فیلوجامعه‌شناسی

مرور فلسفه تحلیلی در جان لنگشاو آستین

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از دکتر محمود خاتمی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ یک
▬ جان آستین، بر خلاف گیلبرت رایل، که حدود هشتاد سال عمر کرد، بیش از پنجاه سال زندگی نداشت. مجموعاً دو اثر مستقل از او به جای مانده و مجموعه مقالات او نیز در یک مجلد منتشر شده است.
▬ دو کتاب او نیز دست نوشته خود او نبود: کتاب Sense and Sensibilia، تقریرات درس او به ویرایش وارناک بود؛ و کتاب How to do Things with Words او را نیز اورمسن نوشت که پس از مرگ او به چاپ رسید.
▬ فلاسفه تحلیلی، عموماً در ذهن فلاسفه اروپای قاره‌ای آشوب ایجاد نمی‌کنند. دریدا در مورد بسیاری از فلاسفه صحبت کرده است. اما، در میان فلاسفه تحلیلی تنها در مورد آستین به نحو جدی سخن گفته است و آستین را از بنیان‌گذاران ساخت‌زدایی می‌داند، به خاطر کاری که در کتاب Sense and Sensibilia انجام داده است.
▬ اهمیت آستین، در نظریه‌ای است که در حوزه فلسفه‌ی کنش (philosophy of action)، و در استمرار فلسفه رایل پرورانده است، و شاید از خیلی جهات، از رایل برجسته‌تر است.
▬ مکتب آکسفورد، بیشتر در جهت تخریب و به چالش کشیدن است.
▬ آستین، استثنائاً در کتاب دوم خود سیستم‌سازی کرده است، با نظریه کنش گفتاری (speech act).

░▒▓ دو
▬ نظر اول او در کتاب Sense and Sensibilia، رد مبانی تفکر اِیِری (Alfred Jules Ayer, 1910-89) و کسانی است که معتقدند ادراک حسی ما به عالم خارج و عینیت دست پیدا می‌کند. از همین جا معلوم است که سرانجام کار آستین به یک گونه شکاکیت می‌رسد. مقاله عذر تقصیر (A Plea for Excuses) او بسیار تخریبی است و تمایزهایی را که در معرفت‌شناسی کلاسیک انجام شده است، منکر می‌شود.
▬ او در کتاب Sense and Sensibilia، دو وجهی که معمولاً، فیلسوفان معرفت شناس کلاسیک هم‌چون اِیِر بر آن تأکید دارند مورد انتقاد قرار می‌دهد. اِیِر و امثال او، برای این‌که نشان دهند ما در ادراک حسی چه چیزی را ادراک می‌کنیم به داده‌های حسی (sense data) می‌پردازند؛ یعنی حس ما، خود شیء را نمی‌تواند به ما منتقل کند. بلکه داده‌هایی را از آن می‌گیرد و به ما منتقل می‌کند. داده‌های حسی چیزهایی هستند که ما به وسیله حس (sensation) تحصیل می‌کنیم، و ادراک حسی ما مبتنی بر آن‌هاست.
▬ آستین، می‌گوید که داده‌های حسی، لزوماً گزارشی از عالم خارج ندارند. او مثال می‌زندکه چوب در آب شکسته دیده می‌شود، داده حسی ما این است که چوب شکسته است. اما، ما حکم به خطا می‌کنیم، چون چوب در حالت کلی خود صاف است و شکسته نیست. حرف او این است که اگر داده حسی، داده حسی است بین گزارش‌های مختلف از حیث صحت تفاوتی نیست. ما در یک چیز می‌توانیم داده‌های حسی کاملاً متعارضی داشته باشیم که هیچ یک ناحق نیستند. چگونه چنین چیزی ممکن است؟ امکان این امر به زمینه (context) بر می‌گردد، که در فلسفه کلاسیک نوع اِیِری و پوزیتیویستی مفقود است.
▬ در معرفت‌شناسی کلاسیک تجربه‌گرا، خطا و صواب، مبتنی بر نوع خاصی از داده حسی می‌شود، در حالی که لزومی ندارد ما این انحصار را بر داده حسی بگذاریم. ایشان بدون مجوز فنومنی را که از این شیء دارند به عنوان نماینده انحصاری آن گرفته‌اند. برای نمونه، ما منظور دیگران را از آبی می‌فهمیم و وقتی کسی می‌گوید «آسمان آبی است»، ما می‌فهمیم. اما، همین آسمان در بعضی اوقات آبی نیست. اگر پدیده‌ای را به شیء نسبت می‌دهیم، شکستگی به چوب و آبی به آسمان، این مخصوص زمینه‌ی خاصی است و همه مردم هم این را می‌فهمند (به واسطه زبان معمولی) و حتی نیازی به متذکر شدن زمینه نیز وجود ندارد.
▬ امثال اِیِر، قائلند، برای این‌که نشان دهیم ادراک حسی صحیح است، از شیوه‌هایی که به طرد مفاهیم توهمی می‌انجامد، استفاده می‌کنیم (argument of illusion). آستین، می‌گوید، اگر چیزی توهمی هم باشد، چیزی از داده حسی بودن آن کم نمی‌شود. خطا بودن و خطا نبودن آن، به زمینه‌ای بر می‌گردد که در آن صحبت می‌کنیم و زمینه (context) است که مشخص می‌کند که آن خطاست یا خطا نیست. این زمینه‌ها را زبان متداول برای ما فراهم می‌آورد. در واقع، او انحصارگرایی مبنایی را که در فنومنالیسم نوع ایری هست رد می‌کند.

░▒▓ سه
▬ در معرفت‌شناسی کلاسیک آمپریستی و پوزیتیویستی، قائلند که می‌توان به «یقین» مطلق دست یافت، و البته، منظورشان از «یقین» چیزی است که عناصر تجربی و منطقی هر دو در آن لحاظ شده باشد. آستین در ادامه‌ی Sense and Sensibilia به انکار «یقین» انتزاعی می‌پردازد. به نظر او تحصیل «یقین» به طور مطلق نه امکان‌پذیر است و نه مطلوب. امکان‌پذیر نیست. زیرا، همه چیز وابسته به زمینه (contextual) است، لذا نمی‌توانیم «یقین» داشته باشیم که یک شیء در همه حال، چگونه است.
▬ «یقین»، به نحو انتزاعی به دست نمی‌آید. [مهم: «یقین» به نحو انتزاعی به دست نمی‌آید. تکرار: «یقین» به نحو انتزاعی به دست نمی‌آید]. زمینه «یقین» را زبان معمولی که با آن زندگی می‌کنیم در اختیار ما می‌گذارد. در شرایطی ممکن است آسمان را زرد ببینیم. اما، همه ما توافق داریم که در چه شرایطی آسمان زرد دیده می‌شود. زبان، بین ما مشترک است، و از آن‌جا که در مقام کنش هستیم، به محض آن‌که من صحبت می‌کنم، شما خود به خود زمینه بحث را تشخیص می‌دهید. هر حرفی را در یک سلسله شرایط می‌زنیم که مخاطبان ما به این شرایط واقفند.
▬ دنبال «یقین» انتزاعی بودن، مطلوب نیست، چون ما با به دنبال «یقین» مطلق بودن امکان خطا را حذف می‌کنیم. اگر همواره دنبال «یقین» انتزاعی باشیم، باید این وضعیت طبیعی زبان را نادیده بگیریم که زبان طبیعی گاهی خطا می‌کند، گاهی ما الفاظ را خوب به کار نمی‌بریم، و مقصود خود را خوب بیان نمی‌کنیم. اگر بنا باشد که «یقین» مورد نظر ما «یقین» مطلق باشد، باید از این امکان طبیعی صرف‌نظر کنیم.
▬ چیزی که از قبل در ذهن باشد نداریم، هر چه داریم از داده‌های حسی به دست می‌آید. قصد آستین این است که داده حسی به معنای اِیِری را از بین ببرد. چیزی که داریم، یک سلسله فنومن است که وقتی با هم صحبت می‌کنیم، به واسطه دلالت الفاظ بر معانی، همه ما مشترکاً آن‌ها را درک می‌کنیم.

░▒▓ چهار
▬ از یک زاویه دید دیگر، کار آستین دو وجه دارد: یکی کشف سوء استعمال‌های زبانی (exaspiration) که در Sense and Sensibilia صورت می‌گیرد، بدین معنا که برای زبان متداولی که به کار می‌بریم، گاهی مابه‌إزاهایی جعل می‌کنیم که اصلاً وجهی ندارند، از جمله قول به نظریه‌ی داده حسی در معرفت‌شناسی کلاسیک که مبتنی بر سوءاستعمال زبان است. به نظر او تفکیک‌های انجام شده در معرفت‌شناسی کلاسیک، مانند تفکیک بین واقعیت و نمود، اساساً تفکیک‌های نادرستی است. وجه دیگر کار آستین، جنبه اثباتی آن است که جنبه optimistic aspiration آن است، و می‌خواهد در آن، طرح جدیدی برای زبان ارائه دهد، و در کتاب دوم او How to do Things with Words بحث می‌شود.

░▒▓ پنج
▬ نتیجه‌گیری آستین در کتاب Sense and Sensibilia، آن است که زبان بیش از آن‌که یک ساختار باشد که به دیگران منتقل شود، موجود زنده‌ای است که کارش تنها ایجاد وعده و قول است. زبان ویژگی‌های مربوط به کنش (action) دارد و به همین دلیل زنده است، نه ویژگی‌های مربوط به ساختار، تا منطق در آن کارآمد باشد. آستین، علاوه بر پی‌گیری چرخش رایل (چرخش به زبان طبیعی)، یک گام دیگر بر می‌دارد، و زبان را به یک سلسله کنش‌ها مربوط به گفتار بدل می‌کند (ویتگنشتاین از بازی‌های زبانی سخن می‌گوید، و آستین از کنش‌های گفتاری)، لذا، در نظر او، نمی‌توان برای زبان ساختاری منطقی قرار داد.

░▒▓ شش
▬ بنا بر این نظر، که زبان، کنش گفتاری است، وقتی من زبان را به کار می‌برم، در وهله نخست، توصیف ذهن خود را به دیگری نمی‌رسانم، بلکه اتوریته خود را به دیگری می‌رسانم. وقتی می‌گویم «آسمان آبی است»، این‌گونه نیست که من آسمان واقعی را توصیف کنم و دیگران هم آن را ببینند. بلکه وقتی این جمله را بیان می‌کنم، می‌خواهم بگویم که «من در این شرایط آسمان را آبی می‌بینم». دیگری برای این‌که بگوید «آسمان آبی است» از من «قرینه» (evidence) می‌خواهد و من باید برای او «قرینه»ای وضع کنم که در چه شرایطی آسمان آبی است.
▬ این، همان مفهوم زمینه است. اگر زمینه را حذف کنیم و به طور انتزاعی صحبت کنیم، «آسمان آبی است» یعنی برای همه آبی است و نیازی به «قرینه» ندارد، و آستین منکر این است. وقتی من از شناختی صحبت می‌کنم، در واقع، بدین معناست که این، یک گونه قول و وعده است که به شما می‌دهم که من در این شرایط این‌گونه می‌فهمم. اگر از من بپرسند که چرا این‌گونه است، من به جای هر چیز دیگر «قرینه»ها را اقامه می‌کنم. این نظر، ما را از ویژگی واقع‌گرایانه و عینیتی که در معرفت‌شناسی سنتی وجود دارد وارد موضع شک می‌کند.
▬ «قرینه»ها، از سنخ دلایل منطقی نیستند. اقامه دلایل منطقی، بدین معناست که ما ساختار منطقی را تحلیل می‌کنیم. اما، به نظر آستین، من ساختار عالم را منطقی نمی‌فهمم. من در بیانی که می‌کنم، در واقع، «اتوریته» خود را حفظ می‌کنم، بدین معنا که منم که این‌گونه می‌فهمم. وقتی می‌گوییم «آسمان آبی است» در واقع، می‌گوییم که «منم که در این زمینه آسمان را آبی می‌بینم». در پاسخ به سؤال «چرا این‌گونه است؟» من زمینه را رو می‌کنم و شرایط دخیل در آبی بودن آسمان را بیان می‌کنم. این امر، بدان معناست که بر زبان قواعدی حاکم است که تنها برای بیان و ادای آن است. اما، مفادی که می‌خواهم به دیگری برسانم، چیزی است که با قراین خاص در یک زمینه فهمیده می‌شود.

░▒▓ هفت
▬ حرف آخر آستین در کتاب Sense and Sensibilia، راه را برای دو مطلب باز می‌کند: یکی بحثی که او در کتاب How to do Things with Words درباره خود زبان بیان می‌کند، و دیگری شکاکیتی است که می‌پرورد (گر چه از موضع او تعبیر به شکاکیت کرده‌اند. اما، تعبیر نسبیت درست‌تر می‌نماید). موضع شکاکیت او اجمالاً بدین مضمون است که وقتی همه شناخت‌های ممکن را در گرو زمینه‌ها قرار می‌دهیم، گونه‌ای شکاکیت حاصل می‌آید، چون در یک زمینه‌شناختی حاصل می‌آید و با تغییر آن زمینه ممکن است آن شناخت نیز عوض شود. البته، همان طور که گفتیم، نسبیت صحیح‌تر است. در واقع، با تغییر زمینه، موضوع شناسایی و موضع شناسا تغییر می‌کند و اساساً با شناخت تازه‌ای مواجهیم (او موضع شکاکیت خود را در مقاله ”اذهان دیگر“ (“Other Minds”) در مجموعه مقالات فلسفی آستین مطرح می‌کند. در نظر او، وقتی ما اذهان دیگر را مطرح می‌کنیم، ذهن‌ها را انتزاعی نگاه می‌کنیم. با این نگاه، زبان جنبه توصیفی پیدا می‌کند، در نتیجه ما برای زبان ساختار قائل می‌شویم و فکر می‌کنیم که دیگران هم این ساختار را در ذهن خود دارند و آن را رعایت می‌کنند. در حالی که این‌گونه نیست. ما عملاً درگیر هستیم، ما درگیری با محیط و زمینه داریم که در آن‌جا کنشی را انجام می‌دهیم. در این‌جا چون بستر می‌تواند تغییر کند معنای بیان ما نیز می‌تواند تغییر کند. ).

░▒▓ هشت: تأمل دوباره در مفهوم کنش گفتاری
▬ چرخشی که آستین در فلسفه تحلیلی صورت داده است، علاوه بر این‌که ادامه کار رایل در نقد و نفی معرفت‌شناسی کلاسیک است، یکی وارد کردن زمینه در بحث است، که بدان معناست که بحث‌های صوری و انتزاعی دیگر در فلسفه تحلیلی مطرح نیست، و دیگری آن‌که زبان را از حالت ساختاری خارج کرده است، و آن را به صورت کنش گفتاری (speech act) در می‌آورد. اگر ما برای زبان، ساختار در نظر می‌گیریم، این ساختار صرف ادای کلام است. محتوای این کلام، کنش است، لوازم آن کنش است، و تضمینات همراه با آن نیز کنش است.
▬ در هر بیان، سه کنش ممکن است هم‌زمان اتفاق بیفتد:

۱.  تصریح (locutionary). وعده‌ای (promise) که من می‌دهم، صریح عبارت همراه با زمینه که «قرینه»ها را در بر دارد مانند هنگامی‌که سطح دریاچه‌ای یخ زده باشد و بچه‌ای در حال رفتن روی یخ باشد و من بگویم «یخ نازک است». در این‌جا زمینه و بستر نقش اساسی ایفا می‌کند. در بیان من چیزی آمده است که در این بستر معنا دارد، یخ در این زمینه و بستر نازک است. در زمینه و بستر دیگر می‌تواند معنایی که من مراد دارم پذیرفته نشود، به طور مثال آن را به شکل شعر بفهمند. این تصریح، قول و وعده من در این شرایط است نه قول و وعده همه کس در همه جا. نفس ادای کلام (utterance) چیزی بجز وعده و قول (promise) ما نیست. ما در ادای کلام کنشی را انجام می‌دهم.
۲.  تضمین (illocutionary) هشداری (warning) که در عبارت من تصریح نمی‌شود یخ ممکن است بشکند.
۳.  منع و امر (perlocutionary) روی یخ نرو.

▬ تنها زمینه است که به ما می‌گوید کدامیک از این سه کنش، در بیان ما وجود دارند. ما از قبل، نمی‌توانیم بگوییم زبان به ما چه می‌گوید. وقتی آن را بیان می‌کنیم زمینه در آن لحاظ می‌شود، آن‌گاه می‌توانیم بگوییم که آن چه معنایی دارد (در این‌جا بحث معناشناختی (semantic) انجام نمی‌شود. معناشناسی فرع قبول نظریه صوری زبان است. اما، معنای انتزاعی وجود ندارد. من یک چیز را به شما وعده می‌دهم و شما این وعده را در زمینه و بستری که آن را ارائه کرده‌ام ارزیابی می‌کنید. مفاهیمی که در این‌جا بحث می‌شوند مفاهیم به معنای عرفی هستند نه مفاهیم انتزاعی. در این‌جا معنا نه به شکل مطلق، بلکه در شکل انتزاعی و صوری آن نفی می‌شود. معنا در محتوای عمل ما وجود دارد. دیگران از عملی که من انجام می‌دهم معنای عرفی آن، معنا در زمینه، را می‌فهمند. تمام کوشش آستین در این‌جا آن است که فرمالیسم و استلزامات آن را از زبان و معنا بزداید و برای رهایی از فرمالیسم افعال ما را به زمینه و بستر گره می‌زند).

░▒▓ نه
▬ آستین برای این‌که نحوه فهم دیگران از کنش شخص را مشخص کند، به «قرارداد»گرایی (conventionalism) نزدیک می‌شود. در نظر او، یک سلسله قراردادهایی وجود دارد که معیار آن‌ها همان «قرینه»هایی است که ارائه می‌دهیم. به طور مثال، وقتی می‌گویم «یخ نازک است» یک سلسله قراردادهایی بین ما وجود دارد. «قراردادها» غیر از «قاعده‌ها» (rules) هستند. «قاعده»ها مربوط به ساختارهای زبان هستند. ویتگنشتاین دوم این «قاعده»ها را در بحث زبان غیرساختاری و بازی‌های زبانی وارد می‌کرد؛ بازی‌های زبانی یک سری قاعده داشتند. آستین، قاعده را به خود تشکیل جمله اطلاق می‌کند و این قواعد را به صورت دستوری قبول دارد. ولی، برای محتوا، نیازی به قاعده نداریم، مقبول بودن یا نبودن کنش ما برای دیگران به قراردادهای ما باز می‌گردد (برای مقایسه آراء ویتگنشتاین و آستین، بنگرید به مقاله کلاسیک استنلی کَوِل (Stanley Cavell)، تحت عنوان «آیا باید از آن‌چه می‌گوییم، معنایی مراد کنیم؟» (Must we Mean What we Say?) در کتابی به همین نام).
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.