برداشت آزاد از کیان رضوی؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ دو ایده اساسی و آرمانی در جهان فکری اهل سیاست مدرنیستی، عبارت است از آزادی و عدالت. تمرکز بر آزادی، اندیشهها و مکتبهای لیبرال را شکل داد و تمرکز بر ایده عدالت، به اندیشههای چپ قوام بخشید، اما، در سایه این دو ایده اساسی، آرمانهایی نظیر همزیستی، توسعه و بویژه صلح جهانی و حقوق بشر نیز اهمیت بنیادین یافته و مجموعه آنها، ساختار آرمانشهر نوین بشری را شکل داده است. آیا میتوان جامعهای آزاد و برابر را که در پرتو صلح و تساهل و پیشرفت علمی و اجتماعی قرار یافته باشد، تجربه کرد؟ نه تنها در یک منطقه و قاره، بلکه در سطح جهانی و به مثابه یک آرزوی انترناسیونال.
▬ اندیشمندان سیاست، هر یک از جانبی به این مفاهیم مینگرند و میکوشند با ترسیم دو حیطه از اندیشه سیاسی، نظریات خود را عرضه کنند: ۱-آرمانشهری که مطلوب آنهاست و خصوصیات و کیفیات آن و ۲-راههای رسیدن به این جهان آرمانی و مطلوب. در حقیقت، دو نقطه «آرمان» و «واقعیت»، یا «باید» و «هست» را با هم مرتبط کرده و طرق و شوارع رسیدن این دو به یکدیگر را مورد بحث تفصیلی قرار میدهند. همراه با پیچیدهتر شدن وضع سیاسی و اجتماعی بشر در قرن بیستم و سده کنونی، بر پیچیدگی و تنوع این نظریهها نیز بسیار افزوده شده است.
▬ بسیاری از این نظریهها البته، امروز دیگر اعتبار چندانی ندارد. ازجمله نظریات چپ ارتدکس یا آنارشی فاقد منطق یا شووینیسم یا افراطگرایی ملی و نژادی، که امتحان خود را بارها پس داده و آتش نابخردی و خصومت مندرج در ذات آنها گریبان میلیونها انسان را در سراسر جهان گرفته است. اندیشمندان خردمند و اومانیست، در پرتو همین تجارب تاریخی به ایدههای تازهتری اندیشیدهاند و کوشیدهاند بدون تعصب بر نظریههای رایج و شایع، یا صفبندیهای سنتی میان چپ و راست، صورتبندی واقعبینانهتر و بهتری ارایه دهند؛ شاید مشکلات فراوانی که گریبان گیر ایدههای قرن بیستمی و سنتی بوده است، حل و فصل شود و ایدههای سادهتر و کارآمدتر به داد نظریهپردازان، سیاستگران، نخبگان اجتماعی و عموم مردم آید.
▬ جان رالز، بیشک در این مسیر، یک ابداعگر و تئوریسین بیهمتا و انقلابی بوده است. انقلاب صمیمی و ایدهآلگرایانه او در بسط مفاهیم نوین سیاسی و اجتماعی، خاص در تعریف مجدد مفهوم عدالت و قراردادهای اجتماعی راهگشای بسیاری از نظریات نوین و انسانمدار بوده است. یکی از بهترین تئوریهای او، طرح ایده «قانون مردمان» است. «قانون مردمان» همان طور که از نام آن هویداست، یک آرمانشهر سیاسی-اجتماعی مردمبنیاد است. نقطه عزیمت رالز نه دولتها، که مردمان هستند؛ مردمانی که او آنها را معقول و آبرومند توصیف میکند و به دنبال حقوق اساسی انسانها، همچون سعادت و انصاف و احترام هستند. این نوع جوامع و مردمان، ممکن است خصیصههای یک جامعه توسعهیافته نوین را نداشته باشند، اما، قابلیتهای بالقوه برای بسط حیات موفق و معطوف به آزادی و عدالت نسبی را دارا هستند. این تقسیمبندی رالز، نوعی جوامع میانی را در میان ایدهآلیسم سیاسی و ضد آن برای ما ترسیم میکند. از این نقطه میتوانیم رابطهای میان مردمان و دولتهایی که در سایه تحولات تاریخی ماندهاند، اما، هنوز فاصلهای تا رسیدن به توسعه، آزادی و سطوحی از عدالت دارند، برقرار کنیم. «قانون مردمان»، قواعد چنین جامعهای و خصوصیات چنین مردمانی را برمیشمارد و نوعی آرمانشهر واقعبینانهتر را با دقتی حیرتانگیز ترسیم میکند. کتاب «قانون مردمان» حقیقتاً یک دکترین درجه اول در باب اجتماعات میانی است؛ اجتماعاتی که مردمانی باانضباط و صلاحیت و آرمانهایی متعالی در آن حضور دارند، اما، فاقد دولتها و انتظامات سیاسی پیشرفتهاند. کنش سیاسی در این جوامع بیگمان به پیشرفت خواهد انجامید و چهار ایده بزرگ آزادی، عدالت، حقوق بشر و صلح در دسترس آنها خواهد بود. رالز میکوشد انحصار این مفاهیم را از جوامع لیبرال غربی بگیرد و در گسترهای عام و جهانی چنین منزلتی را به جوامع و مردمانی که در سایه قرار گرفتهاند و کمتر دیده میشوند، ببخشد. خواندن این کتاب، بر متخصصان مسایل سیاسی فرض است و هر که غیر از ایشان نیز این کتاب را بخواند به ژرفای اندیشه و گستردگی افقهای فرهنگیاش بسیار افزوده خواهد شد. من در این موضوع تردیدی ندارم، زیرا، کتاب رالز اثری است که دقیقاً بر پرسشهای معینی در باب آرمانشهری واقعگرایانه و شرایط دستیابی به آن متمرکز شده است.
▬ منظور از قانون مردمان، انگاره سیاسی خاصی از درستی و عدالت است که به اصول و هنجارهای حقوق و عمل بینالمللی مربوط میشود. «قانون مردمان» امیدوار است بگوید که چگونه جامعهای جهانی از مردمان لیبرال و آبرومند ممکن است تحقق یابد؟ و از میان ما کیست که در پی این آرزو و این پاسخ نباشد؟
مأخذ: شرق
هو العلیم