انگلیسی ذاتاً زبانی جنسیت‌گراست، چرا که، وجهه نظراتی را در مورد نقش‌های خاص جنسیتی القا می‌کند. کیزی میلر و کیت سویفت پژوهش مؤثری در مورد استفاده غیرجنسی از زبان به عمل آوردند که در آن پاره‌ای مسایل بنیادین را در این زمینه شناسایی کرده‌اند. این مسائل شامل آن اصطلاحاتی است که بر فرض مرد بودن همه مردم مبتنی شده‌اند؛ به عنوان مثال، استفاده از ضمیر he به عنوان ضمیر عام، استفاده از اصطلاح man در مورد افراد نوعی (مانند the man on the street) یا کاربرد پسوند و پیشوند”man“ در عناوین شغلی (Chairman) اغلب برای چنین اصطلاحاتی هیچ مترادفی وجود ندارد که بتوان آن‌ها را جایگزین کرد؛ به عنوان مثال، به جایhe نمی‌توان از ”they “ استفاده کرد یا به جای ”man“ از ”Person“ یا به جای ”Chairman“ نمی‌توان از اصطلاحی که نه زنانه و نه مردانه باشد استفاده نمود. به علاوه، از نظر آن‌ها برخی اصطلاحات دیگر وجود دارد که زنان را منکوب می‌سازد؛ مثلاً، به طور معمول در فهرست‌ها مردان اول می‌آیند مثلاً، گفته می‌شود آقا و خانم (men and women) یا استفاده از پسوندهای مصغرسازی مانند « -ess» یاetteـ در انتهای عناوین شغل‌های زنان مانند Usherette بسیاری از سازمان‌های اجتماعی، خصوصاً دانشگاه‌ها، به کار بردن بسیاری از این اصطلاحات مردانه را به اعضایشان تحمیل می‌کنند و اصطلاحات غیر مردانه را متروک و ممنوع می‌کنند.
▬ مقوله زبان غیر جنسی ما را به حوزه گسترده‌تری در زمینه کاربردی – اصلاحی رهنمون می‌شود که نتایج خطرناکی را در بر دارد. دکترین کاربردی- اصطلاحی زبان غیر جنسی که پیشنهاد می‌کند که عملاً در جهت براندازی این تمایزات اقدام شود. از آن جهت که اصل آزادی بیان را مورد تعرض قرار می‌دهد خصوصاً توسط مطبوعات مورد انتقاد قرار گرفته است. به علاوه، از آن‌جا که کلمات پیشنهادی آن‌ها خیلی قلمبه سلمبه یا مضحک است مورد تمسخر قرار می‌گیرند. در نتیجه، حتی، از دیدگاه برخی از کسانی که از زبان غیرجنسی دفاع می‌کنند بر این عقیده نیک استوار گشته‌اند که باید این شیوه مبارزه رها شود، چرا که، هر روز پیش از روز قبل معلوم می‌شود که تغییر وجهه نظرهای مردسالارانه از طریق تحول در زبان چندان مقدور نیست.

░▒▓ جنسیت‌گرایی و فرهنگ
▬ رسانه‌های فرهنگی مانند تلویزیون و فیلم می‌توانند جنسیت‌گرایی را از طریق نمایش و تبلیغ غیر انتقادی نگرش‌های سنتی در مورد مرد و زن تشدید کنند. برای مثال، یک نمایش تلویزیونی می‌تواند زنانی را به تصویر کشد که صرفاً کارشان خانه و بچه‌داری است و در مقابل، مردانی را نشان دهد که در خارج از خانه اعمال مهیجی انجام می‌دهند؛ گویی این مردان هیچ دخالتی در خانه و خانواده خود ندارد و زنان نیز از هر گونه تمایلی به جهان بیرون تهی‌اند. یا مثالی دیگر زنان هنر پیشه‌ای هستند که تنها از لحاظ جسمی جذاب می‌نمایند و گویی فاقد هر گونه شخصیت عقیدتی و انسانی هستند. این فیلم‌ها از آن جهت قابل انتقادند که زن را به عامل منفعلی تقلیل می‌دهد که تنها به درد چشم‌چرانی مردان می‌خورد. در عین حال، بسیارند نویسندگان و هنرمندانی که در آثارشان کوشش آگاهانه‌ای در جهت براندازی پیش فرض‌های جنس‌گرایانه معمول داشته‌اند در عین حال، تئاترها و نمایش‌هایی که کمک مالی نمی‌شوند برای کسب فروش بیشتر زنان را برای عیش و نوش مردم بزک می‌کنند. هم‌چنین، برخی از نویسندگان داستان‌هایی برای کودکان می‌نویسند که زنان ازدواج کرده و پست را با تبدیل کردن آن‌ها به شخصیت‌های مادرنمای افسونگر و جادو پیشه تکریم و تعظیم می‌کنند در این باره استدلال می‌شود که بنیادگذاری افکار کودکان بر اساس فرهنگ غیرجنسی و آغاز تزریق این اندیشه از سنین پایین از کمال اهمیت برخوردار است، چرا که، فشار فرهنگ جامعه فعلی بر آنان چنان است که آن‌ها ناگزیر برای درک خودشان و دیگر مردم ناگزیر از درونی کردن ایستارهای جنس‌گرایانه هستند.

░▒▓ جنسیت‌گرایی در محل کار
▬ محل کار جایی است که بیش از هر جای دیگر در آن جنسیت‌گرایی وجود دارد. گواه این مدعا را می‌توانید در رفتار استخدامی نابرابر، دستمزد نامساوی و رفتارهای خشونت آمیز همکاران مشاهده کنید. گرچه در بسیاری از کشورها قوانینی علیه این نابرابری‌های جنسی وضع شده‌اند، اما، این قوانین اغلب در عمل ناموفق ظاهر شده‌اند.
▬ مثلاً در انگلستان قوانینی در این مورد تصویب شده است مانند قانون دستمزد برابر (۱۹۷۰) که استخدام‌کنندگان را موظف به پرداخت مزد برابر در مقابل، کار مساوی می‌کند، یا قانون فعالیت‌های متفاوت جنسی (۱۹۷۵) که به استخدام زنان در مشاغل ظریف تصریح دارد. به علاوه، قوانین اروپایی دستمزد برابر (۱۹۷۵) و کار برابر (۱۹۷۶) بر شدت این فشارهای قانونی افزوده‌اند و افراد بر این اساس حق خواهند داشت به دادگاه اروپایی آزار جنسی اقامه دعوا کنند (این دعاوی در مورد رفتارهای توهین یا تحقیر آمیز همکاران اگر بر اساس انگیزه‌های جنسی باشد یا ترفیعاتی بنا به نگرش‌های جنسی صورت گرفته باشد قابل طرحند). از چنین قوانینی معمولاً، به عنوان قوانین ضد تبعیض جنسی یاد نمی‌شود، اما، در عین حال، این قوانین در مورد بسیاری از آزارهای جنسی مورد استفاده قرار گرفته و مؤثر بوده‌اند. به علاوه، یک آئین نامه اروپایی نیز وجود دارد که به کارفرمایان آموزش می‌دهد که چگونه از ناملایمات جنسی در محیط کار جلوگیری به عمل آورند، گو این‌که کار فرمایان قانوناً ملزم به اجرای چنین آئین نامه‌ای نیستند.
▬ گو این‌که ممکن است کارفرمایان به قوانین موجود عمل کنند، اما، به هر ترتیب پیش فرض‌های جنس‌گرایانه در عزل و نصب‌ها و هم‌چنین، در ترفیعات خود دخالت می‌دهند. « قفس شیشه‌ای» (که تنها تا حد مشخصی ترفیع شغلی را برای زنان روا می‌داند و بیش از آن را مانع می‌شود) چه بسا ناشی از پیش فرض‌ها در مورد محتوا و سبک زندگی زنان باشد. در جوامع غربی، هنوز بخش عمده‌ای از مردان سفیدپوست از طبقه متوسط رده‌های بالا را در اغلب سازمان‌ها اشغال کرده‌اند. در همین حال در رده‌های پایین دستی تعداد زنان به مراتب از مردان بیشتر است. به علاوه درصد عمده‌ای از افرادی که به طور نیمه وقت کار می‌کنند را زنان تشکیل می‌دهند (که اغلب به دلیل محذورات خانه‌داری نمی‌توانند کار تمام وقت داشته باشند) که این البته، به معنای آن است که آن‌ها نخواهند توانست از مزایای بازنشستگی یا اضافه کاری استفاده کنند. در کشورهای در حال توسعه زنان به ازای انجام کار مشابه با کار یک مرد، تنها ۶۰ الی ۷۰ درصد دستمزد او را دریافت می‌کنند. به علاوه، تعداد زنان در مشاغل فصلی (مشاغلی غیر تمام وقت و غیر دائم) به مراتب بیشتر از مردان است. به علاوه، استدلال می‌شود که به نحوی جهان‌شمول هنوز جنسیت‌گرایی سایه خود را بر کارهای خانگی و خانه‌داری سیطره داده است و این کارها کارهای زنانه محسوب می‌شوند.
▬ برای مقابله با جنسیت‌گرایی، بسیاری از سازمان‌های غربی « سیاست تبعیض مثبت » را در پیش گرفته‌اند که برای زنان و همجنس بازان در ابتدای استخدام مزایایی قائل می‌شوند، اما، این اعمال بسیار مجادله‌انگیز بوده است، چرا که، تبعیضاتی را به دیگران اعمال می‌کند و این به شدت انتقادات وسایل ارتباط جمعی را بر می‌انگیزد.

░▒▓ آینده
▬ به رغم پیشرفت‌هایی که در مورد حقوق زنان در بسیاری از نقاط جهان روی داده است، اما، واضح است که برابری میان زن و مرد هنوز در بسیاری جهات خصوصاً در جوامع در حال توسعه تحقق نیافته است. در سال‌های اخیر، حملات ویرانگری علیه جنسیت‌گرایی در سطحی جهانی به وقوع پیوسته است. مثلاً، چهار سمینار زنان ملل متحد به موضوع همکاری برای ایجاد گروه کاری بین‌المللی جهت دستیابی به حقوق زن در تمام جهان اختصاص یافت. برخی از اعمال جنس مدارانه را معین کرد تا دولت‌ها علیه آن‌ها به مقابله برخیزند؛ تجاوز به عنف خشونت در خانه، عقیم‌سازی زنان، زنده به گور کردن دختران، سقط جنین‌های با خطر، قوانین مالکیت که علیه زنان تبعیض قائل می‌شوند و نابرابری‌های آموزشی و سیاسی علیه زنان. این موارد موضوعاتی پیچیده و مشکلند که نیازمند اقدام دقیق می‌باشند و به نظر می‌رسد که سال‌های سال نیازمند مساعی بین‌المللی برای جامعه عمل پوشاندن به آن‌ها باشد.
مآخذ:...
هو العلیم

 

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.