جواد رنجبر
▬ در بانک، وقتی اقساط کارخانه عقب میافتد، در کارخانه، وقتی حقوق کارگران پرداخت نمیشود، و در گمرگ، وقتی توان پرداخت تعرفه گمرک وجود ندارد، این جملات شنیده میشود که «ماشینت رو بفروش، خونه ات رو بفروش و پول مردم رو بده».
▬ این جملات و جملات مشابه آن، یا برخواسته از دیدگاه غلطی است که درباره تولید و کارآفرینی وجود دارد یا از رفتار غلط تولیدکنندگان در عدم رعایت تناسب بین زندگی و کار، بین دخل و خرج ناشی میشود.
▬ دیدگاه غلط، مبتنی بر این پیش فرض است که تولیدکنندگان، افرادی صرفاً سودجو هستند، که هیچ تمایلی به پرداخت دیون خود ندارند، و نتیجه زحمت دیگران را صرف تجملات زندگی خود میکنند.
▬ این دیدگاه ضد سرمایه، که در دهه هزار و سیصد و شصت به اوج رسیده بود، همچنان در لایههای مختلف جامعه کم و بیش رواج دارد. این دیدگاه سرمایهدار و زندگی خصوصی او و خانوادهاش را به عنوان یک معضل اجتماعی مینگرد، و تقریباً، همه حسنها و فعالیتهای مثبت سرمایهداران را نادیده میگیرد.
▬ به نظر میرسد، راه مطمئن تصحیح این دیدگاه که ریشه در رفتار درصد کوچکی از تولیدکنندگان نیز دارد، اولاً، برخورد جدی و اصولی با کسانی است که از سرمایهداری و کارخانهداری سوءاستفاده کردهاند. درصدی از افراد بنا به دلایل مختلف کارخانه داری و تولید را مورد سوءاستفاده قرار دادهاند، البته، دقت در درصد این افراد بسیار مهم است.
▬ اگر با نگاهی بدبینانه ۲۰ درصد از کارخانهداران و تسهیلات بگیران را افرادی مغرض بدانیم، که با قصد سوء قبلی وارد عرصه کارآفرینی شده و با نقشه اقدام به گرفتن تسهیلات کرده و آن را در موارد غیرتولیدی هزینه کرده باشند، باز ۸۰ درصد تولیدکنندگان افرادی سالم و کاردان هستند که برای تولید وارد تولید شدهاند.
▬ بنا بر این، برای صیانت از حقوق ۸۰ درصد باید ۲۰ درصد با قانون و محکمه درافتند تا ثابت شود که هر کارخانه داری سوءاستفاده چی نیست. در این صورت، زندگی خصوصی تولیدکنندگان از مظان اتهام خارج میشود. چون، براحتی گفته میشود اگر کسی ریگی به کفش داشت نباید آزادانه در خیابان رفت و آمد میکرد. اگر آزاد است، پس، فرض بر این است که آدم سالمی است.
▬ این چاره کار برای تصحیح دیدگاههای دیگران ممکن است مفید باشد، اما، راه بهتر و تأثیرگذارتر این است که همه کارآفرینان بین کار و زندگیشان تعادل برقرار کنند. متأسفانه این تعادل به ندرت رعایت میشود.
▬ در کشورهای پیشرفته سطح زندگی کارآفرینان متناسب با سطح سرمایه و درآمد آنان بسیار بالا است. سرمایهدارانی که چندین نسل را در راهاندازی، مالکیت و مدیریت پروژههای جهانی طی کردهاند، و مبدع بسیاری از کالاها بودهاند که زیربنای تمدن جدید شده است، در قصرها زندگی میکنند و با لیموزین و هلی کوپتر تردد میکنند، اما، کارآفرینان تازهکار عمدتاً میل به سادگی دارند. زندگی کارآفرینان جدید بیش از آن که شبیه زندگی اشراف و شاهزادگان باشد، شبیه زندگی روشنفکران و طبقه متوسط است.
▬ زندگی این دسته از افراد نه تنها متناسب با تحول شیوه زندگی بشر و شکسته شدن آداب و رسوم سنتی تعریف میشود ، بلکه متأثر از راههای جدید «کارآفرین شدن» و «مدیرشدن» است.
▬ امروزه، کارآفرینی صرفاً در میزان سرمایه محدود نمیشود. اطلاعات، مطالعه و دقت در پردازش اطلاعات گام نخست است. پس، از داشتن اطلاعات، کارآفرین باید بتواند همه منابع در اختیار را به درستی و دقت هنرمندانه ترکیب کند. این ظرافت هنری بدون درک پیچیدگیهای علم روز جهان میسر نمیشود.
▬ در اینجا، منظور از علم روز، صرفاً تئوریهای آکادمیک نیست. روح متحول زندگی را که در قالب تئوریها و نظریهها سامان مییابد، باید به درستی شناخت.
▬ این چنین، کارآفرین شدن، سبب میشود که کالای تولیدی با زندگی روزمره مردم پیوند بخورد و حتی زندگی را متحول کند. در عین حال، این کارآفرین خود به شهودی بیبدیل نسبت به زندگی و روند آن میرسد و طبیعی است که در این مرحله نه اشرافیت اروپایی و نه نوع زیستن مبتنی بر سوءاستفاده (که در بین برخی کارآفرینان ایرانی رایج است) جایی ندارد.
▬ در این مرحله، کارآفرین با کالایی که تولید میکند رهبری روش زندگی بخشی از مردم را به دست میگیرد؛ چرا که به مهمترین نیاز، بهترین پاسخ را میدهد.
▬ این نوع کارآفرینی، انسانهایی اهل مطالعه، متفکر، کنجکاو، پرتلاش و اهل تساهل و مدارا میسازد که تجملات زندگیش کمترین اهمیت را برایش دارد.
▬ با این توصیف، شاید مشخص شود که یکی از مهمترین دلایل عدم رعایت تعادل در زندگی خصوصی و کاری در ایران چیست. در کشور ما، نیازی به طی این مراحل و کسب الزامات آن احساس نمیشود. شاید در ایران هنوز رانتها مهمترین عامل تعیینکننده کارآفرینی و سرمایهداری باشند و به همین دلیل زندگی کارآفرینان یک زندگی رانتی میشود و بیش از همه به چشم میآید.
▬ خودروهای بزرگ و خانههای بزرگ و مجلل، جزو جداییناپذیری از زندگی کارفرمایی در ایران شده است، و حتی گاه، افراد صادق و تلاشگر و البته، متمولی که تمایلی به چنین زندگی پر زرق و برقی ندارند از گردونه محاسبات کارفرمایی خارج میمانند.
▬ این فرهنگ، نتیجه مستقیم نیتهای چپاولگرایانهای است که نه مسؤولیت اجتماعی را میفهمد و نه منتظر ثمردهی محصول میماند. اولین گام برای این افراد برداشت است. برداشت بزرگترین میوهها از باغی که هنوز کاشته نشده است.
▬ بنا بر این، اقتصاد رانتی که مدیران تصادفی را به سمت مدیران کارخانه منصوب میکند، مهمترین عامل تجملگراییهای دیوانهوار در زندگی خصوصی همان مدیران است، و طبعاً، این روش زندگی، منجر به فسادهای بسیاری در لایههای مختلف سیاسی و اجتماعی میشود. مهمترین تأثیر منفی این نوع زندگیها تخریب چهره کارآفرینانی است که با تلاش و خلاقیت و تکیه بر منابع شخصی به تولید و اشتغالزایی میپردازند و خوشبختانه هنوز اکثریت را تشکیل میدهند.
مأخذ: دنیای اقتصاد
هو العلیم